باران می آید
پاییز هم رسیده ...
کاش ، تو هم عین گذشته
سر مهر می آمدی !
باران می آید
پاییز هم رسیده ...
کاش ، تو هم عین گذشته
سر مهر می آمدی !
نشسته ام….
کجا؟ …
کنار همان چاهی که تو برایم کندی….
عمق نامردی ات را اندازه می گیرم
برای دلخوشیت میگم خوش باش عزیزم عالیم
اما حقیقت اینه که بدون تو شکسته ام
رو مرز مرگ و زندگی بدون تو نشسته ام
شاید بپرسی از خودت چی شد کجا رفته صدام
حق بده بم که بعد تو نخوام با دنیا راه بیام
شاید بپرسی از خودت چی شد که بی نشون شدم
برای دلکندن ازت ندیدی نصف جون شدم...
دیگر!
آدمی را دوســـــــــــت نمیدارم
میخواهم درخـــــــــت باشم
پرندگان را
بیشتر دوســـت دارم
زنــــدگــ ی در گــذر اســت ..
لحـــظه هــا را بشــمــار
مــن و مـــا را بشکـــن
همـــه بایــد برویـــم ..
" پژمــان صــالحــ ی "
در لحظه های پایکوبی انتظار
برخیز ترانه مـــ ـــ ـن
تنها بهانه مـــ ـــ ـن
تنها یک قدم مانده تا پایان این شب و مرگ انتظار..........
دستهایت؛
تنها بالشی است که وقتی سر بر او دارم
کابوس نمی*بینم . . .
هــر روز که از خواب بــیدار می شوم ،
می بینم هــنوز امروز است ؛
فــردا آرزوســت !!!
برای فریاد کشیدن کمم
برای ساکت ماندن بسیار
دست خودم نیست
نمی توانم مثل قبل باشم این روزها!
حالا منم
نه خیلی سیاه
نه خیلی سپید
خاکستری خاکستری
با لکه های بغض
با لکه های درد
کبوتری که تیر خورده به بال هایش
و قلب زخمی اش دیگر
اشتهای پرواز ندارد ... .
Last edited by Atefeh.N; 23-09-2011 at 22:18.
یه استخونی هست توی گلوئه ...
وجود خارجی نداره ، اما هست ...
اکثر آدما بهش می گن بغض ...
من بهش می گم "کوک غم " ...
زیر حنجره ام بدجوری کوک غم خورده!!!
___________________________________
از خودم ...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)