روز واقعه
وماه جیغ می کشد.
خون خسوف
بر کاکل ابلیس می پاشد.
وزمین، سرشکسته می گرید
و طاعون برایش پیراهنی زرد می بافد
و مردان سر بریده
زنان بی گیسو را
در کوچه های جذام دنبال می کنند
و کودکان بی زبان
در میدان های باد می دوند
و جسد های خسته
با چشمانی از موریانه و هلاهل
بر دارهای خویش
مویه می کنند.
پروانه ای سپید، اما
دلباخته به کاکل رنگین کمانی
در کوچه های شبدر
از شاخه های شعله ور بالا می رود
محمود کویر