تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 34 از 43 اولاول ... 24303132333435363738 ... آخرآخر
نمايش نتايج 331 به 340 از 424

نام تاپيک: موسیقی سنتی ایران، میراث جاودان

  1. #331
    آخر فروم باز Antonio Andolini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    هر آن جا که یاری خوش است
    پست ها
    987

    پيش فرض

    سلام!
    این استادی که داره کمونچه میزنه اسمشون چی هست؟ ... اگه میشه یه کم اطلاعات در موردشون بدین ..
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    ممنون
    Last edited by Antonio Andolini; 05-01-2009 at 01:13.

  2. #332
    کاربر فعال انجمن هنر هفتم aluminum's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    آسمان
    پست ها
    6,679

    پيش فرض

    سلام
    یه درخواست داشتم
    من می خواستم یکسری اطلاعات درباره دستگاه های موسیقی ایرانی داشته باشم ولی توی 3- 4 صفحه اول چیزی پیدا نکردم
    میشه راهنمایم کنید

  3. #333
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    سلام
    یه درخواست داشتم
    من می خواستم یکسری اطلاعات درباره دستگاه های موسیقی ایرانی داشته باشم ولی توی 3- 4 صفحه اول چیزی پیدا نکردم
    میشه راهنمایم کنید
    فکر کنم اگه بیشتر ورق بزنید این اطلاعات را پیدا میکنید. مطالب زیادی در این رابطه گذاشته شده

  4. این کاربر از sise بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #334
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    سلام
    یه درخواست داشتم
    من می خواستم یکسری اطلاعات درباره دستگاه های موسیقی ایرانی داشته باشم ولی توی 3- 4 صفحه اول چیزی پیدا نکردم
    میشه راهنمایم کنید
    "کیهان کلهر" را در گوگل جستجو کنید اطلاعات کافی میگیرید.

  6. 3 کاربر از sise بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #335
    در آغاز فعالیت kaleghandetalkh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    پست ها
    12

    پيش فرض

    سلام
    لطفا در مورد همایون شجریان نیز بنویسید.کارها و زندگی نامه .
    هم چنین در مورد شاگردان استاد و موفق ترین آنها صحبت کنید .

  8. #336
    پروفشنال iman_n21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    758

    پيش فرض

    سلام!
    این استادی که داره کمونچه میزنه اسمشون چی هست؟ ... اگه میشه یه کم اطلاعات در موردشون بدین ..
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    ممنون
    استاد كيهان كلهر

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    از گوگل هم ميتونيد مطالب زيادى استخراج كنيد

  9. این کاربر از iman_n21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #337
    پروفشنال iman_n21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    758

    پيش فرض حسين عمومى



    بسیاری از توانایی ها و استعدادها هستند که توامان در یک شخص قابلیت ظهور پیدا نمی کنند مگر بواسطه نبوغی که معدود افرادی را در تاریخ شایشه خود نموده است. با نگاهی گذرا به گذشته و حال و با مطالعه شرح حال اندیشمندان و بزرگان به این نتیجه می رسیم که اغلب این افراد در یک زمینه به تکامل رسیده اند و تنها عده کمی از آنها در رشته های مختلف صاحبنظر و متخصص شده اند. در عصر ما یکی از این معدود افراد را می توان دکتر حسین عمومی دانست.

    آواز و مکاتب آوازی موسیقی ایرانی، ادبیات شعر، فقه و اصول، کلام و عرفان، حقوق اسلامی، ادبیات عرب، علم قرائت قرآن و بسیاری از فنون و علوم دیگر همگی در او بطور کامل به شکوفایی رسید. شاید بتوان محیطی که او در آن دوران رشد کرد را نیز علاوه بر استعداد ذاتی او از عوامل تکامل او محسوب نمود.

    محیط کیمیاگری که هرگونه استعداد با القوه را به تجلی می رساند. به قول استاد همایی اصفهانی از سلسله صفویه به بعد یگانه پرچمدار هنر و ادب ایران گردید و از آن دوره به بعد تمامی هنرمندان و ادبا یا خود اصفهانی بودند یا زیر دست استادی اصفهانی رشد یافته بودند.

    خود استاد حسین عمومی نیز می گفت:" در خاندان ما بزرگترین استادان آواز و موسیقیدانهای آن عصر بودند" و پدر او از مداحان طراز اول اصفهان بود که به قول ایشان "مراسم عزاداری ما بعد از تکیه دولت تهران، با شکوه ترین عزاداری در ایران بشمار می رفت" و درس قرآن عموی او(پدر نوازنده شهیر نی) نیز جزو جلسات پر رونق آن زمان بود.

    مجموعه این عوامل از حسین عمومی دانشمند و هنرمند صاحب ذوق و خلوصی ساخت. با اینکه شغل اصلی استاد، قضاوت بود ولی بنظر می رسید مهمترین دغدغه ذهنی که او را در تمام مدت عمرش مشغول به خود نمود موسیقی آوازی و حفظ اصالتهای آن بود. این موضوع را می توان از مجموع درسها، سخنرانیها، مصاحبه ها و فعالیتهای مختلف هنری ایشان فهمید.

    او در پاسخ به یک سئوال که عنوان شده بود" شما ابتدا آواز را شروع کردید یا حقوق و قضاوت را؟" در جوابی حکیمانه گفت:"من از خشت با آواز بزرگ شده ام"

    فعالیت عمده هنری او، تحقیق بر روی شیوه ها و مکاتب آوازی در ایران بود و او این راه را با چنان دقت و تعمق نظری پیمود که همواره از وی به عنوان یکی از بزرگترین مراجع شناخت آواز اصیل ایرانی یاد می شد، بطوری که اکثر خوانندگان مشهور امروز به نوعی وامدار راهنمایی ها و نکات ارزنده هنری و اخلاقی ایشان هستند. حتی بسیاری از نوازندگان نیز، با ساز خود از محضر این استاد کسب فیض کرده اند تا بتوانند هنر خود را به آن درجه از خلوص و زیبای که در نظر بزرگان است برسانند.

    طبقه بندی که ایشان از مکاتب آوازی کرده اند مبتنی است بر موقعیت جغرافیایی-اقلیمی مناطق بهمراه سابقه و ماندگاری آواز در آن مناطق و پرورش خوانندگان مطرح. برای مثال مکتب آوازی تبریز گذشته از خصوصیات محیطی که نوع آواز و موسیقی خاص خود را می طلبد مانند تاکید زیاد بر روی تحریرهای طولانی، توجه به عمق تحریر و نیز اوج خوانی بمدت زیاد در مقایسه با آواز سیستانی و بوشهری هم خوانندگان مطرح تری رشد داده است و هم تاثیر بیشتری بر روی موسیقی کلاسیک ایران گذارده است. پس استاد روی مکاتبی تاکید داشتند که این چند خصوصیت فوق را با هم داشته باشند. هر چند اطلاعات ایشان از سایر مکاتب نیز به همان اندازه کامل و جامع بود...

    از نظر دکتر عمومی ردیف تنها وسیله است (بر خلاف نظری که فراگیری ردیف را یک اصول و هدف تلقی می کنند) یعنی یادگیری ردیف به تنهایی ارزش آنچنانی برای یک موسیقیدان ندارد و عبارت است از ردیف کردن و کنار هم قرار دادن ملودیها و تمهای شبیه به هم در مجموعه ای از دستگاهها و هدف جذب کردن و به وجد رساندن مستمع است.

    در اینجا شایسته است به نکته ای اشاره کنم، که در گذشته تاکید بیش از حد بر روی جملات ردیف و اینکه هنر آموز می بایستی با دقت تمام گوشه ها را دقیقا" مثل استاد خود اجرا می کرد بیشتر به این دلیل بود که امکان ضبط و حفظ این گوشه نبود. ولی امروزه با پیشرفت امکانات ضبطی و نیز رواج خط نت در میان ردیفدانها، دیگر ترس از نابودی و فراموشی گوشه ها و نغمات موسیقی دستگاهی ایران بی مورد است. پس بهتر است اساتید به جای تکیه بیش از حد بر روی کپی کردن جملات ردیف که معمولا" به دلزدگی هنرآموزان منجر می شود، نکات اصلی و جایگاه کلی هر گوشه را رد دستگاه یا آواز تعلیم دهند تا بدین وسیله خلاقیت هنرجویان نیز بیشتر بارور گردد.

    اساسا" شیوه تدریس استاد عمومی در یک چهارچوب خاص قرار نمی گرفت، بلکه نسبت به استعداد و توانایی شاگردان تغییر می کرد. هر چند این تغییر باعث نمی شد او از اصالتها و قواعد پایه ای آواز فاصله بگیرد.

    مرحوم عمومی فردی بسیار خوش ذوق، با احساس و در عین حال با شجاعت بود، یعنی همانطور که موسیقی زیبا او را از خود بی خود می کرد، موسیقی و آواز سطحی و غیر اصولی را به سختی و تندی مورد انتقاد قرار می داد، در حالی که همواره انتقادات او همراه با پیشنهادات سازنده بود؛ به عبارت دیگر او تنها یک منتقد صرف نبود. مجموع خصوصیات اخلاقی و هنری دکتر عمومی وی را به یکی از تاثیر گذار ترین اساتید معاصر آواز تبدیل کرد؛ بطوری که به جرات می توان گفت همگی ما تحت تاثیر زیبایی شناسی آوازی ایشان هستیم. روحش شاد و یادش گرامی .

    منبع: گفتگوى هارمونيك
    -----------------------------------------
    برادر زاده ايشون هم، اسموشون حسين هست و استاد نى هستند، اشتباه گرفته نشه

  11. 2 کاربر از iman_n21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #338
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    11

    سلام
    لطفا در مورد همایون شجریان نیز بنویسید.کارها و زندگی نامه .
    هم چنین در مورد شاگردان استاد و موفق ترین آنها صحبت کنید .
    گفتگو با همایون شجریان:
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  13. این کاربر از vahide بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #339
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    پيش فرض

    راد مرد ساز و نوا
    ابوالحسن صبا

    ابوالحسن صبا از موسيقی‌دانان و آهنگ‌سازان ايرانی است که صدای ويولن را به خدمت موسيقی ايرانی گرفت. وی يکی از شخصيت‌های برجسته در موسيقی و هنر ايران در نيمه‌ی اول قرن بيستم است.
    وی به روايتی در سال ١٢٨١ و به روايت ديگری در چهاردهم فروردين ماه ١٢٨٢، در محله‌ی ظهيرالسلام تهران زاده شد. پدرش، ابوالقاسم خان کمال‌السلطنه، مردی از خاندان فضل و هنر، نوه‌ی محمودخان صبا، ملک‌الشعرای دربار فتح‌علی شاه قاجار بود. ابوالحسن، که بعدها نام جد بزرگش صبا را برای نام خانوادگی خود برگزيد، از همان کودکی علاقه‌ی خاصی به موسيقی داشت. پدرش که خود اهل موسيقی بود و به آن علاقه داشت، صبا را در شش سالگی پيش دوستانش که از اساتيد موسيقی بودند، برد تا به او نوازندگی بياموزند. وی بسياری از سازهای ايرانی را می‌نواخت و هر کدام را نزد استادان برجسته‌ی زمان خود ياد گرفته بود؛ ويولن از حسن‌خان هنگ‌آفرين، تار و سه‌تار از ميرزا عبدالله و درويش‌خان، سنتور از علی‌اکبر شاهی، کمانچه از حسين‌خان و تنبک از حاجی‌خان ضربی.


    زرد ملیجه ( دشتی ) از آثار استاد صبا:
    دریافت فایل (4.04 MB)

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  15. 2 کاربر از vahide بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #340
    پروفشنال iman_n21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    758

    12 خاطراتى از موسيقيدانان

    1. بر مزار مولانا
    محمد موسوی میگوید:"من این شانس را داشتم که در سال 1354 به اتفاق استاد شجریان سفری به قونیه کنم.مراسم بزرگداشت مولانا همه ساله از 20 تا 27 آذر در قونیه برگزار میشود که هر شب سماع است و کشوری برنامه اجرا میکند. ترکیه ای ها معتقدند مولانا مال آنهاست و ایرانی نیست.بهر حال یک روز بعد از ظهر در هتل نشسته بودم که آقای شجریان گفت:بیا برویم بیرون کمی بگردیم گفتم:بیرون قونیه لطفی ندارد،اگر به مزار مولانا میروی من هم می آیم. گفت: برویم و رفتیم. دقیقا یادم هست آن روز قاری ایران دیر کرده بود و آقای شجریان به رایزن فرهنگی ایران گفت: من قرآن میخوانم!رایزن فرهنگی ایران با عصبانیت گفت:آقای شجریان ،با من شوخی نکنید من خودم به اندازه کافی خسته و عصبانی هستم.آقای شجریان گفت: شوخی نکردم ،جدا میروم. رفت و شرکت کرد و مدال طلا و یک جلد قرآن مجید جایزه گرفت. بعد وقتی برگشت،گفتم مدال طلا مال شما،قرآن را پشت نویسی کن بده به من.ایشان هم پشت نویسی کرد و داد به من. آنروز هم رفتم بر مزار مولانا،خیلی دیدنی است. حالتی ایوان مانند دارد،برعکس ما که مرده ها را در خاک میگذاریم ، آنها روی زمین میگذارند و رویشان به صورت حلالی آجر میچینند. مولانا در وسط، پدرش دست راست و پسرش در دست چپ است. وقتی چشمم به مقبره مولانا افتاد یک نی کوتاه در جیب بغلم بود،در آوردم و یک مخالف سه گاه زدم و شجریان خواند و چنان شوری به دل مردم افتاد که من دیدم مردم گریه می کنند و متولی آرامگاه مولانا آمد و گفت که اینجا ساز زدن بر مزار مولانا قدغن است.اما برنامه شما را قطع نکردیم چون بسیار جالب بود و بعد هم رفت و یک نی از موزه مولانا آورد و به من کادو داد و من هم نی خودم را دادم به شجریان او با نوک چاقو و خط خوبی که دارند،خطی نوشتند و دادند که بگذارند در موزه مولانا".


    2.در نود سالگی به دیدنم آمده بود!
    علی اصغر بهاری میگوید:"بعد از انقلاب چند سالی رفتم و ساکن دماوند شدم.یک روز صبح زنگ خانه به صدا درآمد.چه حادثه غیر مترقبه ای بود. علی اکبر خان شهنازی بود که دیدم آمده بود. خدا میداند حیران و شرمسار دیدارش شدم. استاد بزرگوار در نود سالگی ،عصا زنان و لرزان آدرس خانه مرا پیدا کرده بود و با کرامت و لطف تمام بدیدنم آمده بود. دو سه ساعتی با هم خلوت کردیم. درد دل کردیم.ظهر هم آبگوشت ساده ای با هم خوردیم.با هم سازی زدیم. علی اکبر خان گفت: بیا با هم بیاد گذشته ها ساز بزنیم. در بیات زند قطعه ای با هم اجرا کردیم.دستش میلرزید.پنج دقیقه ای بیشتر توان ساز زدن پیدا نکرد. آن روز من و علی اکبر خان شهنازی هر دو جوان شدیم.علی اکبر خان هنرمند بزرگی بود که همتا نداشت. بعدها دلم از غربت دماوند گرفت،غریبی من را از پای درآورد.تاب غربت را نیاوردم،آمدم تهران.....".


    3.از نغمه تار ، خشنود نبود
    یک استاد دانشگاه میگوید:"تابستانی در مهتابی خانه ما نشسته بودیم.مجد با آنکه سن زیادی نداشت،درنتیجه ابتلائات زندگی فرسوده شده بود و با مشکلات عصبی دست به گریبان بود.تار را برداشت که چیزی بنوازد تا بنان بخواند اما از نغمه ای که از تار برمی خواست خشنود نبود.دستش درست به اختیار او نمیرفت.چند بار از سر گرفت ولی ناقص خرسند نمیشد.آخر به جان آمد در حمله ای از خشم و نا امیدی با ضربه ای سنگین سیم تار را پاره کرد و تار را به گوشه ای پرتاب نمود.در چهره نومید و برافروخته اش نفرین به بخت خوانده میشد پس از آن در تهران در مجلسی شاهد صحنه مشابه ای از فریدون توللی بودم و آنچه او با سه تار خود کرد".



    4.مجبور شدیم در مورد این شیرینکاری توضیح بدهیم
    استاد حسین قوامی در مورد خاطرات خود در رادیو گفته:"آن زمان که رادیو برنامه مستقیم و زنده پخش میکرد در یک شب من و آقای رشیدی بطور جداگانه برنامه داشتیم و ایشان در همان استودیویی که من مشغول خواندن بودم،حضور داشت.آوازی که من میخواندم در دستگاه همایون بود.درست در اوج خواندن،دچار سرفه شدیدی شدم و به هیچ وجه قادر نبودم خود را کنترل کنم.چون ارکستر هم همچنان مشغول نواختن بود بناچار از رشیدی خواستم دنباله آواز مرا که بیداد همایون بود،ادامه دهد و به این ترتیب من و رشیدی،آواز دو صدایی اجرا کردیم که باعث تعجب همگان شد و ما مدتها مجبود شدیم در مورد این شیرینکاری خود توضیح بدهیم".



    5.از پس دشواریهای راه میتوانی برآیی؟
    یک روز در دفتر برنامه گلها،کنار بنان نشسته بودم.یکی آمد به بنان گفت:آقا،جوانی آمده،میخواهد صدایش را امتحان کنید.چند لحظه بعد جوانی از در وارد شد و با ادب جلوی بنان ایستاد.بنان پرسید:شغل شما چیست؟ گفت:معلم هستم.بنان پرسید:چرا میخواهی شغل با ارزش معلمی را رها کنی و خواننده بشوی؟گفت:راستش به این کار علاقه مندم.آن وقت بنان لبخندی زد و گفت: راه درازی در پیش داری،راهی مشکل و پر فراز و نشیب، آیا میتوانی از پس دشواری های راه برآیی؟جوان در حالیکه سرش را زیر انداخته بود و تا بناگوش سرخ شده بود گفت:بله،میتوانم.چون اینکار را دوست دارم.به هر حال آن جوان کار آموزش را بطور جدی دنبال کرد و امروز وی( محمد رضا شجریان) بهترین خواننده ایران است.



    6. از امتحانات سر بلند بیرون آمد
    استاد حسین تهرانیروزی مجلس جشنی در خانه یکی از محترمین آن زمان برپا بود و شخصیتهای ادبی و هنری مهمی مانند : فروغی ، ملک الشعرای بهار ، استاد صبا ، حبیب سماعی و بدیع زاده در آن شرکت داشتند.
    بدیع زاده در این مجلس ، داستان حسین تهرانی و استعداد فوق العاده او را در ضرب نوازی با حضار در میان گذاشت و آنقدر از او تعریف کرد که فوراً کسی را بدنبال حسین تهرانی فرستادند و به این ترتیب حسین تهرانی برای نخستین بار در چنین مجالسی با چنین اساتیدی روبرو شد ، سازها کوک شدند و طبق معمول صبا و سماعی پیش درآمد را شروع کردند و حسین نخستین آزمایش هنری خود را با دو استاد مسلم موسیقی و ریتم آغاز کرد. در آغاز کار، چهره ساده و بی آلایش حسین سبب شده بود که کسی به او توجه نکند ولی پس از شروع چهار مضراب، حضار کم کم متوجه شدند که با تنبک نواز چیره دستی روبرو هستند. صبا که از همان نگاه اول به استعداد حسین پی برده بود، از این آشنایی خوشحال بود.اما حبیب سماعی که خود ضرب می نواخت، بی میل نبود که سر به سر حسین بگذارد.لذا ریتم را عوض کرد ولی حسین از عهده همراهی آن برآمد.آنگاه نوبت به بدیع زاده رسید که آهنگ ضربی سنگینی را آغاز کرد و حسین هم به خوبی از عهده آن برآمد و چون ساز و آواز تمام شد، فروغی و بهار درباره ظهور هنرمندان نابغه، از قشرهای ناشناخته اجتماع به تفصیل سخن گفتند.اما کار حسین تهرانی و صبا به اینجا ختم نشد واین آشنایی به دوستی و لطف و ارادت بسیار رسید.



    7. مرگ عبداله دوامی معروف به دایره المعارف موسیقی(بنقل از استاد شجریان)
    استاد عبدالله دوامیهمسر استاد دوامی از محل منزل و کوچکی خانه جماران راضی نبود و عبدالله خان را وادار ساخت که آن خانه قدیمی را بفروشد و آپارتمان کوچکی در چهل و پنج متری سید خندان ، بعد از مجیدیه ، نبش یک چهار راه پر رفت و آمد بخرد.استاد دو سه سال آخر عمر را در این آپارتمان بسیار رنج برد و سر و صدای اتومبیلها ، شلوغی محل و هوای آلوده آن ، بویژه در گرمای طاقت فرسای تابستان او را بسیار اذیت می کرد و به همین خاطر همیشه با کنایه می گفت: خانم از اینجا بیشتر از شمیران خوشش می آید. بالاخره زمستان 1359 بود که استاد روزی از خانه بیرون می رود هنگام بازگشت چون کلید آپارتمان را همراه نداشته ، برای اینکه پشت در نماند ، جوانی به سرش میزند و در آستانه 90 سالگی از پنجره بالا میرود ولی در یک لحظه غافل شده و به زمین می افتد. در این حادثه استخوان لگن خاصره اش می شکند و در بیمارستان بستری میشود و به علت فراموشی ، قرص های مسکن که دکتر برایش تجویز کرده بود ، بیش از دستور می خورد و دچار مسمومیت هم میشود و شبانگاه بیستم دی ماه در بیمارستان دار فانی را وداع می کند. ایامی که این حادثه برای عبدالله خان پیش آمد ، من مسافرت بودم . وقتی برگشتم ، آقای پایور تلفن زد که برای دوامی اتفاقی افتاده و در بیمارستان بستری است . فردا سری به او بزن ، همه اش از تو می پرسد. فردا صبح وقتی به بیمارستان رسیدم دیر شده و استاد شب قبل درگذشته بود . خویشان و یاران و شاگردانش خبردار شدند و برای تشییع جنازه و خاکسپاری به بیمارستان آمدند. در سردخانه بیمارستان با دوربین فیلمبرداری که یکی از شاگردان استاد آورده بود به عنوان آخرین یادبود از جنازه اش فیلم گرفتند و در بهشت زهرا شست و شو داده و به خاک سپرده شد.



    8. برای کوک ویلون سه بار کتک خوردم!
    استاد مجید وفادارمجید وفادار می گوید:" یادم می آید یک روز برای کوک ویلون خواستم پیش معلمم بروم.از خانه که بیرون آمدم،بچه ها مشغول بازی بودند.با تیر کمان سنگی انداختند،به پشت گوشم اصابت کرد و من از شوقی که به موسیقی داشتم،درد و سوزش آن را احساس نکردم.چون یک مرتبه وارد دالان منزل استادم شدم،ترسید و با آرشه ی ویلون زد پشت دستم،این شد دوتا کتک. برگشتم منزل.پدرم گفت دستت چی شده؟ گفتم:هیچی .گفت: پشت گوشت چرا خون می آید؟ یک سیلی زد توی گوشم، این شد سه تا کتک. خلاصه برای یک کوک ویلون سه بار کتک نوش جان کردم"



    9. دو نفر کم سه نفر زیاد !
    استاد عبادیاحمد عبادی گفته: " یکبار از طرف هنرهای زیبا ، با حسین ملک به پاریس ، برای شرکت در کنگره موسیقی بین المللی ، دعوت شدیم. در این کنگره هنرمندانی از اکثر کشورهای دنیا شرکت کرده بودند تماشاگران به قدری زیاد بودند که من واقعاً دچار وحشت شده بودم و فکر میکردم چگونه صدای سه تار من به گوش این جمعیت چند هزار نفری خواهد رسید. حتی شب قبل از اجرا به ملک گفتم: بهتر است آبروی خود را نبریم و از زدن سه تار منصرف شویم. چون به هیچ وجه فکر نمیکردم این ساز کوچک من بتواند مورد توجه مردم قرار گیرد و در همان حال به یاد حرف پدرم افتادم که می گفت: دو نفر برای شنیدن صدای سه تار کم است و سه نفر زیاد. به هر حال برنامه من شروع شد و من سه تار زدم. در تمام مدت اجرا نفس از کسی بر نمی آمد. وقتی کنسرت به پایان رسید چند بار به درخواست مردم ، برنامه من تکرار شد و بعد تماشاگران به صحنه ریختند که از من امضا بگیرند.این موضوع اشک به چشمان من آورد و به این فکر افتادم که چرا مسئولان امور توجه ندارند که این ساز دارد کم کم از بین می رود و هیچ اقدام جدی برای حفظ آن صورت نمی گیرد."



    10. با وساطت صبا از اخراج ما صرف نظر کرد
    استاد خالدیمهدی خالدی گفته: "گویا سال 1320 بود، آن هنگام رادیو هر شب ، یک ربع برنامه سلو داشت که زنده پخش میشد. شبی از این شبها نوبت به من رسید. من و آقا مهدی غیاثی نوازنده ضرب رفتیم که برنامه را شروع کنیم . غیاثی، نوازنده ضرب و آدم شوخی بود . کارش را همیشه با مسخرگی و طنز شروع می کرد.غیاثی به من گفت : مهدی من امشب باید در رادیو بخوانم. این گفتگوها درست در زمانی است که ما از پله های در ورودی رفتیم بالا و داخل استودیو شدیم. گوینده آمد در اتاق فرمان و اعلام برنامه کرد که : اینک ساز سلو ، هنرمند جوان مهدی خالدی به همراه ضرب غیاثی اجرا می گردد. و دیگر من فرصتی پیدا نکردم که به غیاثی تاکید کنم مبادا بخوانی. به هر حال شروع کردم به دشتی زدن ، رسیدم به چهار مضراب. حالا هر چه می خواهم سرو تهِ این چهار مضراب را هم بیاورم ، تمامش کنم و آواز بزنم غیاثی ضرب را ول نمی کرد.یک حالتی هم داشت زلفهایش را می ریخت توی صورتش و چشمانش را روی هم میگذاشت و می رفت توی عالم خودش. حالا من دارم ویلن می زنم ، یک وقت دیدم غیاثی سری تکان داد و با همان حالتی که ضرب می گرفت شروع کرد به خواندن این شعر :

    از نمکدان تو من خوردم اندک نمکی . . . . . نمکم گیرد اگر با تو کنم بی نمکی!

    آ.....ها ها ها ، ها، آی رپتو ، پتو ، آی پوتی ........... شروع کرد به خواندن این اراجیف.حالا ساعت در حدود ده و نیم شب است . تمام اعضای استودیو ریختند پشت در اتاق فرمان ، برنامه هم که آزاد است و دارد پخش می شود. حسین زاهدی که رئیس استودیو بود ، آنقدر از این حالات و گفتار غیاثی خندیده بود که روی زمین می غلطید.خلاصه جنجالی بپا شده بود.وقتی که برنامه تمام شد به غیاثی گفتم : آخر پدر آمرزیده ، تو که می خواستی بخوانی ، لااقل یک شعر حسابی می خواندی. این مزخرفات چی بود که خواندی؟ فردا دم در هنرستان من به غیاثی می گفتم تو برو تو و غیاثی به من میگفت تو برو تو. چشمتان روز بد نبیند مرحوم آژنگ دعوای مفصلی با ما کرد . گفت : این لوطی بازی ها چه بود درآورده بودید و می خواست ما هر دوی ما را اخراج نماید.اما با وساطت شادروان صبا از این کار صرفنظر کرد ولی دستور داد یک ماه از حقوق من و دو ماه از حقوق غیاثی کسر نمایند"


    منبع: سايت آواز

  17. 2 کاربر از iman_n21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •