کوشش
کوشیدم
تا بکوشم
هنگامی که ناچار به کارکردنم
به کارم فکر کنم
نه به تو
و خوشبختم
که کوششم
بی نتیجه ماند.
کوشش
کوشیدم
تا بکوشم
هنگامی که ناچار به کارکردنم
به کارم فکر کنم
نه به تو
و خوشبختم
که کوششم
بی نتیجه ماند.
آن چه دردناک است
------
وقتی تو را از دست بدهم
کجایم
درد می گیرد؟
نه سر
نه تن
نه بازوها
و نه پاها
همه شان خسته می شوند
اما درد نمی گیرند
یا بر نمی آشوبنداز این که
یک پایم مدام درد بگیرد
نقس کشیدنم دردم نمی دهد
فقط کمی نفسم تنگ تر می شود
اما هر چه باشد از سرماخوردگی
دردش کمتر است
کمرم درد نمی گیرد
و شکم نیز
کلیه ها درد نمی گیرد
و نیز قلبم
پس چرا
با این حال
تاب از دست دادنت
نمی آورم من؟
مثل یک تکه یخ میدرخشی!
در نگاه صبور وپر از درد سایه
آه...ای بی نهایت عشق!!!!!!!
روح این خاک بی تو
راه به دریا وباران ندارد
تا کجا میشود بی تو سفر کرد؟!
می گویند:
هر کس در آسمان ستاره ای دارد
اما من،
دلم برای ستاره ای غمگین میسوزد
که تنهاست
ود زمین کسی را ندارد
وبهانه ای برای چشمک زدن میخواهد!!!!
بزرگ شده ام
حالا دست هایم به آینه میرسد
هر قدر که میخواهم، نوشته های رفتنت را پاک میکنم
دلم اجازه نمی دهد ...
می دانم
یک شب ، بالاخره در آیینه ظاهر میشوی
وبا زمزمه هایت ماه را از پشت ابر بیرون میکشی!
حالا من دیگر انسان بزرگی هستم!
همچنین خطاط بزرگی ...
این را دیوارها می گویند ((دوستت دارم))
پرنده گفت:
دلم هواي ترا دارد
آسمان هم بي تو
گويي قفسي تنگ است.
بند بند انگشت هايم
تو را شماره ميگيرند
روي خط
تا به تو برسم
پوست مياندازم
بزرگ ميشوم
روي عقربه اي كه مدام تصويرت را تكرار ميكند
لبهايم را
در گلدان ميكارم
گلْواژة "دوستت دارم"
ميرويد.
کبريت
بر تنهاييام کشيد،
عاشق شدم،
شديد!
هزار عهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
من رمیده همان به که در سماع نیایم
که گر به پا در آیم به در برند به دوشم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)