بابا اینجا رو با این چیزا خراب نکنید.خوبه همه پست اول تاپیک و ووکمن رو خوندنا
--
--
بابا اینجا رو با این چیزا خراب نکنید.خوبه همه پست اول تاپیک و ووکمن رو خوندنا
ها ها ها ها ها ها ......... خیلی باحال بودتو دوران دبیرستان بودیم با چند تا از رفقا روز جمعه بعد ازظهر رفته بودیم پارک ملت ...گفتیم یه فوتبالم تو زمین آسفالتش بزنیم ..یه تیم شدیم ، یه تیمم پیدا شد گفتیم یه دست شرطی بزنیم
دور تا دور زمین هم خونواده ها و دختر پسرا نشسته بودن داشتن نگاه میکردن ...بازی خوبی شده بود ..تیما به هم باج نمیدادن نیمه اول مساوی تموم شد ...تو اواخر نیمه دوم بود که ما یه گل جلو افتادیم ،من گفتم میرم دفاع میزنم ...توپ جلوی دروازه حریف بود بچه ها هم همه اونجا جمع بودن فقط منو دروازه بان خودمون اینور بودیم ...من گفتم تا فرصت هست لباسم رو درست کنم (لازم به ذکره که لباس ورزشی نداشتم )خلاصه کمربند رو باز کردم و دکمه و زیپ شلوار و هم همچنین اومدم پیرهن رو بدم تو شلوار یهو دیدم اونا حمله کردن دارن میان سمت دروازه ما ، مهاجمشون رسید جلوی من میخاست منو رد کنه یهو من حواسم نبود شلوارم رو ول کردم ،دویدم سمتش یهو دیدم جمعیت دارن میخندن ،مهاجمه هم توپ رو ول کرده داره میخنده به خودم اومدم دیدم شلوارم اومده دم مچ پام، منم و یه شرت یقه هفت ......
آقا من که سانسور کردمش. چیز بدی نبود توش. ربات ف ی ل ت ر ی ن گ هم خودشو پاره کنه نمیتونه از پست من ایراد بگیره. ولی اگر زشت بود معذرت میخوام. در ضمن جریان ماله قدیماست. وگرنه دیگه این حرفها از ما گذشته...
خودش فهمید... ولی در هر صورت فرقی نکرد آبروم رفت.
xسوتیاتون خیلی باحال بود![]()
چند سال پیش که تازه دی وی دی رایتر خریده بودم می خواستم یه دی وی دی رو آزمایشی رایت کنم .... رفتم یه دی وی دی خام خریدم و از فروشنده پرسیدم اینا چقدر ظرفیت دارن؟ گفت4.7 ... رفتم خونه یه مشت چرت و پرت ریختم روش و فرداش فروشنده رو دیدم بهش گفتم آقا این دی وی دی که بیش تر از 4.7 جاداشت که ... فروشنده گفت: مگه تا چقدر ریختی روش؟ من گفتم: 4.12 ... فروشنده خندید و گفت: 4.7 بیش تره یا 4.12 ... منم گفتم خب معلومه 12 از 7 بیش تره ... بعد از این که فهمیدم چه سوتی ای دادم از خجالت آب شدم
یه سوتی یادم اومد...اقا اسم داداش gf ما رضا بود اینو داشته باشید تا اینجا...........یه روز که ما گرم صحبت و لاو ترکوندن پشت تل بودیم در اون حال که در حال اراجیف بافتن بودم یهوgf یه چیزی گفتو بعد قطع شد... منم پیش خودم گفتم چش شد... بعد ش با گوشیم شماره خونشونو گرفتم........... مامانش گوشیو برداشت گفت بله بعدش از اونجا که من هر دفعه که مامانش گوشیو بر میداشت میگفت بله منم میگفتم مثلا یه بار محمد یه بار علی و... تشریف دارن اونم میگفت اشتباهه.........اقا زدو من از دهنم پرید اقا رضا تشریف دارن مامنش گفت شما منم حول شدم گفتم از دوستانشون هستم تشریف دارن؟؟؟ گفت نه دانشگاهه گفتم خوب کی میان( حالا من کلید کردما) گفت ظهر میخواین بگم بهتون زنگ بزنه گفتم بله حتما بگید بهم زنگ بزنه بش بگین میلاد زنگ زد اینم شمارم 0912...هیچی با کمال وقاهت شمارمم دادم.البته بعدا خانوم بچه ها کاغذی که روش شمارمو نوشته بود مامانش پیچوند و حسابی از خجالت درم اورد
يه روز با يه رفيق الاف تر از خودم نشسته بوديم سر كوچه . هر از گاهي هر ماشيني ميومد رد ميشد يه بوقي ميزد واسه ما . ما هم يه دستي تكون ميداديم واسش . يه سمندي اومد دستش رو گذاشت سر بوق و رد شد و رفيقم هم به شدت دست تكون داد و ابراز احساسات كرد
من : ... نــنــت .
رفيقم :![]()
نيما بود ( پسر خالش )
من :eee جدي ؟ نشناختم . سمند گرفته ؟ (پيچوندم قضيه رو )
Last edited by mani_2004_2006; 21-07-2008 at 02:33.
باز اینجا +18 شد
MILIN3M حالا چرا شماره خودتو دادی ؟
mani_2004_2006 عجب سوتی بود ولی
پست اول تاپیک رو بخون
Agreed !!!!!!!!!!!!!!!!باز اینجا +18 شد
MILIN3M حالا چرا شماره خودتو دادی ؟
mani_2004_2006 عجب سوتی بود ولی
پست اول تاپیک رو بخون
هم اکنون 5 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 5 مهمان)