تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 336 از 934 اولاول ... 236286326332333334335336337338339340346386436836 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,351 به 3,360 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #3351
    داره خودمونی میشه A T E N A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2008
    محل سكونت
    Nowhere
    پست ها
    48

    پيش فرض

    نمي رنجم اگر باور نداري عشق نابم را
    كه عاشق از عيار افتاده در اين عصر عياّر

    صدايي از صداي عشق خوشتر نيست
    حافظ گفت......

    اگر چه بر صدايش زخم ها زد تيغ تاتاري

    اينجا براي از نوشتن هوا كم است
    دنيا براي از تو نوشتن مرا كم است

    اكسير من نه اينكه مرا شعر تازه نيست
    من از تو مينويسم اين كيميا كم است

    سر شارم از خيال ولي كفاف نيست
    در شعر من حقيقت يك ماجرا كم است

    تا اين غزل شبيه غزل هاي من شود
    چيزي شبيه عطر حضور شما كم است

    گاهي تو را كنار خود احساس ميكنم
    اما چقدر دلخوشي خوابها كم است

    خون هر آن غزل كه نگفتم به پاي توست
    آيا هنوز آمدنت را بها كم است؟

  2. #3352
    داره خودمونی میشه A T E N A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2008
    محل سكونت
    Nowhere
    پست ها
    48

    پيش فرض

    حاصلم هیچ نیست جز حسرت
    عیش در خواب دیده را مانم
    می چکد اشکم از جدایی ها
    شاخ تاک بریده را مانم
    تپش دل بود سراپایم
    قطره ی نا چکیده را مانم

  3. #3353
    داره خودمونی میشه A T E N A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2008
    محل سكونت
    Nowhere
    پست ها
    48

    پيش فرض

    تو از کجا آمده ای از کجا
    مست و خراب آمده ای از کجا
    سر کش و مات آمده ای از کجا
    دیدن ما آمده ای از کجا
    بین که کجا آمده ای از کجا
    تو به سراب آمده ای از کجا
    شب چه خراب آمده ای از کجا
    تارو سیاه آمده ای از کجا
    می روم آخر ره بیراهه را
    مقصد این راه کجاست در کجا
    حاصل این عمر بود در کجا
    می رود این قافیه ها در کجا
    در خس و خاشاک رود تا کجا
    یا که به افلاک رود تا کجا
    فرو روم در این مهن تا کجا
    در غم و ماتم و ستم تا کجا
    سر بکشم جام می از سوی دوست
    می کشدم سلسله موی دوست
    با خیالت تا قیامت سر کنم
    با دل نامهربانت سر کنم
    ناله از هجرو فغانت سرکنم
    با ستیز دشمنانت سر کنم
    شعله آتش از زبانم می کشد
    خاطرت تیغ از نیامم می کشد
    * حجت عرب *

  4. #3354
    داره خودمونی میشه A T E N A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2008
    محل سكونت
    Nowhere
    پست ها
    48

    پيش فرض

    به گلبرگ شبنمی چون مرحمی از غم نشسته
    بنازم قامتش که شاخه اش از غم شکسته
    کبوتر بچه ای بر شاخه ای زد لانه ای با حال خسته
    بنازم همتش پر کوچکش یک جا نشسته
    نشسته بلبلی بر سنبلی خواند ز احساس
    که تنها مانده ام جا مانده ام کو یک گل یاس
    بپیچد خاطره دور وجودم همچو پیچک
    که از چه کرده ای بد کرده ای با من تو ای شک
    بتازد بر تنم آه ای تنم سم های اسبی
    تو از چه آمدی آه آمدی من را شکستی
    گریزم از تو آه از تو ای بخت سیاهم
    بکارم دانه امید در گلدان ز آهم
    دهم آبش ز خون دیده و دل و تباهی
    بروید عاقبت باز عاقبت بخت سیاهی
    * حجت عرب *

  5. #3355
    داره خودمونی میشه A T E N A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2008
    محل سكونت
    Nowhere
    پست ها
    48

    پيش فرض

    الهی سینه ای ده آتش افروز
    در آن سینه دلی و آن دل همه سوز
    هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست
    دل افسرده غیر از آب و گل نیست
    دلم پر شعله گردان سینه پر درد
    زبانم کن به گفتن آتش آلود
    کرامت کن درونی درد پرورد
    دلی در وی درون درد و برون درد
    دلم را داغ عشقی بر جبین نه
    زبانم را بیانی آتشین ده
    دلی افسرده دارم سخت بی نور
    چراغی زو بغایت روشنی دور
    بده گرمی دل افسرده ام را
    فروزان کن چراغ مرده ام را
    اگر لطف تو نبود پرتو انداز
    کجا فکر و کجا گنجینه ی راز
    به راه این امید پیچ در پیچ
    مرا لطف تو می باید دگر هیچ
    (وحشی بافقی)

  6. #3356
    داره خودمونی میشه A T E N A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2008
    محل سكونت
    Nowhere
    پست ها
    48

    پيش فرض

    از پير عشق و سماع مولانا بشنويد صداي سخن عشق را


    هرچه گويم عشق را شرح و بيان
    چون به
    عشق آيم خجل گردم از آن
    گرچه تفسير زبان روشن گر است
    ليك
    عشق بي زبان روشن تر است
    چون قلم اندر نوشتن مي شتافت
    چون به
    عشق آمد قلم بر خود شكافت
    چون قلم در وصف اين حالت رسيد
    هم قلم شكست و هم كاغذ دريد
    عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
    شرح
    عشق و عاشقي هم عشق گفت
    آفتاب آمد دليل آفتاب
    گر دليلت بايد از وي رو متاب

    عشق از نگاه عارف آينه و آب سهراب عزيز اين چنين است : ا

    مسافر

    چرا دلت گرفته مثل آنكه تنهايي
    چقدر هم تنها
    خيال مي كنم

    دچار آن رگ پنهان رنگها هستي
    دچار يعني

    عاشق

    و فكر كن كه چه تنهاست
    اگر كه ماهي كوچك ، دچار آبي درياي بي كران باشد
    چه فكر نازك و غمناكي
    و غم تبسم پوشيده نگاه گياه است
    و غم اشاره محوي به رد وحدت اشياست

    خوشا به حال گياهان كه عاشق نورند

    و دست منبسط نور روي شانه آنهاست
    نه ! وصل ممكن نيست
    هميشه فاصله هست
    اگر چه منحني آب بالش خوبي است
    براي خواب دل آويز و ترد نيلوفر

    هميشه فاصله هست

    دچار بايد بود
    وگر نه زمزمه حيرت ميان دو حرف
    حرام خواهد شد
    و
    عشق ،سفر به رشني خلوت اشياست
    و
    عشق
    صداي فاصله هاست
    صداي فاصله هايي كه غرق ابهامند
    نه
    صداي فاصله هايي كه مثل نقره تميزند
    و با شنيدن يك هيچ مشوند كدر

    هميشه عاشق تنهاست


    و اما عشق از نگاه عارف قرن جبران خليل جبران چنين است
    عشق
    شما را همچون بافه هاي گندم براي خود دسته مي كند
    مي كوبد تان تا برهنه تان كند
    سپس غربالتان مي كند تا از كاه جداتان كند
    آسيابتان مي كند تا سپيد شويد
    آنگاه شما را به آتش مقدس خود مي سپارد تا براي ضيافت مقدس خدا ، ناني مقدس شويد

    عشق
    رازي است مقدس
    براي كساني كه عاشقند ، عشق براي هميشه بي كلام مي ماند


    و چند جمله زيبا از طنين خوش آهنگ وجدان بشر رابيندرانات تاگور

    in love , i pray my endless debt to thee for what thou art
    در عشق زير دين بي پايان تو هستم ، به خاطر آنچه كه توهستي

    love is a endless mystery , for it has nothing else to explain it
    عشق رازي است بيكران ، زيرا جز عشق چيزي ندارد تا با آن عشق را توصيف كند

    while the rose said to the sun ," I shall ever remember thee " her petals fell to the dust
    در همان هنگام كه گل سرخ به خورشيد گفت : " هميشه در يادم خواهي ماند" گلبرگ هايش يكي يكي بر خاك افتادند

  7. این کاربر از A T E N A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #3357
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    ایران
    پست ها
    1,419

    پيش فرض

    به خاطر ياسين جان دوست عزيزم
    .................................................. .................................................. ......................
    زندگي صحنه ي يکتاي هنرمندي ماست هر کسي نغمه ي خود خواند و از صحنه رود صحنه پيوسته به جاست خرِِم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد
    يادم باشد حرفي نزنم که به کسي بر بخورد
    نگاهي نکنم که دل کسي بلرزد

    خطي ننويسم که آزار دهد کسي را

    يادم باشد که روز و روزگار خوش
    است وتنها دل ما دل نيست

    يادم باشد جواب کينه را با کمتر
    از مهر و جواب دورنگي را با کمتر از
    صداقت ندهم

    يادم باشد بايد در برابر
    فريادها سکوت کنم و براي سياهي ها
    نور بپاشم

    يادم باشد از چشمه درسِِ خروش
    بگيرم و از آسمان درسِ پـاک زيستن

    يادم باشد سنگ خيلي تنهاست ...
    يادم باشد بايد با سنگ هم لطيف
    رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند

    يادم باشد براي درس گرفتن و درس
    دادن به دنيا آمده ام ...
    نه براي تکرار اشتباهات گذشتگان

    يادم باشد زندگي را دوست دارم

    يادم باشد هر گاه ارزش زندگي
    يادم رفت در چشمان حيوان بي‌زباني
    که به سوي قربانگاه مي رود زل بزنم
    تا به مفهوم بودن پي ببرم

    يادم باشد مي توان با گوش سپردن
    به آواز شبانه ي دوره گردي که از
    سازَش عشق مي بارد به اسرارعشق پي
    بُرد و زنده شد

    يادم باشد معجزه قاصدکها را
    باور داشته باشم

    يادم باشد گره تنهايي و دلتنگي
    هر کس فقط به دست دل خودش باز
    مي‌شود

    يادم باشد هيچگاه لرزيدن دلم
    را پنهان نکنم تا تنها نمانم

    يادم باشد هيچگاه از راستي
    نترسم و نترسانم

    يادم باشد از بچه ها ميتوان
    خيلي چيزها آموخت

    يادم باشد پاکي کودکيم را از
    دست ندهم

    يادم باشد زمان بهترين استاد است

    يادم باشد قبل از هر کار با
    انگشت به پيشانيم بزنم تا بعدا با
    مشت برفرقم نکوبم

    يادم باشد با کسي آنقدر صميمي
    نشوم شايد روزي دشمنم شود

    يادم باشد با کسي دشمني نکنم
    شايد روزي دوستم شود

    يادم باشد قلب کسي را نشکنم

    يادم باشد زندگي ارزش غصه خوردن ندارد

    يادم باشد پلهاي پشت سرم را ويران نکنم

    يادم باشد اميد کسي را از او
    نگيرم شايد تنها چيزيست که دارد

    يادم باشد که عشق کيمياي زندگيست

    يادم باشد که آدمها همه
    ارزشمندند و همه مي توانند مهربان
    و دلسوز باشند

    يادم باشد زنده‌ام و اشرف مخلوقات

    بياييد همگي يادمان باشد و به هم يادآوري کنيم

  9. #3358
    داره خودمونی میشه A T E N A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2008
    محل سكونت
    Nowhere
    پست ها
    48

    پيش فرض

    تسلیم عشق
    الهی به عشاق دیوانه ات
    به مجنون صفاتان ِ فرزانه ات
    به فریاد مخمور ِ صهبای ِعشق
    به دیوانه ی سر به صحرای ِعشق
    به جانی که مدهوش و حیران ِتوست
    به آن دل، که دایم پریشان توست
    به تار دو گیسویِ مشکین ِیار
    به ناز ِ دو چشم ِ جهان بین ِ یار
    به مُشک خُتن، خال هندوی او
    به شکّر لب ِ لعل ِ دلجوی او
    به اسرار ِ ناز ِ دو ابروی دوست
    به الطاف ِ زلف ِ سَمن بوی دوست
    به کشور گشایان ِ اقلیم ِ عشق
    به فرمانروایان ِ تسلیم ِ عشق
    به مستان ِهم صحبت ِ عقل ِ کل
    به افغان ِ بلبل، زهجران ِ گل
    به خاصان ِ در گاه ِ عزّ و جلال
    که پیوسته سر مست ِ وجدند و حال
    به پیمانه نوشان ِ روز ِ الست
    به تسبیح گویان ِ هشیار و مست
    به هشیاری ِ نرگس ِ مستشان
    که حور بهشت ست، پابستشان
    به قلب من و، لاله ی باغ عشق
    که بشکفته این هر دو، با داغ عشق
    به روشن دلان، ز آتش مهر دوست
    که شادند، با لطف و با قهر دوست
    به راز ِ هو الله، به سرّ احد
    به دانای علم ِ ازل، تا ابد
    به احمد، بهین شاهد ِعرشیان
    به عَنقای قدس ِبلند آشیان
    به خورشید ایمان رُخ ِ مرتضی
    نگارنده ی سرّ ِلوح قضا
    که در کوی وصلت، مرا راه دِه
    دل ِ روشن از مهرت، ای ماه دِه
    (الهی قمشه ای)

  10. 2 کاربر از A T E N A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #3359
    داره خودمونی میشه A T E N A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2008
    محل سكونت
    Nowhere
    پست ها
    48

    پيش فرض



    من نمـی خـوام بگم کـه چشات خـود ستـارس

    چشـات اگـه نبــاشه ستــاره بی اشـارست

  12. این کاربر از A T E N A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #3360
    داره خودمونی میشه A T E N A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2008
    محل سكونت
    Nowhere
    پست ها
    48

    12

    تو مثل راز پائيزي و من رنگ زمستانم.
    چگونه دل اسيرت شد قسم به شب نميدانم.
    تو مثل لحظه اي هستي كه باران تازه ميگيرد.
    و من مرغي كه از عشقت فقط بيتاب و حيرانم.

  14. 3 کاربر از A T E N A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 7 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 7 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •