تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 33 از 64 اولاول ... 2329303132333435363743 ... آخرآخر
نمايش نتايج 321 به 330 از 640

نام تاپيک: دکتر علي شريعتي

  1. #321
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    دنیـــای تاریک...
    پست ها
    226

    پيش فرض

    من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روی عشق و علاقه می رقصند ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند .

  2. 4 کاربر از Nassim999 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #322
    در آغاز فعالیت oham2563's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    پست ها
    4

    پيش فرض آثار

    سلام نمي دونم تا حالا كسي اين كا ر رو كرده يا نه ولي بيشتر آثار دكتر و توي اين دو تا فايل جمع آوري كردم اگر مايل بودين دانلود كنيد و اگر تكراري بود ببخشيد

    بخش اول :
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    بخش دوم :

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


  4. 3 کاربر از oham2563 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #323
    اگه نباشه جاش خالی می مونه msshamraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2009
    محل سكونت
    T A B R I Z
    پست ها
    205

    پيش فرض

    کفر و دین تعصب و تفرقه نیست
    خیالبافی های بی درد و جدال بی دردان فیلسوف و صوفی نیست
    کفر و دین غی و رشد انسان است .
    دکتر شریعتی

  6. 2 کاربر از msshamraz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #324
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    دنیـــای تاریک...
    پست ها
    226

    پيش فرض

    تا حال حرف زدن زبان را می شنیدم، حرف زدن قلم را می خواندم، حرف زدن اندیشیدن را، حرف زدن خیال را و حرف زدن تپش های دل را، حرف زدن بی تابی های دردناک روح را، حرف زدن نبض را در آن هنگام که صدایش از خشم در شقیقه ها می کوبد و نیز حرف زدن سکوت را می فهمیدم ... ببین که چند زبان می دانم!



    من می دانم که چه حرف هایی را با چه زبانی باید زد، من می دانم که هریک از این زبانها برای گفتن چه حرف هایی است.

    حرف هایی است که باید زد، با زبان گوشتی نصب شده در دهان، و حرف هایی که باید زد اما نه به کسی، حرف های بی مخاطب، و حرف هایی که باید به کسی زد اما نباید بشنود. اشتباه نکنید، این غیر از حرف هایی است که از کسی می زنیم و نمی خواهیم که بشنود، نه، این که چیزی نیست. از اینگونه بسیار است و بسیار کم بها و همه از آن گونه دارند؛ سخن از حرف هایی است به کسی، به مخاطبی، حرف هایی که جز با او نمی توان گفت، جز با او نباید گفت، اما او نباید بداند، نباید بشنود، حرف های عالی و زیبا و خوب این ها است، حرف هایی که مخاطب نیز نا محرم است!

    این چگونه حرف هایی است؟

    این چگونه مخاطبی است؟

  8. 3 کاربر از Nassim999 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #325
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    دنیـــای تاریک...
    پست ها
    226

    پيش فرض

    خدایا
    آتش مقدس شک را
    آن چنان در من بیفروز
    تا همه یقین هایی را که در من نقش کرده اند بسوزد
    وآنگاه از پس توده ی این خاکستر
    لبخند مهراوه بر لبهای صبح یقینی
    شسته از هر غبار طلوع کند
    خدایا
    به هرکی دوست میداری بیاموز
    که عشق اززندگی کردن بهتر است
    و به هرکس که بیشتر دوست میداریش بچشان
    که دوست داشتن از عشق برتر است

  10. 2 کاربر از Nassim999 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #326
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    پست ها
    725

    پيش فرض تفاوت عشق و دوست داشتن از نگاه دکتر شریعتی!

    عشق یك جوشش كور است و پیوندی از سر نابینایی
    اما دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال

    عشق بیشتر از غریزه آب می‌خورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است
    دوست داشتن از روح طلوع می‌كند و تا هر جا كه یك روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز هنگام با او اوج می‌گیرد

    عشق در غالب دل‌ها، در شكل‌ها و رنگ‌های تقریبا مشابهی متجلی می‌شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشتركی است
    اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش دارد و از روح رنگ می‌گیرد و چون روح‌ها بر خلاف غریزه‌ها هر كدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ویژه خویش را دارد می‌توان گفت: كه به شماره هر روحی ، دوست داشتنی هست

    عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل‌ها و عبور سال‌ها بر آن اثر می‌گذارد
    اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می‌كند و بر آشیانه بلندش روز و روزگار را دستی نیست

    عشق، در هر رنگی و سطحی، با زیبایی محسوس، در نهان یا آشكار رابطه دارد. چنانچه شوپنهاور می‌گوید: شما بیست سال سن بر سن معشوقتان بیفزائید، آنگاه تاثیر مستقیم آنرا بر روی احساستان مطالعه كنید
    اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج وجذب زیبایی‌های روح كه زیبایی‌های محسوس را بگونه‌ای دیگر می‌بیند

    عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است
    اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت

    عشق با دوری و نزدیكی در نوسان است. اگر دوری بطول انجامد ضعیف می‌شود، اگر تماس دوام یابد به ابتذال می‌كشد و تنها با بیم و امید و اضطراب و دیدار و پرهیز زنده و نیرومند می‌ماند
    اما دوست داشتن با این حالات نا آشنا است، دنیایش دنیای دیگری است

    عشق جوششی یكجانبه است. به معشوق نمی‌اندیشد كه كیست یك خود جوششی ذاتی است و از ین رو همیشه اشتباه می‌كند و در انتخاب بسختی می‌لغزد و یا همواره یكجانبه می‌ماند و گاه، میان دو بیگانه نا‌همانند، عشقی جرقه می‌زند و چون در تاریكی است و یكدیگر را نمی‌بینند، پس از انفجار این صاعقه است كه در پرتو رو شنایی آن، چهره یكدیگر را می‌توانند دید و در اینجا است كه گاه، پس جرقه زدن عشق، عاشق و معشوق كه در چهره هم می‌نگرند، احساس می‌كنند كه هم را نمی‌شناسند و بیگانگی و نا آشنایی پس از عشق درد كوچكی نیست
    اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می‌بندد و در زیر نور سبز می‌شود و رشد می‌كند و ازین رو است كه همواره پس از آشنایی پدید می‌آید و در حقیقت در آغاز دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یكدیگر می‌خوانند و پس از آشنا شدن است كه خودمانی می‌شوند

    دو روح، نه دو نفر، كه ممكن است دو نفر با هم در عین رو در بایستی‌ها احساس خودمانی بودن كنند و این حالت بقدری ظریف و فرار است كه بسادگی از زیر دست احساس و فهم می‌گریزد و سپس طعم خویشاوندی و بوی خویشاوندی و گرمای خویشاوندی از سخن و رفتار و آهنگ كلام یكدیگر احساس می‌شود و از این منزل است كه ناگهان، خودبخود، دو همسفر به چشم می‌بینند كه به پهن‌دشت بی كرانه مهربانی رسیده‌اند و آسمان صاف و بی لك دوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افق‌های روشن و پاك و صمیمی ایمان در برابرشان باز می‌شود و نسیمی نرم و لطیف همچون روح یك معبد متروك كه در محراب پنهانی آن، خیال راهبی بزرگ نقش بر زمین شده و زمزمه درد آلود نیایش مناره تنها و غریب آنرا بلرزه می‌آورد
    دوست داشتن هر لحظه پیام الهام‌های تازه آسمانهای دیگر و سرزمین‌های دیگر و عطر گلهای مرموز و جانبخش بوستان‌های دیگر را بهمراه دارد و خود را، به مهر و عشوه ای بازیگر و شیرین و شوخ هر لحظه، بر سر و روی این دو میزند

    عشق، جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی فهمیدن و اندیشیدن نیست
    اما دوست داشتن، در اوج معراجش، از سر حد عقل فراتر می‌رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می‌كند و با خود به قله بلند اشراق می‌برد

  12. 2 کاربر از mahdistar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #327
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    پست ها
    14

    پيش فرض

    اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است

  14. این کاربر از mohmmadi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #328
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    پست ها
    14

    پيش فرض

    چه تنگنای سختی است زندگی...

    یک انسان یا باید بماند یا برود

    و این هر دو اکنون برایم از معنی تهی شده است

    و دریغ که راه سومی هم نیست...

  16. این کاربر از mohmmadi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #329
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    پست ها
    14

    پيش فرض

    با تو، همه رنگهاي اين سرزمين را آشنا ميبينم
    با تو، همه رنگهاي اين سرزمين مرا نوازشميکنند.
    با تو،آهوان اينصحرا دوستان همبازي من اند.
    با تو، کوه هاحاميان وفادار خاندان من اند.
    باتو، زمين گاهواره اي است که مرا در آغوش خود ميخواباند.
    ابر حريري است که بر گاهواره من کشيدهاند.
    و طناب گاهواره ام را مادرم ،
    که در پس اين کوه هاهمسايه
    ما است دردست خويش دارد.
    با تو، دريا با من مهربانيميکند
    با تو، سپيده هر صبح بر گونه ام بوسه ميزند.
    با تو، نسيم هر لحظه گيسوانم را شانه ميکند.
    با تو، من با بهار ميرويم
    با تو، من در عطر ياس پخش ميشوم.
    با تو، من در شيره هر نبات ميجوشم.
    با تومن در هر شکوفه ميشکفم.
    با تو، من در طلوع لبخند ميزنم.
    در هر تندر فرياد شوق مي کشم،
    در حلقوم مرغان عاشق ميخوانم،
    در غلغل چشمه ها مي خندم،
    در ناي جويباران زمزمه ميکنم.
    با تومن در روح طبيعتپنهانم،
    با تو،من بودن را ،
    زندگي را،
    شوق را،
    عشق را ،
    زيباييرا،
    مهرباني پاک خداوندي را مينوشم
    ...
    دکتر علي شريعتي

  18. 4 کاربر از mohmmadi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #330
    داره خودمونی میشه maralz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    shz
    پست ها
    112

    پيش فرض


    وقتی که هیچ نداری
    وقتی که دست هایت
    ویرانه هایی هستند بی هیچ انتظاری ،
    حتی بی هیچ حسرتی ،
    دیگر چه بیم آن که تو را آفتاب و ماه ننوازند ؟
    وقتی میعادی نباشد ، رفتن چرا ؟

  20. 3 کاربر از maralz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •