یاد آن روز مرا و تو را
آنقدر بس که دگر ناله ی شبگیر
همه دم تا به دم صبح روایت دارد .
یاد آن روز مرا و تو را
آنقدر بس که دگر ناله ی شبگیر
همه دم تا به دم صبح روایت دارد .
اي آدم خاكي دم ازين عشق مزن×××تو كه با عشق سراغي نداري دم نزن...
نومید مشو زان نوحه ی نومید کننده
آن ساحره ی بد یمن بد افروز
تا هر چه تواند ره جان را نگشاید .
دعوي خدايي كند انسان خاكي×××چه انساني كه بايد شدش از آب وخاكي...
یادمان باشد اگر آدم نبود
مرشد ما تا ابد در پرده ابهام میماند .
زان که ابلیس ، آن پیر بزرگ
تا همانجا که تو هم در آن نادانی
رهرو تک تک راه آن عالم بود .
كه چه كج فهميم ما انسان كيست غير ازين است كه او ناداني است...
تا چه باشد علم !
محک خویش بگو
که همان گونه سخن راندند تا امروز
که تو را و مرا
و هر انکس که ساده ، ساده
پی نادانی آدم باشد
به همان ره برسد
که خودش میخواهد
Last edited by khademzadeh; 30-08-2006 at 12:10.
ندانستن بنده حق از آن جهت ميباشد×××كه خود تمام علم عالم باشد...
دایره ی سخن من با تو
همچو این هستی ، گردان است
تو پی آویزه ی خود
من پی تو میگردم ! !
مگر كه شود اسان خود شناس×××كه رود راهي كه شود خدا شناس...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)