معشوقه من
در آلمان
یا اسپانیا به دنیا آمد
من در آذربایجان
غم آخرم باشد…
آیدین روشن
معشوقه من
در آلمان
یا اسپانیا به دنیا آمد
من در آذربایجان
غم آخرم باشد…
آیدین روشن
اگر مرغ دریایی را کنار بگذاریم
بین خدا و دریا
هیچ کس نیست!
تمام آن چيزی که اسمش تنهايی من بود ،
اين روزها در دستهای توست ،
تو مانده ای و دو تنهايی
...
و اینک
تنها از ابری که از سیگارم
بلند می شود
امید باران دارم...
ما ته نشین شده ایم
در خاطراتی اتفاق نیفتاده
دیگر هیچ حادثه ای
سیاه پوشنان نمیکند
ما سپیدها را هم
سیاه کرده ایم!!
مي روم
نگو چه زود
مي روم
نگواحساس نداشت
مي روم
نگو حيف, جايش خاليست...
پر مي كند ديگري جايم را
مي روم در شبي كه صبحش را
جاي ديگر خواهم ديد
مي روم
نگو دوست داشتن بلد نبود
نگو احساسش را گم كرد
بگو در احساس ها گم شد
مي روم
حتي بغض نكن
مي روم
اشك هايت را براي ديدار بگذار
مي روم
تو اخرين ديدار را به ياد دار............
وبدان در قلبم جاوداني!
مي ترسم اين بار اخرين ديدار باشد
حتي اگر ايينه با ما يار باشد
دستانت دیگر مرا گرم نمی کند
و نگاهت خالی ست . بی هیچ مفهومی ...
دود چشمانم را آزار می دهد
فقط بگذار بخوابم . بی هیچ رویایی...
و تمام نفس هایم را هدر دهم .
دیگر کسی نیازی به نگاه منتظر من ندارد ...
نه تو آمدي
نه من از ياد بردم .
يلداي انتظار قصه نيست
شب هم نيست
اگر نه به سر مي آمد
...
همه ی این راه ها که به تو نمی رسند
طنابی اند
حلقه ی
گردنم
یادت ،
در دموکراسی خاطراتم
سلطنت می کند
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)