تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 33 از 37 اولاول ... 23293031323334353637 آخرآخر
نمايش نتايج 321 به 330 از 368

نام تاپيک: .:: تاریخچه و اطلاعات شهر های ایران ::.

  1. #321
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    ماه مبارک رمضان


    ايرانی ها در ماه رمضان که نهمين ماه سال قمری است روزه مي گيرند و اين کار را با دقت تمام انجام می دهند و تقريباً يک ساعت قبل از اذان صبح غذايي که آن را ( سحری ) می نامند صرف می کنند و پس از آن تا غروب روز بعد هيچ آب آشاميدنی و يا غذايي نمی خورند. سحری که مردم شيراز تهيه می کنند اغلب انواع پلوها و خورشت ها می باشند که بعد از خوردن آن به نماز و نيايش می پردازند. روزها ختم قرآن در مساجد برپا می کنند و بعد از ختم قرآن به نماز جماعت می پردازند. برای افطار در شيراز مردم از غذاهای خاصی که فقط مخصوص اين ماه است استفاده می کنند که ترحلوا و زولبيا و باميه و رنگينک جزء آنها می باشد و بعد از افطار به ديدن يکديگر می روند و اين ديد و بازديـد را ( ماه رمضانی ) می گويند. شيرازی ها شب های قدر را بسيار محترم می شمارند و دراين شب ها به مساجد و حسينيه ها می روند تا صبح بيدار می مانند ودعا می خوانند.
    شيرازی ها آخرين جمعه قبل از ماه مبارک رمضان را کلوک اندازون klouk-andazun می گويند در اين روز رسم است که اگر ماه رمضان در تابستان افتاده باشد مردم دسته دسته به گردشگاه های اطراف شهر مثل باغ های سرسبز قصردشت و مکان های ديدنی شيراز می روند و آن روز را به خوبی و خوشی به شام می رسانند چون معتقدند که ماه مبارک رمضان ماه عبادت است و در اين ماه تنها بايد به عبادت پرداخت و بس .
    بعضی به پيشواز ماه مبارک رمضان رفته از مدتی قبل از ماه مبارک رمضان در روز هايي که بشود روزه رفت روزه می گيرند.
    در ايام ماه مبارک رمضان بعضی نذر دارند و افطاری می دهند و بطور کلی مهمانی ها در اين ماه بصورت افطاری برگزار می شود. چه بسا اتفاق می افتد که تا هنگام سحر دور هم نشسته به صحبت از اين طرف و آن طرف می پردازند که بدان شبچره می گويند . شبچره تنقلاتی است که در اين شب ها مصرف می کنند مثل رنگينک, زليبی «زولبيا» و باميه .
    خانواده هايي که دختری را به شوهر داده باشند در اولين ماه مبارک رمضان بعد از عروسی پدر و ماد دختر موظف هستند که يک افطاری کامل تهيه ديده همراه با گلی (در شيراز هر نوع کادو عروسی را گلgol می گويند) مثل گوشواره، انگشتری، سينه ريز، النگو و غيره و به خانه داماد بفرستند. به اين افطاری در شيراز روز والون (ruz – valun ) می گويند .

    شب های احيا :
    درشب های نوزدهم، بيستم و بيست و سوم ماه مبارک رمضان شيرازی ها احيا می گيرند د ر اين شبها بعد از خوردن افطاری مومنين به مساجد رفته تا وقت سحر به دعا خواندن و راز و نياز با پروردگار می پردازند که در اين شبها دعاهای مخصوصی می خوانند و قرائت قران در اين شب ها انجام می شود.
    روز شهادت مولا علی (ع) شيرازی ها به قبرستان شهر که دار السلام و سفره تربت می گويند رفته ضمن فاتحه از مردگان خود به نذر و نياز می پردازند.

    روزه بچه ها :

    بچه ها دوست دارند که هنگام سحر کنار سفره نشسته باشند پدر و مادرها بچه ها را تشويق می کنند تا کنار سفره بنشينند و سحری بخورند بچه ها معمولاً نيم روز روزه می گيرند که بدان روزه کله گنجشکی می گويند. اين کار نوعی تمرين است برای بچه ها چون با اين کار آمادگی لازم را به دست می آورند تا وقتی که به سن تکليف رسيدند بتوانند روزه کامل بگيرند.

    جمعه الوداعی :
    شيرازی ها به آخرين جمعه ماه مبارک رمضان جمعه الوداعی می گويند. در اين زمينه از کتاب رمضان در فرهنگ مردم گردآوری و تاليف سيد احمد کيليان مطلبی برگزيده شده که می خوانيد :
    « شيرازی ها به آخرين جمعه ماه رمضان « جمعه الوداعی » می گويند . روز جمعه الوداعیalvedoy)) مسجد جمعه شيراز بسيار شلوغ و جنجال می شود به طوری که داخل تمام شبستان ها، ايوان ها، صحن مسجد حتی دالان ها سجاده پهن است و زنان شهر هرکدام به نيت خاصی ازپيش از ظهر و اوايل روز برای گرفتن جای مناسب به مسجد هجوم می آورند يک دسته برای درست کردن چل بسم الله، جماعتی برای گرفتن دعای کيسه از دست آقا « پيشنماز و امام جماعت مسجد» يک عده برای نوشتن دعای سياه سرفه روی پوست کدو، يک گروه از دختر های دم بخت به نيت گشايش بخت، جمعی از زنهای نروک و بی فرزند به قصد بچه دار شدن، عده ای از زنان بچه دار به نيت گرفتن فرزندشان از شير و خلاصه هرکسی به اميد و نيتی به مسجد جامع می رود.
    در مسجد جامع شيراز منبری بلند و بسيار قديمی با پله های متعدد وجود دارد که به منبر امام حسن ( ع) معروف است. روز جمعه الوداعی بعد از نماز جماعت و وعظ و سخرانی عده زيادی از زن ها اطراف منبر جمع می شوند. گروهی از دختران دم بخت به نيت باز شدن بخت سه مرتبه از منبر بالا و پايين می روند و معتقدند که با اين کار تا سه روز يا سه هفته و يا سه ماه بعد به خانه بخت می روند.
    زنان بی فرزند که آرزوی داشتن فرزند دارند, ننی nanni « ننو» کوچک درست می کنند و يک عروسک قنداق کرده داخل ننی می گذارند و با خود به مسجد می آورند و درگوشه ای می بندند و چند مرتبه ننی را می جنبانند و نيت می کنند اگر تا سال بعد صاحب فرزندی شوند جمعه آخر ماه رمضان داخل صحن مسجد حلوا بپزند و خيرات کنند. بسياری از زنان عقيده دارند اگر ننی را پشت منبر امام حسن(ع) ببندند اثرش بيشتر است .
    اما زنانی که باردار هستند مخصوصاً آنهايي که شکم اولشان است مقداری پارچه و ريسمان و قيچی و سوزن و انگشتانه ای با خود به مسجد می آورند و بعد از نماز ظهر و عصر پارچه را می برند و رختکی می دوزند چنانچه فرصت نکردند رختک را در مسجد بدوزند چند بخيه به آن می زنند و رختک را در خانه می دوزند و اين رختک را تا زمان تولد فرزندشان نگه می دارند و به عنوان اولين لباس به تن نوزاد می پوشانند و عقيده دارند با پوشيدن اين رختک فرزندشان تا آخر عمر لباس عافيت می پوشد و ناخوش و بيمار نمی شود.
    مادرانی هم که می خواهند بچه از شير بگيرند روز جمعه آخر ماه رمضان چند عدد انار شيرين به مسجد می آورند اگر خود سواد داشته باشند سوره مبارکه ياسين می خوانند و به انارها می دمند و اگر سواد نداشته باشند از شخصی با سواد خواهش می کنند تا سوره ياسين را خوانده و به انارها بدمد. انارها را تا زمانی که می خواهند بچه را از شير بگيرند نگه می دارند و چند روز از آب انار شيرين به طفل می دهند معتقدند از برکت سوره ياسين و ميوه بهشتی انار بچه صبور می شود و بهانه نمی گيرد.

    مسجد فتح و جمعه آخر ماه مبارک رمضان :
    بسياری از زنان شيرازی بعد ازمراسم جمعه الوداعی از مسجد جامع به مسجد فتح که در محله يهوديان بنا شده است می روند بيشترجمعيت را دختران دم بخت و زنان حاجتمند تشکيل می دهند و اين مسجد در بعد ازظهر جمعه آخر ماه مبارک رمضان پر از جمعيت می شود هرکس برای برآورده شدن حاجتش شمعی روشن می کند به طوری که شبستان مسجد از دود شمع ديده نمی شود.
    عده ای از زنان هم درصحن مسجد مشغول پختن حلوا می شدند و بچه ها هم برای گرفتن حلوای نذری هجوم می آوردند در حياط مسجد درختان نارنج و حوض آبی است و هر حاجتمندی برگ نارنجی می چيند و به اميد برآورده شدن حاجتش در حوض آب می اندازد هر کدام از حاجتمندان هم در آخر مراسم دو رکعت نماز « تهيه » می خوانند و ثواب آن را به روان بانی و کسانی که مسجد را تهيه کرده اند می فرستند مردم با انجام اين عمل اعتقاد دارند تا جمعه آخر ماه رمضان سال بعد حاجتشان برآورده می شود . از ابتدای مراسم مسجد فتح يهوديان هم بيرون از مسجد صف می کشند و آمد و رفت زنان مسلمان را تماشا می کنند.
    روز آخر ماه رمضان که رسيد مردم به پشت بام خانه يا خارج از شهر می روند تا ماه شوال را رؤيت کنند و اگر رؤيت شود فردای آن روز عيد فطر می باشد.
    صبح عيد فطر همه مردم شيراز به مساجد می روند و نماز مخصوص اين روز را می خوانند و افراد خير صبحانه که شامل ( نان، پنير و سبزی ) است در بين مردم تقسيم می کنند و دراين روز نيز بايد فطريه خود را بپردازند. فطريه يک نوع صدقه می باشد که مردم به تعداد افراد خانواده، قبل از غروب بايد کنار بگذارند و در واقع از مال خود جدا کنند و صبح عيد به فقرا بدهند. اگر چنانچه آخر ماه رمضان فرد يا افرادی در منزل کسی باشند بايد فطريه آنها را نيز پرداخت کند. در اين روز مردم شيراز به جشن و سرور می پردازند و خدای بزرگ را شکر می گويند.

    خوراکی های ويژه ماه رمضان در شيراز :
    1- رنگينک 2- ترحلوا 3- کوفته هلو 4- کشمش پلو 5- قنبر پلو
    به طور کلی خوراک هايی در اين ماه بيشتر مصرف دارند که چاشنی داشته باشند از شيرينی ها در اين ماه زليبی و باميه است که بين مردم رواج کامل دارد.
    نان شيرين فروش ها هم در اين ماه بازار گرمی دارند نوعی نان شيرين تهيه می کنند به نام نان چاهی که هنگام افطار قبل از اين که خوراک را بخورند اين نان را با چای ميل می کنند. کسی که از روزه در می آيد ابتدا يک استکان عرق گاوزبان می خورد. مردم شيراز می گويند روزه سرد است عرق گاوزبان گرم را می خورند که سردی آن را از بين ببرد.

  2. #322
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض







    جشن چهارشنبه سوری


    چهارشنبه آخر سال را چهارشنبه سوری می گويند و مراسم ويژه آن در شب چهارشنبه صورت می گيرد برای مراسم مقداری بوته خار درخانه ها فراهم می شود و کوچک و بزرگ از روی آن می پرند و می گويند :


    زردی من از برای تو ٭


    ٭ سرخی تو از برای من

    در گوشه و کنار کوی و برزن نيز بچه ها آتش های بزرگ می افروزند و از روی آن می پرند و ترانه (سرخی تو از …) می خوانند. بعضی از زنان عقيده دارند اگر شب چهارشنبه سوری فال بگيرند فالشان درست در می آيد از اين رو به ويژه در گذشته ها اگر کسانی می خواستند فال بگيرند در سر چهار راه به نحوی که کسی آنها را نبيند در تاريکی يا دالان خانه می ايستادند و به گفت و گوی عابرين گوش می دادند. اگر عابرين سخنانی اميد بخش در مورد عقد، عروسی، معامله ای سودآور، خبر خوشی که شنيده اند، مژده ای که داده اند، فرزندپسری که گيرشان آمده بيان می کردند به فال نيک گرفته می شد و نويد آن بود که سالی نيکو و پراز شادی و سرور در پيش است و اگر برعکس از اختلاف، نزاع، مرگ، ضرر، ناخوشی، خبرهای ناگوار گفت و گو می شد نشان اين بود که سال نو سال نيکوئی برای فال گيرنده نيست. در قديم بعضی اوقات زنان کاسه ای را بر می داشتند و به در خانه اين و آن می رفتند و با پول يا فلز يا شیء به کاسه می زدند که صدای تصادم شیء و کاسه شنيده شود و صاحبخانه با خبر گردد و بيايد دم در. وقتی صاحبخانه می آمد و آنها را می ديد حرفی رد و بدل نمی شد اگر صاحبخانه می رفت و برايشان شيرينی و آجيل می آورد نشان خير و برکت بود و اگر نه بر عکس. زنان شيراز درسابق عقيده داشتند که در شب چهارشنبه سوری بايد حتماً به سعديه رفت و در آب سعديه آب تنی کرد. پيرزنان با نشاط قديمی شيراز، در شب چهارشنبه سوری بزک نموده و مجلس عيشی روبراه می کردند در اين مجلس از ترانه های محلی خوانده می شد و دايره نيز می زدند و همه ابراز سرور می کردند.



    عید قربان


    يکی از اعياد بزرگ اسلامی است که در روز دهم ذيحجه هر سال برگزار می شود. در اين روز که حاجيان پس از وقوف در عرفات و مشعر به منی می روند و رمی جمره می کنند. يکی ديگر از واجبات حج که قربانی کردن ( شتر يا گاو و يا گوسفند) است را انجام می دهند و اين روز را جشن می گيرند، گاو و شتر و گوسفند قربانی می کنند و به دوستان و مستحقان می دهند و نماز مخصوص عيد خوانده می شود. مراسم اين عيد در شيراز به طرز بسيار با شکوهی برگزار می گردد. اين عيد را عيد قربان می نامند و معتقدند که اين روز همان روزی است که حضرت ابراهيم خواست پسرش اسحق را (که او را سماعيل می نامند ) برای خداوند قربانی کند. از چند روز قبل از فرارسيدن اين عيد، هر خانواده ای سعی می کند گوسفندی خوب خريداری کند تا آن را قربانی نمايد و به همين دليل هم آن را گوسفند قربانی می نامند .آنها از اين گوسفند خيلی خوب نگاهداری و مراقبت به عمل می آورند گوسفند مزبور بايد کاملاً سالم باشد و هيچ نوع لک يا خالی نداشته باشد تا نموداری از پاکی و پاکدامنی اسحق باشد. روز عيد که فرارسيد قربانی را که با نوارهايي از پارچه هايي رنگارنگ و مهره های الوان و چيزهای ديگر تزيين می کنند و صورت و دست و پا و ساير قسمت های بدنش را با حنا رنگ می کنند. همسايه ها متقابلاً به ديدن يکديگر می روند و با ادای جمله عيد شما مبارک به هم تهنيت و تبريک می گويند.
    وقتی گوسفندان قربانی ذبح شد، بدن آن را قطعه قطعه می کنند و به دوستان و اقوام و افراد فقير می دهند. بعضی ها هيچ چيز از آن را برای خود نگاه نمی دارند، اما همه مسلمانان خود را موظف می دانند که مقداری از گوشت حيوان قربانی شده را به افراد فقير بدهند تا بتوانند غذای خوبی با آن درست کنند. در اين روز ايرانی ها غزليات و اشعاری را که به مناسب اين عيد سروده شده اند و از حفظ دارند، مرتباً در کوچه و خيابان می خوانند و سراسر اين روز در شيراز به جشن و شادمانی می گذرد .

  3. #323
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    جشن بزرگ عروسی



    ٭ تهيه جهاز :
    خانواده عروس در خلال عقد تا عروسی دست اندر کار تهيه جهيزيه دختر هستند. اگر چه ممکن است از زمان کودکی دختر، چيزهايي برای او به مرور ايام خريده و تهيه کرده باشند ولی خريد درست جهيزيه در فاصله عقد و عروسی صورت می گيرد. معمولاًجهيزيه شامل :
    اسباب سفره که خود شامل : سفره, يک دست بشقاب، کارد و چنگال و ....
    اسباب آشپزخانه که شامل : قابلمه، جارو، و ....
    اسباب حمام که شامل : حوله، بقچه و سوزنی، لگنچه و تاس و ....
    وسايل خانه شامل : يخچال، پنکه، قالی و ...
    لوازم آرايش که شامل همه لوازم و وسايل آرايش خود عروس است به علاوه خلعت برای داماد که شامل : يک قواره کت و شلوار، جوراب و ...
    تهيه وسايل عروسی نيز به عهده داماد است که در خلال عقد و عروسی به فکر تهيه وسايل پذيرايي برای برگزاری عروسی است. برای برگزاری مجلس عروسی ساعت را خوب می کنند. بعد از طرف خانواده داماد محل و مکان و روز و ساعت برگزاری به اطلاع خانواده عروس می رسد و ضمناً تعداد مهمانانی که می آيند، دقيقاً تعيين و روشن می شود. دراين مراسم از مطرب ها نيز دعوت می شود.
    خانه داماد نيز برای مراسم عروسی آذين بندی می شود چراغانی می کنند و حصين (گلدان های سفالی) که معمولاً دارای گل شمعدانی است دور حوض می گذارند کف حياط فرش می گسترند بعد از حضور همه مدعوين و گرم شدن مجلس به دنبال عروس می روند. موقع بردن عروس به خانه داماد واسونک هايی خوانده می شود که اين گونه است :

    گل به دس دسمال به جيب و شاد و خرم اومديم


    اومديم و اومديم و می گويين خوش اومدين

    قوم و خويشونش خبر کن وخت رخصت دادنه


    گل و خی چادر به سرکن گل هوای رفتنه

    معمولاً زنان هنگام ورود به خانه عروس کل می زنند و زنانی که در خانه عروس يعنی از ياران نزديک او هستند با کل kel جواب می دهند بعد بزرگتری که همراه داماد است از پدر و مادر عروس اجازه می خواهند که او را با خود ببرند عروس دست پدر و مادر خود را می بوسد و خداحافظی می کند بعد عروس را از زير قرآن می گذرانند . هنگامی که عروس به خانه داماد وارد می شود يک نفر ظرفی را که درآن عسل است جلو عروس می آورند عروس انگشتش را کمی درآن زده به در خانه می کشد و وارد می شود.
    سينی ديگری که يک جلد قرآن مجيد و يک ظرف و يک کاسه آب که برگ سبز يا شاخه گل در آن می افکنده اند و يا نارنجی که روی آب کاسه افتاده جلوش آورده می شود. عروس قرآن را می بوسد و از زير آن می گذرد و ديگران ظرف نقل را روی سرش می پاشند. بعد کاسه آب را که نارنج يا برگ سبز يا شاخه گل در آن شناور است پيش پايش می گذارند تا عروس از روی آن رد شود. عروس بايد طوری عبور کند که پايش به ظرف اصابت کند و ظرف واژگون شود. ممکن است گوسفندی را هم جلو پايش سرببرند و در اين هنگام نقل و سکه روی سر عروس و داماد می ريزند و اين واسونک ها خوانده می شود:


    سوريا گويين مبارک هرچی می خواين جازشه


    يي عروسی ما آورديم ده دوازه سالشه
    ٭ پاانداز :
    صبح عروسی داماد با يکی دو تن از بستگان نزديکش به دست بوسی مادر زن می رود و از سوی مادرزن هديه ای چون ساعت و يا چيز ديگری دريافت می کند.

    ٭ بردن جهاز :
    جهيزيه را که معمولاً جاز يا جهاز يا جهيز يا جيز می گويند پيش از ظهر يعنی بعد از بازگشت داماد به خانه برای عروس می فرستند و مادر عروس به ديدن او می آيد و عروس دست مادر را می بوسد و در اين ديدار از طرف عروس و داماد از مادر زن به گرمی پذيرايي می شود. جهيزيه که سينی های بزرگ متعددی گذاشته شده و روی سر چند نفر است، وارد خانه می شود و همه را در اطاق می گذارند بعد نام تک تک وسايل خوانده می شود و يکی صورت بر می دارد و در آخر داماد آن را امضاء می کند.
    ٭ گل عروسی :
    کسانی که می خواهند برای عروس و داماد هديه ای بفرستند هديه خود را که گل عروسی خوانده می شود در همين روز می فرستند. هدايا معمولاً وسايل خانه و يا سکه طلا و يا اشياء لوکس و گرانقيمت است .
    ٭ پاگشا :
    بعد از يکی دو هفته پدر و مادر عروس، عروس و داماد و بستگان نزديک آنها و خود را به افتخار و شادمانی زندگی عروس و داماد و به عنوان پاگشا دعوت می کنند مراد از پاگشا گشوده شدن پای عروس و داماد در زندگی مشترک برای رفتن به خانه بستگان است که از آن جمله اند پدر و مادر هريک از آنان و به ترتيب بقيه اقوام نيز آنها را پا گشا می کنند و در آخر هم عروس و داماد نيز همه آنها را دعوت می کنند که به اين دعوت دست بوسان می گويند.

    ٭ آب چله زنی :
    از مراسمی که بايد در روز عروسی انجام گيرد آداب آب چله زنی است و آن بدين طريق است که عروس را می نشانند و بعد در يک شيردان يک دسته کليد و يک شانه و مقداری اسپند می ريزند و آن را از آّب پرمی کنند بعد مجمعه ای به وسيله يک يا دو نفر روی سر عروس گرفته می شود و آن وقت يکی از زنان کارآمد و مسن و با تجربه چهل و يک مشت آب از شيردان برداشته و درمجمعه می ريزد و چهل قل می خواند ضمناً هنگام برداشتن و پاشيدن آب نام پری زادها را می برد.
    عقائدی نيز درباره عروسی وجود دارد که از آن جمله اند:
    ساعت عقد و عروسی را بايد خوب کرد. شب شنبه نبايد عروسی کرد. شب دوشنبه برای عروسی بسيار خوب است و يمن دارد. قدم عروس ممکن است برای داماد خوب يا بد باشد. اگر خوب است برای داماد و خانواده اش خوشی و بهروزی به همراه دارد و الا برعکس. زمين زير پای آدم عزب می لرزد. عقد و عروسی سنت پيغمبری است .

  4. #324
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    خواستگاری و نامزدی



    برای عقد و عروسی نخست بايد خواستگاری و نامزدی انجام پذيرد و از اين رو به ترتيب از نخستين روز های خواستگاری و نامزدی تا پايان عروسی مراسم انجام می گيرد.
    ٭٭ناف برون :
    از شيوه های بسيار قديمی نامزدی و خواستگاری در سابق ناف بران بوده است. بدين ترتيب که چون زنی دختری می زاييد ناف دختر را هنگام تولد به نام يکی از پسران فاميل مانند پسر خاله، پسرعمه و غيره می بريدند. روش کار اين بوده است که ناف دختر را روی پای پسر می گذاشتند و با گفتن جمله (پای هم پيرشن) آنها را نامزدی می کردند. ضمناً يک جعبه شيرينی شامل کلوچه، مسقطی، بيسکويت و يک سينی کوچک پر از نقل خراش از طرف مادر پسر آورده می شد و نقل را يکی از زنان محترم و مسن با نعلبکی در ميان حاضرين قمست می کرد ولی جعبه شيرينی ويژه مادر دختر بود. البته به ديگران تعارف می شد ولی کسی از آن بر نمی داشت. بعد از ناف برون همه حاضرين می گفتند (مبارک، مبارک، پای هم پير شن) کلkel می زدند و ديگر دختر و پسر نامزد می شدند.
    سن پسرممکن بود که يک ماه تا 5 سال باشد. اين شيوه نامزدی در حال فراموشی است.
    ٭٭خواستگاری :
    از ديگر روش های خواستگاری اين است که چون پسر بالغ شود، پدر ومادرش خود را موظف می دانند که او را زن بدهند و اصولاً عيال گرفتن برای فرزند يکی از آرزوهای بزرگ آنهاست. برای اين کار، مادر، خواهر، عمه، خاله و خلاصه زنان نزديک و صميمی خويشاوند اين طرف و آن طرف پی جورpey jor دختری نجيب و با کمال و خوشگل می شوند و حتی به دلاله زنان نيز می سپارند که دختری خوب برايشان پيدا کند و دلاله زنان هم معمولاً هميشه چند جوان و چند دختر آماده ازدواج را زيرچاق (زير سر) دارند. همين که دختری برای پسر در نظر گرفته شد, موضوع را به پسر می فهمانند بالاخره بی خبر قبلی به خانه ای که در آن سراغ دختر دارند رفته و در می زنند. بعضی اوقات دلاله زن هم با آنهاست .
    وقتی به در خانه دختر رسيدند به کسی که در را می گشايد می گويند ما سراغ دختری را پيش شما کرديم و آمديم که پسر ما را به غلامی بپذيرد. صاحبخانه چنان که حاضر به گفتگو در اين مورد باشد و آنها را از نظر نسب و فاميل و طايفه و کس وکار بشناسد می گويد منز ل خودتان است، سرافزار بفرماييد، قدم بر چشم و آنها را به اطاق پذيرايي يا نشيمن راهنمايي می کنند. البته چه بسا اوقات که همان دم در عذر آنها را می خواهند و بعضی اوقات برای ابراز مخالفت با پيشنهاد از مهمانان ناخوانده پذيرايی نمی کنند. ولی اگر موافق به گفت و گو باشند پس از ورود به اتاق گفت و گو ها گل می کنند. در اين مجلس سوای دو سه تن از زنان نزديک داماد و زنان و دخترانی که درآن خانه اند کسی حضور ندارد.
    درضمن به خواهر پسر گل دوسی (GOLDUSI) مادر پسر را آغا دوسی (AGHADUSI) عمه پسر غنچه دوسی (GHONCEDUSI ) و خاله و زن عموی پسر را بهار دوسی (BAHARDUSI ) می گويند.
    بعد از آمدن اقوام داماد که برای خواستگاری آمده اند دختر بايد جلو برود و شانه همه آنها را يکی يکی ببوسد و خوش آمد بگويد و آنها هم صورتش را می بوسند.
    بعد از نشستن, از آنها پذيرايي می شود دختر ممکن است کمرويي کندن و يا حاضر به آمدن درآن مجلس ديدار نباشد و در اين گونه اوقات مادرش با جملاتی مانند ( دختر پل است و خواستگار رهگذر ) يا ( هرچی در عالمه در آدمه ) يا ( ماکه نمی خواهيم تو را ترشی بندازيم ) يا ( همه بايد بالاخره عروسی کنند و به خانه بخت بروند ) يا ( بخت فقط يک دفعه در خانه آدم را می زند ) و او را راضی می کنند وی نيز با چای وارد می شود و در اين هنگام زنان از خانواده دختر می خواهند که وی چادر را از سرش بردارد و درآخر همه موقع خداحافظی صورت دختر را می بوسند تا هم عزيزش داشته باشند و هم دريافته باشند که دهانش بدبو نيست. البته در اين مجالس ميوه و شربت نمی آورند و تنها با چای پذيرايي می کنند و عقيده دارند که اگر خيلی پذيرايي کنند حمل بر آن می شود که از دخترشان سيرند و می خواهند هرچه زودتر او را شوهر دهند. ضمناً عقيده دارند که در اين مراسم به هيچ وجه نبايد از مهمان با هندوانه پذيرايی کرد زيرا سرد است و خواستگاری به هم می خورد در اين جلسه از طرف خانواده عروس درباره خود داماد و خانواده او سؤالاتی می شود. بعد از آن خانواده عروس به تحقيق و تفحص درباره خانواده داماد، وضعيت شغل و غيره ... می پردازند و بالاخره تصميم می گيرند که به خواستگار جواب مثبت بدهند يا منفی. چند مدت بعد از طرف خانواده داماد به خانواده عروس خبر می دهند که برای گفتگو به خانه آنها خواهند رفت و اگر خانواده عروس در اثر تحقيقات منصرف شده باشند عذر می آورند که (حالا دير نشده تا بعد) يا فعلاً تصميم به شوهر دادن دختر نداريم و جملاتی از اين قبيل و اگر هم تصميم به موافقت گرفته باشند وقت را معين کرده و به آنها اطلاع می دهند تا به آنجا بروند. بعضی اوقات هم دختر و پسر يکديگر را می بينند بعد از آشنايي با دختر يا پسر، پسر, خانواده خود را به خواستگاری می فرستد و مجلس خواستگاری صرفاً پيرامون نحوه ازدواج و اين که خانواده عروس چه نظری و چه شرايطی دارند گفتگو می شود نخستين ديدار بستگان داماد را با عروس برای خواستگاری به هر نحو که باشد (پسند) هم می گويند که مراد پسند دختر است برای ازدواج با پسر.
    ٭٭مهر برون :
    مراد بريدن و قطع و تعيين کردن ميزان و مبلغ مهريه است. مجلس مهر برون در خانه عروس تشکيل می شود جمعی از بستگان نزديک طرفين و احياناً يکی دو نفر از محترمين و سرشناسان خوش نام و مورد اعتماد نيز در جلسه بنا به دعوت هر يک از طرفين حاضر می شوند نخست گفتگوهای بسياری درباره عروسی ها و عقدها و مراسم مختلف به ميان می آيد و بالاخره يکی از بستگان داماد سر صحبت را در مورد مهريه باز می کند و هر کس مبلغی را می گويد و بالاخره بعد از اتمام گفتگو ها مهريه تعيين می شود و ميزان پول حمام که مبلغی است که بايد از طرف خانواده داماد به خانواده عروس نقداً پرداخت شود و معمولاً ده يک ميزان مهريه است.
    درضمن علاوه بر مهريه يک جلد کلام الله مجيد و يک سکه طلا و مقداری نمک طعام و ابريشم خام نيز معمولاً روی مهريه است و در همين مجلس است که موضو ع تعداد لباس هايي که بايد برای عروس ازطرف داماد فراهم و هديه شود مطرح می گردد. زمانی که گفتگوها به خوبی و خوشی پايان يافت و توافق در همه زمينه ها صورت گرفت يکی از بستگان محترم عروس با صدای بلند می گويد (انشاءالله مبارک است) و زنان کل می زنند در اين مجلس از حاضرين با لوز و باقلوا، کلوچه، مسقطی، نقل، آب نبات، شکلات، ميوه، شربت و چای پذيرايی می شود و همه آرزو می کنند که عروس و داماد پای هم پير شوند و خير ببينند.
    ٭٭خريد لباس :
    نحوه خريد لباس برای عروس در سابق و حالا فوق العاده متفاوت است و از نيم قرن پيش تا کنون دگرگونی های خاص و قابل توجهی در آن پديد آمده در سابق برای خريد لباس، اول ساعت خوب می کردند و برای اين کار دست به دامن علما می شدند چون بعضی از ساعات و بعضی از روزها را برای اين قبيل امور مناسب و بعضی را غير مناسب می دانستند و پرسش از عالم, قضيه را روشن می کرد. بعداز آن که ساعت خوب می شد چند نفر مانند مادر داماد، خواهر داماد، مادر عروس، خاله عروس برای خريد به راه می افتادند و يکسر به بازار وکيل می رفتند و خريدهايي به اين شرح می کردند:
    کفش، دم پايي، جوراب، شلوار، پارچه، چارقد يا روسری سفيد يا صورتی، کمربند برای روی چادر، پارچه برای دو تا روبنده ولی امروز خريدتفاوت زيادی با قبل دارد .
    ٭٭رخت برون :
    مقصود, بريدن پارچه برای لباس عروس است درسابق روز رخت بران معمولاً دو سه روز بعد از خريد تعيين می شد بدين طريق که از طرف خانواده داماد به خانواده عروس خبر می دادند که می خواهند برای رخت بران به آنجا بروند در اين مجلس همراه پارچه ها مقداری نقل و قيچی بود که خياط هنگام بريدن پارچه می گفت: (چادر بخت مبارک باشد) و بعد همه حاضرين کل می زدند و نقل روی سر عروس می پاشيدند و هريک جمله ای دال بر تبريک بر زبان می آوردند مانند (سبزبخت باشی ) پای هم پيرشويد و غيره ... در اين مجالس واسونک هايي نيز خوانده می شد مانند :


    هر که بشه زن کاکم مثل گل می بوسمش


    يل مخمل فرنگی من خودم می دوزمش

    غم خور گل عزيزم، تو گل راجونمی


    هر چی دارم سی تو دارم تو عزيز خونمی

    ٭٭بله برون :
    اين مراسم که بعد از رخت بران قرار دارد و در واقع دعوت ميهمانان برای عقد و عروسی است که مادر و خواهر عروس به خانه خويشاوندان می روند همراه با نقل و آنها را دعوت می کنند اگر اقوام تمايل به آمدن به عروسی داشتند از نقل ها می خورند در غيراين صورت از آنها تشکر می کنند و تبريک می گويند ولی نقل نمی خورند.

  5. #325
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    عقاید در مورد زنان باردار


    اگر زن حامله هر روز يک دانه سيب سرخ دعا خوانده بخورد، فرزندش زيبا می شود. زن باردار هرگز نبايد توت سياه و انجير بخورد. اگر توت سياه خورد بچه ای که خواهد آورد دچار غش خواهد شد و به علاوه طاسه خواهد رفت يعنی رنگش کبود می شود و به سختی نفس می کشد. انجيرموجب سقط جنين است .
    اگر زن حامله اويشن بخورد بچه اش سقط می شود، زن باردار نبايد تنها به جايي برود زيرا آل او را می زند. برای اين که زن حامله احساس تنهايی نکند بايد دعای ام البنون را به گردنش انداخت خوردن آش کارده موجب سقط جنين می شود. اگر زن حامله تا چهل روز بعد از موضوع حمل فوت شود. بهشتی است. مار هرگز زن حامله را نمی گزد.

    غذاهای پيش از زايمان :

    همين که زنی آرمه کرد بايد غذاهای مخصوص به او داد ازجمله آنان آش ماست ( پختنی ها) آش غوره، کوفته سبزی، حلوای کاسه .

    آش آرمه پزان :

    زمانی که دوره آرمه داری زن حامله بگذرد بسياری از بستگان نزديک او و شوهرش مانند خواهر و مادر يک وعده غذای کامل شامل مرغ سرخ کرده، چلو خورشت، کوفته سبزی، حلوای کاسه، آش و فرنی به نام آش آرمه پزان تهيه کرده و برای ناهار يا شام آن زن و شوهر جوان می فرستند و اين سنت احترامی است به زن حامله و شوهرش .

    لوله اندازون :

    در ماه چهارم يا پنجم حاملگی از طرف خانواده عروس مراسمی به نام لوله اندازون برگزار می شود. در اين مراسم بيشتر اقوام هستند برای برگزاری اين مراسم عقيده دارند که بايد روز دوشنبه يا جمعه را برگزيد زيرا برای لوله اندازون، در اين دو روز ساعت خوب است و شگون دارد.
    مادر زن لوله کوچکی که از طلا يا فولاد است و يا لوله طلايی که تو خالي است روی ظرف پر از نقلی گذاشته و دستمال نقره دوز و يا پولک دوزی شده و يا توری نازک و خوش رنگی را روی آن می اندازند و برای عروس می فرستند. بعد تمام ميهمانان پذيرايي می شوند و واسونک هايي نيز خوانده می شود که از جمله آن :


    ای حرير نرم و نازک کی خريده؟ شوهرت


    خانم عروس، بی بی عروس، ای چی چيه در برت

    آوردن رختک:

    همين که زن حامله هفت ماهه شد از طرف مادرش لباس های مورد لزوم بچه را در چمدان يا در سينی های جداگانه گذاشته و روی آن پارچه می کشند و برای عروس می فرستند. همه اقوام داماد جمع می شوند بعد از مدتی کسی که از جانب مادر عروس به خانه داماد آمده پارچه ها را برمی دارد و به عروس و بستگان شوهرش تحويل می دهند و ضمن اين کار جملاتی راکه حاکی از اشتياق طرفين به پسر بودن حمل است گفته می شود از جمله اورا آقازاده می خوانند.
    رختک معمولاً شامل اين البسته و اشياء است، گهواره يا ننو، قنداق، پيشانی بند، ناف بند، صابون، روپوش بچه و غيره ....

    عقايد درباره زائو و نوزاد :

    اگر چاقو يا قيچی نزد زن زائو باشد آل او را می زند، بايد نوزاد را در شب اول تولدش کمی در کوچه و بازار گرداند که اگر کسی بر او واردشد عيبی نداشته باشد. شب های يک شنبه و چهار شنبه بايد زاغ و اسپند برای نوزاد دود کرد تا اگر بچه نظر خورده بريده شود. اگربچه ای را وجب کنند می ميرد و از اين قبيل .

    همتی :

    چند روز قبل از آن که آثار و نشانه های زايمان ظاهر شود، زن باردار به ديدن اقوام و خويشان می رود و اين ملاقات ها برای آن بود که نزديکان و آشنايان درمراسم زايمان شرکت کنند و به آن همتی می گفتند.

    زايمان :

    هنگام وضع حمل اکثر اقوام و بستگان در اطراف زائو حاضر می شدند، جز زن هايی که هفته گيرک يا چله گيرک داشتند (به زنانی که نوزادشان از روز هفتم مرده بود ( هفته گيرک) دار و به آنهايي که نوزادشان از روز تولد تا چهل روز بعد مرده بود( چله گيرک) دار می گفتند .
    زن هايی که از ساعات اوليه زايمان نزد زائو آمده بودند می توانستند بقيه روز ها هم به ديدن او بيايند ولی زن های هفته گيرک دار و چله گيرک دار تا چهل روز پس از تولد نوزاد حق نداشتند به ديدن زائو بروند. چند ساعت قبل از زايمان زمانی که اولين نشانه ها پيدا می شد، برای آسان زاييدن مقداری فرنجمشک، زعفران، مشک فراموشی و اسطوخودوس را دم کرده به زائو می دادند. قبل از زايمان در يک مجمعه (سينی بزرگ لبه دار) مقداری خاک ريخته، چهارعدد خشت را دو به دو روی هم و در مقابل هم قرار می دادند، روی خاک را با پارچه ياکهنه ای می پوشاندند، زائو را روی دو پا و بالای خشت ها نشانده و به فاصله ای که بين خشت ها ايجادشده بود ( گودک) می گفتند يکی از اقوام نزديک زائو به عنوان (پيش نشين) رو به روی او می نشست. تولد که صورت می گرفت ماما بچه را می گرفت و هنگامی که می خواست ناف نوزاد را ببرد هرکدام ازحاضرين مبلغی به عنوان ناف بران به او می دادند. درطول زايمان يک نفر اذان می گفت و آن را اذان بی موقع می ناميدند. در يکی از گوش های نوزاد اذان می گفتند و در گوش ديگر او اقامه خوانده می شد. زير متکای زائو يک قداره قرار می دادند. ماما سيخی به دست گرفته و روی بدنه ديوار ضمن کشيدن خطی می گفت: حصار می کشم. عمل حصار کشيدن سه مرتبه انجام می گرفت. يک قيچی را به دهان زائو می گذاشتند. و او سه دفعه قيچی را به دندان می گرفت، سپس قيچی را زير متکای او قرار می دادند. سه عدد پياز را با يک قطعه کوچک (کنجه) گوشت به سيخی کشيده سيخ را بالای در راهرو يا اتاقی که زائو در آن خوابيده بود نصب می کردند تا هرکسی که وارد و خارج می شود از زيرآن رد شود. تمام اين کارها برای آن بود که به زائو و نوزادش آسيب و چشم زخمی نرسد. مراقبت از زائو درشب ها با هوشياری و دقت بيشتری انجام می گرفت و برای جلوگيری از آل زدگی او را تنها نمی گذاشتند. آدم های خسته و کوفته نبايد به ديدن نوزاد می آمدند چرا که نوزاد به بی حالی و بی رمقی دچار شده از حال می رفت. در صورت بروز چنين حالتی، گيوه يا ملکی پدر نوزاد رابرداشته آنها را بالای سر نوزاد به هم می زنند تا گرو غبار پای افزارها روی او ريخته از بی حالی بيرون آيد. بعد مقداری باروت را در آستانه در اتاقی که زائو در آن خوابيده بود می ريختند و زائو نگاه می کرد، در همين حال يک قطعه زغال آتش شده را روی باروت می گذاشتند و زائو بايد تا زمانی که باروت در حال سوختن و شعله کشيدن بود به آن نگاه می کرد. سپس آتش روی باروت را به پشت بام همان اتاق می انداختند و اين کار را سه روز انجام می دادند روزهای اول و سوم و هفتم روی خشت خامی با پارچه رنگی، چشم و ابرو و بينی و دهان گذاشته کمی اسپند و نمک وسکه ای درگوشه های خشت قرارداده، خشت را سرکوچه می گذاشتند. شخص يا گدايي که سکه را برمی داشت وظيفه داشت خشت را بشکند. روز سوم قابله (ماما) بند سياه و سفيدی را که به هم تابيده شده بود و به آن بند چله می گفتند به دور گردن، مچ دست و مچ پای زن زائو و هم چنين به دور گردن و مچ دست نوزاد می بست بند چله را تا چهل روز پس از زايمان از زائو و نوزاد جدا نمی کردند. روز چهارم مقداری کاچی پخته و به زائو می دادند که به کاچی زير تو ( تب) معروف بود. در اولين چهارشنبه يا يکشنبه پس از تولد برای زائو و نوزاد زاغ و اسپند می سوزاندند. بدين ترتيب که قطعه ای زاغ را به يک دست و سوزنی را به دست ديگر گرفته ضمن فرو کردن سوزن به زاغ مطلبی می گفتند و بعد زاغ و مقداری اسپند را در آتش می ريختند اين مراسم برای رفع مضررات از جان زائو و نوزاد بود و بيشتر به وسيله مادر زائو انجام می شد.
    حمام زايمان :
    برای رفتن به حمام عده ای از آشنايان را دعوت می کردند. سيخ پياز و گوشت را که بالای در زده بودند برداشته و يکی از پيازها را توی کوچه، دومی را دم در حمام و سومی را داخل حمام زير پای زائو می گذاشتند تا له شود وقطعه گوشت را بين راه جلو سگ می انداختند. پس از پوشاندن لباس های زائو چارقدی روی سر او انداخته و رويش لچک (دستمال) سياهی می بستند اين لچک مشخص کننده زن زائو بين ساير زن ها بود زائو ابتدا وارد اتاق خود می شد و نوزاد را بعد از او وارد اتاق می کردند. روز هفتم يا دهم برای نوزاد ننی (ننو) می زدند.
    ابتدا ننی را روی زمين پهن کرده، چهارعدد گردو را در چهار گوشه آن می شکستند، قطعه گوشتی را نيز وسط ننی گذاشته و بعد آن را به گربه ای می دادند. مقداری پوست خز روی سر نوزاد قرار می دادند تا ملاجش نيفتد و بی وقتی نکند بچه را تا چهل روز از اتاق بيرون نمی بردند بعد از چهل روز معتقد بودند اگر او را از جلو دکان رنگرزی رد کنند، بچه حمله ای شده و به اصطلاح پيرونه می کند روز چهلم نوزاد رابا مقداری نقل و شمع به شاهچراغ می بردند، شمع ها را آنجا روشن کرده و نقل ها را به مردم می دادند. کمی نان را گوشه قنداق گذاشته و هنگام رفتن به شاهچراغ نان را جلو اولين سگی که می ديدند می انداختند. پسر را تا دوسال دوماه کم (بيست ماه ) و دختر را دوسال و دو ماه شير داده اين موضوع را به پيغمبر اکرم نسبت می دادند.

    از شير گرفتن بچه :

    پس از مدت شيرخوارگی روز جمعه ای را انتخاب کرده و با خود يک انار و مقداری ماست برداشته به مسجد جامع می رفتند. در محوطه مسجد جمعه ستون سنگی کوتاهی بود که سرستون سنگی روی آن قرار داشت در سطح بالايي اين سر ستون سوراخ هايي کنده شده بود بعضی ها تعداد اين سوراخ ها را چهل عدد و بعضی کمتر می دانستند. ماست را باقاشق درسوراخ ها ريخته سپس آنها را از سوراخ ها جمع کرده به داخل ظرف می ريختند.
    کسانی به جای ماست از آب استفاده می کردندبا دندان کمی از پوست انار را می کندند و پس ازخواندن سوره ياسين به درون انار فوت می کردند. (اين عمل ممکن بود درمسجد يا جايی ديگر انجام شود ولی مهم آن بود که حتماً در روز جمعه اين کارصورت بگيرد.) ظهر جمعه درمنزل رو به قبله می نشستند و بچه را کاملاً شيرداده سير می کردند، آنگاه قطعه ای سنگ يا بازيچه ای را کمی دورتر پرتاب کرده بچه را می فرستادند تا آن سنگ يا بازيچه را بردارد و از آن ساعت شيردادن به بچه را قطع می کردند تا سه روز از ماست و اناری که با خود به مسجد برده و باز گردانده بودند به بچه می دادند.

  6. #326
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    جشن عقد


    ٭ بند اندازون:
    در فاصله روزی که دعوت به عمل آمد تا روز عقد مراسمی انجام مِی گيرد که از جمله بند اندازون است. روز بنداندازون به وسيله مادر عروس تعيين می شود و به خانه داماد خبر می دهند که ما می خواهيم فلان روز خانم عروس را بند بيندازيم و چقدر خوشحال می شويم اگر شما هم باشيد. مادر شوهر اگر خودش هم نتواند برود دو سه نفر را به خانه عروس می فرستد و در آنجا ضمن شادی و کل و واسونک چند نفر زن مدعو، به همراه زن بندانداز عروس را بند می اندازند. البته به غير از عروس، زنانی هم که با او هستند بند می اندازند. معمولاً هنگام بنداندازی عروس، واسونک هايی از اين قبيل خوانده می شود:

    از فروغ روی عروس، شب شده مانند روز


    شب شد و دوماد نيومد شمع و لاله کم بسوز

    خير ببينی ننه عروس ، اين گل از خونت درار


    شب يک و منزل هزار و چشم داماد انتظار

    بالاخره بند اندازون عروس در ميا ن کل زدن زنان و واسونک خوانی و نقل افشانی روی سر عروس تمام می شود.
    ٭ حمام رفتن :
    يکی از مراسمی که در سابق تشريفاتی داشت، حمام بردن عروس است درسابق برای حمام رفتن مادر داماد به مادر عروس پيغام می داد که ما فلان روز عروس خانم را می خواهيم به حمام ببريم که هم اطلاع است و هم اجازه و هم دعوت. در روز موعود با چندی که در مراسم بند اندازون بوده اند به حمام می رفتند مادر داماد قبلاً وسايلی به شرح زير برای عروس به حمام می فرستاد وضمناً بينه دار و استاد حمام را هم در جريان می گذاشت که رعايت احترامات را بکنند وحتی بعضی اوقات برای بعضی از عروس ها حمام قرق می شد که به استثنای عروس و يارانش و کسانی که از ياران داماد با او به حمام رفته اند کسی داخل حمام نشود و اين مسؤوليت را استاد حمامی به پاس احترام و حرمت خانواده عروس و داماد خلاصه اگر از خانواده های سرشناس بودند برعهده می گرفت و البته انعام و شيرينی خوبی هم دريافت می داشت وسايل عبارت بودند از: حنا، گل سرشور، سفيد آب، شانه تخته ای، حوله بزرگ، سوزنی، بقچه، و غيره. زن دايره زنی را هم سر بينه می فرستادند و همين که عروس وارد می شد کل می زدند. زن حنابند معمولاً کارگر حمام بود برای حنا بستن اول سر، بعد دست و بعد پنجه های پای عروس را بر می گزيدند و موقع حنا بستن واسونک هايی از اين قبيل خوانده می شد:


    گلش از مکه بيارم آبش از امام رضا


    يی حمومی سيت بسازم حمومای حاجی رضا

    داغ فرزندنت نبينی شط مرواری ببند


    آی حنابند آی حنابند اين حنا عالی ببند

    بعد از عروس و ميهمانان با چای و شربت (سربينه) پذيرايي می شد و انعام و شيرينی استاد حمام و شاگردان حمام نيز
    داده می شد و بعد همگی به خانه عروس می رفتند و درآنجا غذا صرف می کردند.
    ٭ عقد :
    مراسم عقد پرشکوه ترين مراسم پيش از عروسی است برای اين کار تهيه وسيله پذيرايي و انجام آن همگی با داماد است و مراسم در خانه عروس صورت می گيرد. کلوچه، مسقطی، لوز، باقلوا، نقل خراش، پنير، نان، سبزی، ميوه به علاوه ميوه و شيرينی و کله قند جداگانه با کاغذهای رنگی زرورق پيچی شده آنهارا در سينی های متعدد گذاشته روی سر چند نفر حمال می گذارند و روی سينی ها پارچه های توری رنگی نازکی می کشندو به خانه عروس می فرستند .
    ٭ سفره عقد :
    در بقچه و سوزنی که معمولاً ترمه است رو به قبله می گسترند و يک جانمازی زيبا بالای آن قرار می دهند. چهار تا لاله کاسه دار را در چهار گوشه آن می گذارند و شمع های داخل لاله ها را می افروزند. آينه را طوری قرار می دهند که برابر عروس قرار می گيرد. مقداری شيرينی که در خونچه است, دريک طرف عروس و اسپند دود کرده را درطرف ديگرش می نهند. مقداری نمک نيز دريک کيسه کرده و زير پای عروس می گذارند که درشب عروسی در برنجی که درخانه داماد طبخ می شود, ريخته شود. عروس را روی سوزنی و برابر جانماز و آينه ای که بالای آن قرار داده اند می نشانند. البته بايد رو به قبله قرار گيرد. يک جلد کلام الله مجيد در دامنش می گذارند که سوره يوسف يا سوره مريم را در برابرچشم هايش می گشايند که چشم عروس بدان باشد. يک زن يک بخته (مراد زنی است که يک شوهر کرده و خوشبخت باشد) دوتکه يا دوکله قند را در دست می گيرد تا هنگام خطبه خوانی روی سر عروس بسايد . عروس از زمانی که پای سفره عقد می نشيند تا خطبه خوانی مرتباً بايد بگويد (يا عزيز باعزت) هنگام خطبه هيچ دختری نبايد در اتاق باشد چون معتقدند که بخت چنين دختری بسته خواهد شد و دختری که بختش بسته شود دير شوهر خواهد کرد و يا اصلاً بی شوهر خواهد ماند. مقداری عنبر که آن را عمبر می گويند در هاوانی ريخته و آن را می کوبند و مرتباً می گويند (عروس عمبر، دوماد گربه) که مراد از آن بوی عطر عنبر است که فوق العاده مورد علاقه گربه است و اين به يمن آن است که داماد عروس را چون گربه که عاشق بوی عنبر است دوست بدارد. ضمناً قفلی را هم به دست عروس می دهند که هنگام خطبه خوانی قفل کند و بالاخره عاقد حاضر می شود بعد از تشريفات مقدماتی که کسب اطلاعات عاقد درباره طرفين و شهود آنهاست و ميزان مهريه و غيره عاقد وارد اطاق عروس می شود. معمولاً خطبه سه بار خوانده می شود و عروس در مرتبه سوم يا دفعات بعد ( بله) را می گويد. ضمن خطبه خوانی دو نفر زن يک بخته بايد درطرفين عروس بنشيند و مدام با آرنج به پهلوی او بزنند و او را تشويق و ترغيب به گفتن بله کنند.
    ضمناً مقداری ماست که کمی (تربت) در آن ريخته اند جلو عروس می آورند که بايد با انگشت کوچکش کمی از آن را بخورد همين که عروس بله را گفت داماد وارد اطاق می شود بعد عروس و داماد مقداری گلاب روی يکديگر می پاشند بعد از بله گفتن همه زنان کل می زنند و سکه روی سر عروس و داماد پاشيده می شود و عروس کليد قفلی را هم که بسته است به دست يکی از بستگانش می دهند تا شب عروسی نگهدارد.
    نان و پنير و سبزی را در ميان حاضرين تقسيم می کنند و عده ای سعی می کنند که يکی دو بسته از آن را به خانه ببرند و عقيده دارند نان نشان برکت و پنير مايه زندگی و سبزی تفألی است و بر سبز بخت شدن عروس و سرسبزی و شادی داماد. به علاوه می گويند هر بسته نان و سبزی که دست عروس به آن بخورد، اين خاصيت را پيدا می کند که هرکس بخورد، هرگز دندان درد نمی گيرد. بعد از خطبه عروس و داماد هدايايي به يکديگر می دهند که هديه داماد به عروس شامل انگشتر، دستبند، و يا سينه ريز است و هديه عروس به داماد نيز انگشتر است. زنان عقيده دارند که بايد حتماً پسر بچه کوچکی ر به جای عروس نشاند تا عروس و داماد صاحب پسر شوند. هنگام عقد نيز واسونک های متناسبی خوانده می شود . ازجمله :

    جون زلف آقا جونيت بوگو چن مهرت کنيم


    اومديم عقدت کنيم و نومديم سيلت کنيم

    آتيش بنداز تو سماور تا چايي ميل بکنيم


    اومديم عقدت کنيم و نومديم سيلت کنيم

    عقايدی درمورد مراسم عقد وجود دارد که شامل موارد زيراست. وقتی عروس از جا بلند می شود هر دختری سر جايش بنشيند، زود به خانه بخت می رود.
    اگر در خلال عقد تا روز عروسی يکی از بستگان داماد بميرد، عروس شکار شده است. نان و پنير و سبزی عقد را به هر دختری که بدهند بخورد، زود شوهر می کند. زنی که روی سر عروس قند می سايد بايد يک زن شوهر کرده و خوشبخت باشد چون در غير اين صورت عروس به سرنوشت او دچار می شود. عروس موقع عقد بايد لباس سفيد يا سبز بپوشد و ابريشم سبزی را هم به دور گردن خود بيندازد، محل گسترش سفره عقد بايد درطبقه پايين ساختمان باشد نه طبقه دوم يا بالاتر چون زير طبقه دوم به بالا پوک است وزندگی زناشوئي عروس و داماد دوامی نخواهد داشت. بردن هدايای اعياد به خانه عروس از رسوم ديگر است که در اعياد مذهبی مانند عيد فطر، عيد مولود، تولد حضرت علی(ع)، عيد غديرخم و غيره صورت می گيرد که اين هدايا معمولاً فاصله بين عقد و عروسی به خانه عروس فرستاده می شود که شامل ميوه و شيرينی است و هدايا را معمولاً در سينی های بزرگ قرا می دهند و روی آنها را پارچه های نازک رنگارنگ می کشند و روی سر چند نفرگذاشته می فرستند. در روز عيد قربان علاوه بر شيرينی و ميوه گوسفندی نيز به خانه عروس فرستاده می شود و پارچه سبز رنگی را هم به دور گردن گوسفند می بندند و سرو پيشانی و دست و پای گوسفند را نيز رنگ می کنند .چنانچه عيد نوروز در ميان باشد، از سوی داماد هديه جالبی نيز به مناسبت نوروز برای عروس فرستاده می شود اين هديه شامل زينت آلات از فلزات گرانقيمت است.

  7. #327
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    شب یلدا

    شب اول چله بزرگ زمستان را که مقارن با شب اول ديماه است، شب يلدا می گويند در اين شب که بلندترين شب سال است، اکثر خانواده ها در شيراز به شب زنده داری می پردازند. بعضی نيز بسياری از دوستان و بستگان خود را دعوت می کنند و برای پذيرايی از آنها و نيز صرف غذا سفره ای می گسترند. اين سفره که بی شباهت به سفره هفت سين نوروز نيست، در اطاقی گسترده می شود، اينه و قاب عکس حضرت علی (ع) در آن قرار می گيرد، يکی دو لاله و چند شمع زيبا و نگين در آن گذاشته و روشن می کنند. در حاشيه آن درظرفی زيبا مقداری اسپند می گذارند و روی آن را آتش می ريزند تا بوی آن در اطاق بپيچد. از ميوه ها انار و مرکبات و به ويژه هندوانه بايد در سفره باشد. از انواع تنقلات نخودچی، کشمش، حلوای ارده و اجيل مشکل گشا و رنگينک و ارده شيره و خرما و انجير نيز درسفره گذاشته می شود.
    غذای ويژه سفره شب يلدا هويج پلو است.
    شيرازی ها معتقدند که عموم مردم يا گرم مزاجند يا سرد مزاجند و در شب يلدا آنها که گرم مزاجند بايد حتماً انواع خنکی ها مانند هندوانه بخورند تا طبعشان برگردد و سرد مزاج شوند و آنها که سرد مزاجند، بايد در اين شب از انواع گرمی ها مانند: خرما، رنگينک، انجير و ارده شيره بخورند تا مزاج آنها نيز به گرمی برگردد. در اين شب، تا ديرگاهان می نشينند و به شوخی، گفت وگو، خاطره گويي و مشاعره و شب زنده داری می پردازند .
    فال حافظ نيز در ميان خانواده ها، بخصوص در اين شب رواج فراوان دارد.

  8. #328
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    مرگ و فوت


    حمل جنازه :
    وقتی همه دوستان و بستگان در منزل متوفی جمع شدند و تابوت نيز آورده شد مفرشی می گسترند و يک نفر زير سر مرده و يک نفر دو پای او را و دو نفر ديگر زير کمرش را می گيرند و اورا از جا بلند کرده روی مفرش می گذارند و حوله سفيدی رويش می کشند. زمانی که می خواهند مرده را به سوی گورستان حمل کنند چهار نفر گوشه جنازه را می گيرند ولی سه بار آن را بر زمين بايد بگذارند يک بار در آستانه در اطاقی که متوفی در آن درگذشته، يک بار در کف حياط منزل و بار سوم در دالان و کنار در خروجی خانه و اين در حقيقت خداحافظی مرده است از خانه ای که درآن می زيسته و در آن در گذشته .
    زمانی که جسد ميت از خانه خارج می شود بايد نخست سر او را از خانه بيرون کنند معمولاً تابوت را کمتر وارد خانه می کنند و ورود آن را به خانه خوش يمن نمی دانند و آن را دم در کوچه می گذارند.
    وقتی مرده را داخل آن گذاشتند تابوت را بر روی دوش حمل می کنند و پشت سر تابوت و در جلو جمعيت و تشييع کنندگان پشت سر آنها حرکت می کنند و مردی که نان و خرما را حمل می کند مرتباً با صدای بلند می گويد ( لا اله الا الله ) و مرده را فوق العاده سريع حرکت می دهند و هر کس با تابوت روبرو شود موظف است و بايد حتماً اگر هفت قدم هم باشد مرده را همراهی کند و هر کس پايه تابوت را روی شانه خود بگذارد اجری بزرگ برای خود ذخيره کرده و به همين نظر است که موقع حمل تابوت مردم برای روی دوش گرفتن آن از يکديگر سبقت می گيرند و پس از رسيدن به غسالخانه صاحب مرده موظف است پول حمام کسانی را که مرده قبل از شستن لمس کرده اند بپردازند.

    شستن مرده :
    ممکن است متوفی به طور کتبی يا شفاهی وصيت کرده باشد که شخص معين او را بشويد در اين صورت طبق وصيت عمل می شود اما اگر چنين وصيتی نشده باشد مرده در گورستان به وسيله مرده شوی شسته می شود. برای اين کار جسد مرده را روی سنگ تن شور می گذارند و مشغول می شود. بعد لباس او رابه آرامی در می آورند و در اين هنگام سوره ياسين و دعای عدليه نيز خوانده می شود. بعد که مرده برهنه شد او راسه بار بايد بشويند دفعه اول با سدر، دفعه دوم با کافور و دفعه سوم با آب خالص، در مرتبه سوم غسل ميت از طرف مرده شوی صورت می گيرد. بعد از غسل دو چوب نخل به طول تقريبی 20 سانتی متر زير بغل مرده می نهند و معتقدند که عصای روز قيامت او خواهد شد بعد باآب تربت شکل هايی روی صورت مرده می کشند و برای او اشهد می خوانند. بعد وی را کفن می کنند و بعد از کفن کردن او را دفن می کنند و يکی از آقايان تلقين می خواند بعد از دفن همه آنهايی که جنازه را تشييع کرده اند به خانه متوفی صاحبان عزا باز می گردند. شب که شد حوله سفيدی را درگوشه اطاقی که متوفی شب پيش در آن بوده می گسترند. لاله يا چراغی نيز روشن می کنند و درست به جای شخصی متوفی می گذارند و درظرفی مقداری آب و شکر کرده و سه تا برگ سبز در آن می اندازند و در کنار لاله ها می گذارند روز دوم نيز از چند تن از بستگان و دوستان با ناهار پذيرايي می شود و عصر مقداری حلوا درست می کنند و کمی از آن را در کاسه کرده سر جای مرده می گذارند چون معتقدند که روح سرگردان و آواره مرده به دنبال جسدش می گردد.
    درچنين مجالسی معمولاً کمتر سخن گفته می شود و همه به صدای قاری که قرآن می خواند گوش می دهند. معمولاً سنگ قبر در روز هفتم يا سی ام يا چهلم انداخته می شود .
    مراسم سی ام که در سی روز بعد از مرگ متوفی صورت می گيرد بسيار ساده است و خانوادگی مراسم چهلم علاوه براين که به صورت مجلس مجللی برگزار می گردد که معمولاً يا در حرم شاهچراغ (ع) يا حرم سيد مير محمد (ع) يا صحن و داخل شاه داعی الله يا مقبره علی بن حمزه (ع) صورت می گيرد و شبيه ختم است. در اين روز بر سر قبر متوفی نير مراسمی انجام می گيرد از ويژگی های مراسم چهلم ساختن حلوای چهل تکيه است ( پختنی ها) اين حلوا را روی قبر می گذارند و اسپند و کندر دود می کنند.

    سر سال :
    روزی که درست يک سال از مرگ متوفی گذشته افراد خانواده مقداری حلوا درست می کنند و به قبرستان می برند و در ميان قاری و افراد مستمند قسمت می کنند.


    روز عاشورا


    در روز بيست و هفتم ماه قبل از محرم که ذی الحجه نام دارد، در مساجد منبرهايی را برپا می کنند و ديوارهای مسجد را با پارچه های سياه می پوشانند. از روز اول محرم پيش نمازها به منبر می روند و به ذکر (واقعه) می پردازند و به شرح زندگی و اعمال حضرت علی (ع) و پسرانش حسن(ع) و حسين (ع) پرداخته و مصيبت وارده به امام حسين (ع) را بازگو می کنند.
    عزاداری با صدای موقر و آرامی شروع می شود .قسمت هايی از ( واقعه ) نيز به شعر است که با آهنگ محزونی خوانده می شود. هر روز قسمتی از ماوقع کربلا توسط افرادی که برای اين منظور انتخاب شده اند نمايش داده می شود. در روز عاشورا مردم شيرازغذا تهيه نمی کنند و اعتقاد دارند هيچ آتشی نبايد برای تهيه غذا روشن شود. در اين روزها بيشترمردم نذور خود را ادا می کنند که از جمله آنها شربت، آش و غذاهای مختلف ديگر است که بيشتر آن را به عزاداران و دسته های سينه زن می دهند و يا در بين مستمندان قسمت می کنند. دسته های سينه زن از طرف محله ها به طرف شاهچراغ (ع) يا دارالرحمه حرکت می کنند و همه لباس سياه به تن می کنند و در بعضی از دسته های سينه زن کاه و گل به سر خود می ريزند و از اين طريق ابراز ناراحتی می کنند. درشب عاشورا که به شام غريبانمعروف است مردم در مساجد و حسينيه ها جمع می شوند و به خواندن دعا مشغول می شوند و در اين شب شمع های بسيار روشن می کنند و همگی شمع به دست به طرف شاهچراغ (ع) و سيد علاءالدين حسين (ع) حرکت می کنند و به نوحه خوانی می پردازند و اين چنين می خوانند: امشب شب شام غريبان است، جسم حسين اندر بيابان است…و اين مراسم به خاطر مظلوميت و غربت امام حسين می باشد .

  9. #329
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    شهر تاریخی باستانی استخر




    شهراستخر مانند هگمتانه و شوش و ري ، يكي از شهرهاي معمور و مهم ادوار باستاني و بزرگترين و با شكوهترين و پر جمعيت ترين شهرهاي پارس بوده ، كه از حدود پنج شش سده پيش از ميلاد ، يعني از زمان شاهنشاهي هخامنشي تا سدة دهم ميلادي ( چهارم هجري ) داير و آباد و مركز بازرگاني و سياست و حكومت پادشاهان و امراي محلي پارس ، و جايگاه موبدان و دبيران و دستوران دين زرتشتي بوده است . ويرانه‌هاي گسترده آن در هفت كيلومتري شمال [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، كنار چپ راه شيراز به اصفهان قرار گرفته ، و نمودار شكوه ديرينه‌اي ميباشد ، كه سه شاهنشاهي بزرگ هخامنشي و اشكاني و ساساني بآن داده بود . آثار دروازه سنگي آن سوي راست راه شيراز به اصفهان هنوز بر جاي مانده ، و مانده‌هاي كاخ ويران شده‌اش با ستونها و سر ستونهائي كه در گوشه و كنار پراكنده است ، نمودار عظمت دوران آباديش ميباشد .
    از تاريخ بناي اين شهر كه چه زماني داير گرديده ، آگاهي درستي در دست نيست . زيرا نبشته و آثاري كه تاريخ آنرا از پيش از دوره هخامنشي تعيين نمايد ديده نشده ، و آثاري هم كه در خلال كاوشها بدست آمده ، بيشتر مربوط به عهد هخامنشي و ساساني و سده‌هاي نخستين اسلامي ميباشد . ولي وجود آب فراوان رودخانه پلوار و زمينهاي گسترده حاصلخيز پيرامون آن ، مينماياند كه از دوران كهن ، جايگاه مردمی بوده كه در اين ديار ميزيسته ، و آبادي بزرگي را تشكيل داده بودند .
    آنچه ميتوان گفت اينست كه شهر باستاني استخر در زمان فرمانروائي شهرياران هخامنشي آباد و پر جمعيت و شهر منسوب به پايتخت ( تخت جمشيد ) بوده ، و مردم زيادي در آنجا ميزيسته ، و محل بازرگاني و كشاورزي و داد و ستد و مقر خاندانهاي كهن و سرشناس و برگزيده زمان بوده است .
    گسترش شهر را تاريخ نويسان قديم از (( جلو در )) تا (( جلوگير )) يعني پهناي تمام جلگه مرودشت دانسته ، اما چيزي كه فعلا” معين و مشهود است ، حدود اين شهر از خاور ، تا نزديكيهاي روستاي سيدان و فاروق ، و از باختر به روستاي زنگي آباد ، و جنوب و شمال آن نيز كوههاي تخت جمشيد ( كوه رحمت ) و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ( كوه حاجي آباد ) بوده است . رودخانه سيوند ( همان پلوار ) كه اكنون اين نواحي را سيراب ميسازد ، از شمال باختري شهر استخر روان است ، و زمينهاي اطراف آنرا سيراب و سرسبز و پر كشت و پر درخت ساخته بود .
    استخر را تخت طاوس هم ميگويند .
    پس از آتش سوزي و ويراني تخت جمشيد و برچيده شدن شاهنشاهي هخامنشي ، اين شهر تا چندي رونق و اهميت خود را از دست داد....
    نخستين باري كه نيروي اسلام بر اين شهر تاخت سال 18 ه . ق در زمان خلافت عمر بود . در اين سال سپاهيان تازي به سركردگي (( عثمان بن ابي العاص )) پس از گشودن ناحیه شاپور و اردشير خوره (( فيروزآباد )) و دارابگرد ، بسوي اين شهر آمدند . فرماندار استخر (( هيربد )) داماد يزدگرد سوم كه پيش از آن نيز در پارس بوده ، و در يكي دو نبرد با تازيان دست و پنجه نرم كرده بود ، با در پيش گرفتن رويه مسالمت آميز و پذيرش شرائط صلح و تعهد پرداخت باج و خراج ، موقتا” شهر را از ويراني و تاراج و كشتار نيروي مهاجم در امان نگاهداشت . ولي تسليم و پرداخت باج بر مردمان خونگرم پارسي كه چندين سده فرمانرواي جهان بوده‌اند ، سخت ناگوار و گران بود و چندي نپائيد كه از فرمانبرداري امراي تازي سر پيچيدند . ازاين رو در سال 29 ه . ق (( عبدالله بن عامر )) سردار ديگر عرب پس از خوابانيدن شورش شهر گور ( فيروزآباد ) بسوي استخر شتافت . ساكنان شهر سخت پايداري كردند و رشادتها بروز دادند تا مگر تسليم سردار تازي نشوند ، ولي سرانجام او با قهر و غلبه شهر را گشود و كشت و كشتار وحشتناکی نمود...
    استخر در اثر شورشهاي پي در پي و نرفتن زير بار امرا و سرداران تازي و جنگهاي خونين كه در آنجا روي داد ، كم كم رو به ويراني رفت تا در سال 74 ه .ق كه محمدبن يوسف ثقفي برادر حجاج شهر شيراز را گسترش داد و پايگاه خود قرار داد ، ديگر استخر از آن اهميت و مركزيت و آباداني خود افتاد و گروهي از ساكنان آنجا بسوي شهر شيراز رفتند . دروازه اصفهان كنوني شيراز تا چند سده بنام دروازه استخر ناميده ميشد ، يعني دروازه‌اي كه بسوي شهر استخر ميرفته‌اند .

    شهر استخر پيوسته رو بويراني و ركود ميرفت تا سرانجام بطوريكه نوشته‌اند در سال 436 ه . ق محي الدين ابوكاليجار بويهي شهر را بكلي ويران و ساكنان آنجا را بشيراز كوچانيد و از آن پس اين شهر مقدس و بزرگ پارس و بانوي شهرهاي ايران پس از پانزده سده شكوه و جلال ، و شاهد بزرگيها و تاجگذاريها و جشنها و شاديها و نبردها و دگرگونيهاي مهم تاريخي ، بطوري ويران گرديد كه ديگر روي آبادي نديد و از زير خروارها خاك گذشت ...

  10. #330
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    ارگ کریمخان زند ....






    ارگ کريمخاني کاخ رسمی و پادشاهی كريم خان زند بوده است كه۲۴۰ سال پیش در سال ۱۷۶۷میلادی به دستور وي ساخته شد که در شمال شرقي شيراز، و در میدان شهرداری قرار دارد..
    ارگ مساحتی برابر 4000 متر مربع دارد . این ارگ چهار دیوار بسیار بلند دارد که به وسیله 4 برج خشتی 14 متری به هم متصل گشته اند و هر یک از این برج های خشتی زاویه 90 درجه دارند. کاشی کاری سردر ورودی مربوط به نبرد رستم پهلوان با دیو سپید است. كريم خان زند براي ساختن این کاخ ماهرترين سنگ تراشان، معماران و هنرمندان آن زمان را به شيراز دعوت كرد و بهترين نوع مصالح را از شهرها و كشورهاي مختلف خريداري نمود و در اختيار كارگران قرار داد. در مدت زمان كوتاهي بناي ارگ ساخته شد.


    درساختن ارگ، معماري نظامي و معماري مسكوني هر دو با هم به كار رفته است چرا كه ارگ خانه پادشاه مي بود و بايد از ضريب امنيتي بالايي برخوردار باشد. بنابراين ديواره هاي بيروني كه همانند ديوارهاي يك دژ نظامي است، بسيار بلند است.ديواره بنا در پايين 3 متر کلفتی دارد و به صورت مخروط ناقص بالا رفته و کلفتی آن در بالا به 2.8 متر مي رسد. و در قسمت بالا ديواركي جانپناه دارد كه محل استقرار سربازان بوده، تيركش هايي نيز در اين ديوار تعبيه شده كه برخي كوچك هستند و حالت مورب دارند كه محل قرار دادن تفنگ و اسلحه بوده و ديگر سوراخ هاي بزرگتري كه براي راندن دشمن بوده است. هشتي ورودي آن فضاي بزرگي است كه يك در به باره بند (اصطبل) داشته و در حال حاضر مكان فروش بليط است و در مقابل دري دارد كه به پشت بام مي رفته. همچنين در داخل هشتي چند طاق نما براي نشستن وجود دارد. هشتي ارگ نسبت به هشتي ديگر خانه ها تزيينات كمتري دارد. در قسمت باره بند اتاق هايي مخصوص سر مهتر وجود داشته كه هم اينك ويران شده است. اين مكان در زمان پهلوي به عنوان زندان زنان مورد استفاده قرار گرفت، در وسط آن ساختماني احداث شده بود كه به هنگام مرمت ويران شد.






    This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 800x450.






    4 حياط خلوت در پاي 4 برج وجود دارد كه حالت خدماتي دارند، بجز يكي از آنها كه به هشتي راه مي يابد و در واقع باره بند بوده است. برج ها داراي سه طبقه اندكي راه آنها از درون همين حياط خلوت هاست. از داخل حياط پلكاني به طبقه دوم مي رود و از آنجا به وسيله يك رشته پلكان به طبقه سوم مي روند يعني از طبقه اول به طبقه دوم راهي وجود ندارد. در حمام داخل ارگ از طريق يكي از همين حياط خلوت ها بوده كه بعداً در ديگري از داخل خود حياط ارگ به حمام گشوده مي شود. اين حمام همانند ساير حمام ها داراي سر بينه و گره خانه است. سر بينه آن نيز شامل يك رختكن و يك حوض چندضلعي در وسط مي باشد كه به وسيله آهكبري تزيين شده است. از آنجا نيز وارد برزخ سوم شده كه يك راه به واجبي خانه و يك راه به تخت گرم خانه حمام دارد. در درون گرمخانه سر در خزينه وجود دارد. در زير خزينه آب گرم تون حمام قرار گرفته است.
    ارگ كريمخاني قلعه اي مستطيل شكل است كه در هر يك از اضلاع آن برجي از آجر به ارتفاع 15 متر ساخته شده است. مابين اضلاع شمالي، جنوبي و غربي، ايوان بزرگي متشكل از يك تالار و 2 اتاق سه دري بزرگ قرار دارد.در جلو هر سه ايوان مزبور دو ستون سنگي محكم به ارتفاع 8 الي 9 متر به چشم مي خورد. همچنين طبق معماري دوران زنديه حوضي 4 گوش در جلو هر ايوان ساخته شده است كه آب آنها از آب ركناباد تأمين مي شده.ضلع شرقي ارگ ديوار بلندي است كه درب ورودي در وسط آن قرار دارد. بر بالاي سردر ورودي صحنه اي از جنگ رستم و ديو سفيد به وسيله كاشي هاي هفت رنگ لعابدار تصوير شده است.

    حمام خصوصي پادشاه و راهرو و اتاق نگهبانان نيز در پشت همين ديوار ساخته شده اند. در جلو اين ايوان نيز دو ستون چوبي قرار دارد و حوضي چهارگوش نيز در جلو ايوان خودنمايي مي كند. مساحت حياط قصر 12.8 × 93.6 متر است.شالوده و ديوارهاي ارگ از سنگ ساخته شده اند و براي ساختن بقيه بنا از خشت پخته استفاده شده است. تزيينات داخلي، شامل قاب ها، ازاره هايي از سنگ مرمر يزد و تبريز و آيينه هاي بزرگي از روسيه، تركيه عثماني و اروپاست. نقاشي قسمت هاي بالا و سقف اتاق ها با آب طلا و لاجورد و رنگ هاي گياهي و معدني رنگ آميزي شده اند. نقش هاي اطاق ها اغلب گل و گياه و به شكل ترنج و اسليمي است. ارگ از نوع بناهاي سه ايوانه است كه ضلع ورودي آن به بخش خدماتي اختصاص دارد.






    This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 800x450.






    پس از منقرض شدن حكومت زنديه و روي كار آمدن سلسله قاجاريه ارگ به دارالحكومه تبديل شد و مكاني براي استقرار يافتن واليان و حاكمان فارس گرديد و تا اوايل سلطنت پهلوي نيز وضع به همين منوال بود. در زمان استانداري شاهزاده عبدالحسين ميرزا فرمانفرما (متولد 1236 ، متوفي 1318 ه.ش) به دستور وي كاشي كاري هاي ارگ ترميم شد. در واقع در زمان حكومت قاجاريه به دليل خصومت قاجاريان با زنديان، نقاشي ها و كاشي كاري هاي زنديه كلنگي شدند و نقاشي ها و تزئينات قاجاريه جاي آن را گرفتند. امروزه يكي از اركان مرمت بناهاي زنديه آن است كه نقاشي ها و تزيينات آنها را از زير نقاشي هاي قاجاريه بيرون آورده و به نمايش بگذارند.
    در زمان سلطنت رضاخان پهلوي بين سال هاي 1320-1304 و بعد از آن ارگ به عنوان زندان بزرگ شهر در اختيار شهرباني قرار گرفت. در طول اين مدت تمام آثار نقاشي و مقرنس كاري اتاق ها را با گچ پوشاندند و اكثر اتاق ها و تالارها به وسيله چندين ديوار به صورت سلول هاي كوچكي در آمد. در سال 1350 ساختمان ارگ در اختيار سازمان ميراث فرهنگي قرار گرفت و كار مرمت و بازسازي آن مورد توجه قرار گرفت. بازسازي بنا در سال 1356 آغاز شد. در بازسازي ارگ براي حفظ اصالت بنا دقت فراواني شده و نقاشي هاي زيباي آن از زير گچ كاري ها بيرون آمده است.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •