تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 330 از 469 اولاول ... 230280320326327328329330331332333334340380430 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,291 به 3,300 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #3291
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    12

    پيش فرض

    [FONT='Arial','sans-serif']ترم آخر که کار آموزی بهداشت بودیم , داشتم واسه چند تا سرباز واکسن میزدم . بعد یهو تعداد سربازا زیاد شد , منم هول کردم میخواستم زودتر کارشونا راه بندازم , همینجوری یه واکسن کشیدم پر از هوا !!! بعد به بازوی سرباز بیچاره تزریق کردم . اونقدر دردش گرفت که همه ی بدنش قرمز شد و از شدت درد داشت به خودش میپیچید !!! سرباز بیچاره به من گفت واسه همه اینقدر درد میاد ؟ گفتم نه این درد یه نوع حساسیت به مواد توی واکسنه , رفتی خونه یه شربت آبلیمو حتما بخور !!!!!!!!! بعد بچه ها گفتن : تو که پدر این بیچاره رو در آوردی ؟!!! منم گفتم : عیبی نداری , زیاد تابلوش نکنید تا استاد نفهمیده !!! بعدش دیدم استادمون داره همینجوری به من نگاه میکنه و میخنده !!!!!!!!![/FONT]

  2. #3292
    Banned DARKFALLER's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Mortal Kombat
    پست ها
    536

    پيش فرض

    یک سوتی از نقل قول دوستم ( جمله بندی رو داشته باش توروخدا )
    یک روز بلوتوث گوشیم خراب شده بود ، بردمش یکی از همین خدمات موبایلیها ، یارو گفت گوشیت چشه ؟ ، گفتم : بلوتوثش کار نمیکنه . بعدش یارو گفته : خب برا چی آوردی اینجا ، باید ببری امور مشترکین (در این لحظه اونایی که تو مغازه بودن از خنده بببببوووووووووووومممممممم مم)

  3. #3293
    Banned DARKFALLER's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Mortal Kombat
    پست ها
    536

    پيش فرض

    چند وقت پیش توی ایستگاه مترو صادقیه بودم ، بعدش قطار اومد و من از کسی که بغل دستم وایساده بود پرسیدم : این قطار میره صادقیه ؟؟؟؟؟

  4. #3294
    ناظر انجمن عکاسی masoudtr's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    نقطه مرزی
    پست ها
    4,562

    پيش فرض

    یک سوتی از نقل قول دوستم ( جمله بندی رو داشته باش توروخدا )
    یک روز بلوتوث گوشیم خراب شده بود ، بردمش یکی از همین خدمات موبایلیها ، یارو گفت گوشیت چشه ؟ ، گفتم : بلوتوثش کار نمیکنه . بعدش یارو گفته : خب برا چی آوردی اینجا ، باید ببری امور مشترکین (در این لحظه اونایی که تو مغازه بودن از خنده بببببوووووووووووومممممممم مم)

    کامل تر بگو

  5. #3295
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    ااااااا. شما انگار خیلی بد برداشت میکنید از حرفها!!!! مگه من گفتم خالی بندیه که شما اینطوری میگی.
    میخواید بذارید میخواید نذارید. آخه به من چه مربوطه!!
    آخه اینکه زیادی جالب بود یعنی چی ؟

    کاش این به من چه مربوطه رو بعضی ها یه کم زودتر بهش برسن و نیان اینجا هر سوتی رو نقل قول نکنن.

    یه سوتی دیگه از من :

    یه بار من موقع غروب از بیرون اومدم خونه دیدم حیاط تاریکه و لامپها خاموشن رفتم سر کنتور دیدم فیوز پریده. دکمه سیاه فیوز رو زدم در همین لحظه صدای یه نعره وحشتناک از تو خونه اومد و بعدش هم صدای افتادن یه نفر ... بدو رفتم تو خونه دیدم پدرم ولو شده رو زمین و کنارش هم یه چهار پایه هست زیر لوستر.... خودتون بگیرید دیگه جریان چی بود... پدرم سه چار تا پیچ گوشتی و انبردست به طرفم پرت کرد که خوشبختانه جاخالی دادم و تونستم فرار کنم.

  6. #3296
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    یه بار تو دانشگاه سرکلاس داشتم کنفرانس میدادم. شدیدا جوگیر شده بودم و با لحن کاملا جدی داشتم توضیح میدادم. یه دختری تو کلاس ما بود که با من چپ بود چون همیشه من تو کلاس اول بودم و اون دوم و در ضمن چندبار اومده بود طرفم من آدم حسابش نکردم خلاصه این خانم خانما هی چپ و راست سوال میکرد که مثلا من کم بیارم من عصبانی شده بودم تو دلم همش بهش فحش می دادم. یهو این دختره دستشو بالا کرد و در همین حین یکی دیگه از بچه های کلاس هم دستشو برد بالا. قبل از اینکه من بگم این دختره شروع کرد به حرف زدن من نمیدونم یه دفعه چی شد که برگشتم بهش گفتم شما لطفا خفه بعد رو کردم به اون یکی گفتم شما بفرمایید... یه لحظه کل کلاس اینجوری شد منم که تازه فهمیدم چی گفتم ترجیح دادم خودمو بزنم به اون راه و اون خانم هم با عصبانیت کلاس رو ترک کرد. شانس آوردم استاد با من رفیق بود و تازه خودش هم داشت یواش میخندید.

  7. #3297
    آخر فروم باز Farbod_h's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    NeT
    پست ها
    1,077

    پيش فرض

    من امروز یه سوتی بد دادم ! فکر کنم بی نظیر باشه!
    رفته بودم بزنین بزنم بعد از 1 ساعت تو صف وایسادن نوبتم شد . ..
    دیدم از ایناس که قفل میشه و خودش قطع می کنه . منم قفلش کردم و وایسادادم که پر شه
    یه 30-35 تایی که شد مثل همیشه قطع کردم بنزین ردن رو بعد دوباره شروع کردم به بنزین زدن که یکم هوا بره نریزه بیرون
    چشمتون روز بد نبنه! دوباره که قفل کردم گذاشتم تو باک که بنزین بزنه مثل اینکه خوب جا ننداخته بودمش
    یه هو دیدم یه چیز صورتی! داره میزه رو هوا
    از همه بدتر ریخت به کل هیکلم تقریبآ یه دوش کامل
    فقط شانش اوردم سری فهمیدم 3 نشد زیاد!
    بزینم سری پرید!
    فقط بقل دستیم دید بنزین ریخته زمین گفت مگه این خودش قطع نمی کنه!!!!!!!!!!!!!!
    هیچی دیگه تا یه ربع وایسادم تو آفتاب که یکم بپره
    حالا جالبیش اینجاست که با خالم رفته بود گفت دستاتو کثیف نکن بزار خودش بزنه
    هنوزم موبایلم بوی بنزین می ده

  8. #3298
    کـاربـر بـاسـابـقـه Alireza.M67's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    من مال یه دنیای کوچیکم
    پست ها
    3,313

    پيش فرض

    سلام ، چند روزی نبودم به جاش الآن چند تا می نویسم .
    توضیحات اولیه : می کلا آدم خیلی بد شانسی هستم .
    حرف مفت هم نمیزنم ، هر کسی هم منو میشناسه کاملا به این موضوع واقفه .
    حتی کسایی که به شانس هم اعتقاد ندارن با دیدن من به این باور رسیدن که چیزی به نام شانس وجود داره .
    متن سوتی :
    سوتی 1 :
    یه بار داشتم با یکی از رفیقام از در یکی از ساختمونهای دانشگاه بیرون میومدیم و بحث درس حسابداری بود .
    من برگشتم گفتم : بابا این استادای حسابداری که همه اسکلن .
    به جان عزیز شما 1 ثانیه نشد که تمام ( دقت کنید ... تماااام) استادای حسابداری که از یه همایش میومدن از پشت سرم رد شدن . اون رفیقم هم که رفته بود پشت در و از شدت خنده سرخ شده بود .
    سوتی 2 :
    یه بار ساعت 8 صبح کلاس آمار رو پیچوندم و به جاش رفتم تو سایت دانشگاه آهنگ دانلود کنم .
    منم چون تو کلاس نقش ماشین حسابو داشتم خیلی تابلو بودم (تعریف از خود نبود .. به جاش حافظه ی بسیار ضعیفی دارم) .
    وقتی از سایت اومدم بیرون استاد آمار رو دیدم که گفت : "چرا صبح سر کلاس نیومدی ؟" .
    منم معمولا دروغ نمیگم ولی نمیدونم چی شد که از دهنم پرید گفتم : "استاد خواب بودم".
    استاد هم نه گذاشت و نه برداشت ، گفت : دروغ نگو ، خودم صبح وقتی از پل هوایی چمران رد میشدی دیدمت ؟
    خودتون قضاوت کنید ، یه آدم چقدر میتونه بد شانس باشه .
    سوتی شماره 3 : ( این از همه بدتره چون دیگه داشتم پس می افتادم )
    من آدمی هستم که خیلی چیزا برام فرقی نمیکنه بنابراین معمولا نا پرهیزی میکنم و دلیل اصلی خیلی از سوتی هام هم همینه .
    یه بار داشتیم با 2 تا از رفیقام که اونا هم مثل خودمن از پله های دانشگاه بالا میرفتیم و راهو بند اورده بودیم .
    همینطور یه بند چرت و پرت می گفتیم و با خواننده ها شوخی میکردیم و می خندیدیم .
    مثلا این جور حرفا : (البته همش شوخیه )
    مجید خراطها آهنگاشو تو حموم ضبط میکنه .
    محسن چاوشی آهنگاشو ساعت 3 صبح با خواب آلودگی می خونه
    و...
    همینجوری که گرم شده بودیم شدت حرفها هم بالا گرفت .
    مثلا این آهنگ چاوشی رو می خوندیم و بهش یه چیزایی اضا فه می کردیم :
    سر خاک مادرم هیچکسی گریه نکرد * خب به ... که گریه نکرد (با عرض شرمندگی)
    و کلا زدیم تو این فاز ...
    وقتی به بالای پله ها رسیدیم تنها کسی که پشت ما بالا میومد از ما جلو زد ، یه نگاهی تو صورت من کرد و یه لبخند محوی زد و رد شد .
    اون کی بود ...؟
    باورتون نمیشه : تنها کسی تو دانشگاه بود که نباید این حرفها رو میشنید و من همیشه جلوش سعی میکردم با ادب و سنگین و آدم حسابی باشم .
    همونجا احساس کردم یه سطل آب یخ رو سرم خالی شد و تو بغل یکی از رفیقام ولو شدم.
    حالا اونا هم داشتن به من روحیه می دادن :"اون هیچکدومو نشنید - آخرش رسید به ما - حواسش به ما نبود و ... "
    ولی این حرفها فایده ای نداشت چون همه رو شنیده بود ...

  9. #3299
    پروفشنال winter+girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    749

    پيش فرض نظر میدهیییییییییم!!!!

    سوتی شماره 3 : ( این از همه بدتره چون دیگه داشتم پس می افتادم )
    خیلی باحال بووود دمت گرم

    یه بار من موقع غروب از بیرون اومدم خونه دیدم حیاط تاریکه و لامپها خاموشن رفتم سر کنتور دیدم فیوز پریده. دکمه سیاه فیوز رو زدم در همین لحظه صدای یه نعره وحشتناک از تو خونه اومد و بعدش هم صدای افتادن یه نفر ... بدو رفتم تو خونه دیدم پدرم ولو شده رو زمین و کنارش هم یه چهار پایه هست زیر لوستر.... خودتون بگیرید دیگه جریان چی بود... پدرم سه چار تا پیچ گوشتی و انبردست به طرفم پرت کرد که خوشبختانه جاخالی دادم و تونستم فرار کنم.
    ته خنده بووود از اووون سوتی هایی که فقط خودت میتونی بدی و کار کس دیگه ای نیس

    FONT='Arial','sans-serif']ترم آخر که کار آموزی بهداشت بودیم , داشتم واسه چند تا سرباز واکسن میزدم . بعد یهو تعداد سربازا زیاد شد , منم هول کردم میخواستم زودتر کارشونا راه بندازم , همینجوری یه واکسن کشیدم پر از هوا !!! بعد به بازوی سرباز بیچاره تزریق کردم . اونقدر دردش گرفت که همه ی بدنش قرمز شد و از شدت درد داشت به خودش میپیچید !!! سرباز بیچاره به من گفت واسه همه اینقدر درد میاد ؟ گفتم نه این درد یه نوع حساسیت به مواد توی واکسنه , رفتی خونه یه شربت آبلیمو حتما بخور !!!!!!!!! بعد بچه ها گفتن : تو که پدر این بیچاره رو در آوردی ؟!!! منم گفتم : عیبی نداری , زیاد تابلوش نکنید تا استاد نفهمیده !!! بعدش دیدم استادمون داره همینجوری به من نگاه میکنه و میخنده !!!!!!!!![/font]

    یکی به من بگه چطور اون سربازه نمرد؟؟؟؟ مگه هوا نزدی بهش

  10. #3300
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    12

    پيش فرض

    یکی به من بگه چطور اون سربازه نمرد؟؟؟؟ مگه هوا نزدی بهش[/quot

    توضیح : !!!!! تزریق عضلانی اگه همراه هوا باشه مشکلی نداره فقط درد داره
    اون تزریقی که نباید حتی یه حباب هوا داشته باشه تزریق وریدیه , یا همون تو رگی

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •