دستم جدا شد در ره آن سرور و دوست×××در اين جهان تا آن جهان همه مديون اوست...
دستم جدا شد در ره آن سرور و دوست×××در اين جهان تا آن جهان همه مديون اوست...
تو كز محنت ديگران بي غمي
نشايد كه نامت نهند آدمي !
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
يه عنايتي كه خراب دلم×××بديمو نذار به حساي دلم...
ما همه در راه گذر از جان ماندیم
اینچنین خار ، خموش و بی امان ماندیم
کو مرادی که بگیرد نظرش
به نگاهی ، به آهی ، نظری .
من در اين آبادي
پي چيزي مي گشتم
پي خوابي شايد پي نوري ريگي لبخندي .
جواب جفت دوستان...يك داد را بر سر دل زنم كه شود عاشق×××نه اينكه بهانه گير شود و طعنه زند به شقايق...
قانون پنجره باز بودن است
جریان دادن و با هوا ساز بودن است
قانون شب تاریک بودن است
پنهان نمودن و آرام کردن و همراز بودن است .
همراز بودن با خدا يعني حرف نگفته در گلو دانستنست اي خدا كيستي كه بشر هيچ طور نشناسد...
"ت" بیا دوست من .نوشته شده توسط lovergod14amorousand
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)