تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 33 از 934 اولاول ... 232930313233343536374383133533 ... آخرآخر
نمايش نتايج 321 به 330 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #321
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    عشق، راز است.
    حساب عشق از حساب شهوت جداست.
    در شهوت هیچ رازی نیست.
    شهوت یک بازی بیولوژیکی ست،
    هر حیوان و پرنده و گیاهی، با این بازی آشناست.
    عشق، با هستی رابطه دارد.
    عشق، از چشمهی آگاهی می جوشد.
    عشق، از اعماق هستی انسان متولد می شود.
    شهوت، زاده ی حاشیه وجود آدمی است،
    شهوت، نیاز تن است.
    بیشتر آدمها با عشق بیگانه اند.
    کسانی که عشق را تجربه می کنند،
    در سکوت و آرامشی ژرف غوطه ور می شوند.
    همین سکوت و آرامش است که آنها را با روح شان مأنوس می کند.
    اگر با روح خود انس بگیری،
    عشق تو دیگر یک رابطه نیست،
    بلکه سایه ایست که تو را در همه جا همراهی می کند.
    عشق به کسی یا چیزی محدود نمی شود.
    عشق پدیده ای نیست که در حصار بماند.
    عشق در دستان گشوده ی تو می بالد،
    نه در دستان بسته ی تو.
    به محض آنکه دستان خود را می بندی،
    انها را از عشق تهی می کنی.
    وقتی دستان خود را می گشایی،
    همه ی هستی در آنها جای می گیرد.
    خدا در هممه جهان نمی گنجد؛
    فقط دل است که گنجایش او را دارد.
    عشق و حقیقت، دو نام یک تجربه اند.
    کسی که عشق را تجربه کرده،
    حقیقت را نیز تجربه کرده است.
    کسی که حقیقت را تجربه نکرده،
    عشق را نیز تجربه نخواهد کرد.


    عشق پدیده ای نیست که در حصار بماند.
    عشق در دستان گشوده ی تو می بالد،
    نه در دستان بسته ی تو.
    عشق، خود را احتکار نمی کند،
    بلکه خود را با دیگران سهیم می شود.
    عشق چشمداشتی ندارد.
    عشق، سهییم شدن بی قید و شرط است.
    عشق، خواهشی ندارد
    و جویای تملک نیست.
    عشق، سر مستی ِ بخشیدن است.
    عشق، نیازی به تظاهر ندارد؛
    فقط هست و همین برای او کافیست.
    عشق، روح را می پرورد.
    هرگز به ملالت نمی انجامد.
    عشق های دروغین خوراک ِ نفس اند؛
    فقط خویشتن دروغی ات را ارضا می کنند.
    بنده ی عشق باش.
    ببخش
    و از شور و سرمستی ِ بخشیدن بهره مند شو.
    عشق را وظیفه تلقی نکن.
    اگر عشق را وظیفه تلقی کنی،
    همه ی شور و هیجان ِ عشق را از بین می بری.
    هرگز گمان نکن که به دیگران بدهکار هستی.
    عشق، بدهکار کسی نیست.
    وقتی عشق می ورزی،
    منتظر پاداش و ستایش نباش.
    توقع و چشمداشت،
    سیمای ِ قدسی ِ عشق را می آلاید.
    عشق ِ حقیقی
    هرگز سرخورده نمی شود
    و به یأس نمی انجامد.



    فهم عاشقانه هستی- مسیحا برزگر

  2. #322
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    تهی شده ام
    و نمی دانم باز کجا گمت کردم
    می دانم که هستی
    می دانم که تا همیشه هستی
    می دانم که در همین لحظه هم
    در کنارم نشسته ای
    و خیره به نوشته هایم نوازشم می کنی
    ولی کاش مثل آن روزها لمست می کردم
    اتاقم عجیب کمت دارد
    جایت آماده است
    بیا و بمان برایم
    منتظرم .....

  3. #323
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    تقدیم به رویا و ...
    آرزو
    دلم می خواست
    زیباترین شعر جهان را
    می سرودم

    سرودی
    با شوکتی بی همانند
    شعری که هیچکس را
    توان بازگفتنش نباشد
    دلم می خواست
    از تو می گفتم
    از تو
    که شاهبانوی جوان سالی های
    من بودی.
    دلم می خواست
    تنها تو را می سرودم
    تنها تو را
    ای آرزوی محال.

  4. این کاربر از dariushiraz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #324
    داره خودمونی میشه salma_ar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    163

    پيش فرض

    گاهی برای شنیدن تو دلم تنگ میشود ....
    به جاده نگاه می کنم
    و چشمانم پاییزی را به دنیا می بخشد
    تو ....
    مراقب می شوی
    و من ....
    به امتحان قلب تو دیر می رسم

  6. #325
    اگه نباشه جاش خالی می مونه 68vahid68's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    214

    پيش فرض

    موقعي كه مي خواستمت مي ترسيدم نگات كنم،
    موقعي كه نگات كردم ترسيدم باهات حرف بزنم.
    موقعي كه باهات حرف زدم ترسيدم نازت كنم،
    موقعي كه نازت كردم ترسيدم عاشقت بشم.
    حالا كه عاشقت شدم ميترسم از دستت بدم
    Last edited by 68vahid68; 28-11-2007 at 11:06.

  7. #326
    اگه نباشه جاش خالی می مونه 68vahid68's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    214

    پيش فرض

    صبر خواهم كرد تا تو برسي

    تو نيستي ولي مهم اين است كه
    ساليان درازي است در سينه ي من جاري هستي و لحظه به لحظه
    جوانه ميزني تو هميشه از همه چيز به من نزديكتري
    تو چون عاشقانه هاي خلوت من هميشه از نور و شور لبريزي
    و پایدار و ماندگار ازان دور دست به من می نگری
    دربلنداي صخره اي نشسته ام تا ببينم كه با آن چشمهاي درشت
    جهان را چگونه مي بيني
    آرام آرام خورشيد غروب ميكند خورشید در چشمان تو غروب می کند
    وباز از تو لبریز میشوم من با واژه هاي كوچكم مي كوشم
    تو را باز سازي كنم ولي تو مدام ازدستهايم سر مي خوري
    كاش ميشد نشست وتا ابد از تو نوشت در يك آن سياهي چشمانت
    گم شد و افسار زندگي را به دستان تو سپرد برگ ها را ببين
    كه چه آسوده مي رقصند من هم مي خواهم بي هيچ واهمه بي هيچ شرم
    برقصم پس صبر مي كنم من صبر مي كنم

  8. #327
    اگه نباشه جاش خالی می مونه 68vahid68's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    214

    پيش فرض

    حیرانم حیران .........
    که چرا قلبها یکرنگ نیستند
    بعضی از جنس شیشه ...
    و بعضی از سنگ
    قلب شیشه ی
    هر لحظه ....
    در معرض شکست .....
    و قلب سنگی......
    بی خیال و بی تفاوت.......
    وای کاش قلب من نیز.......
    دوستان عزیز از شما خواهشی دارم

    دعا کنیم که برادر خوب و وبلاگ نویسم
    مهدی جان
    هر کجا هست سالم و سلامت باشد
    از صمیم قلب ممنونم
    Last edited by 68vahid68; 28-11-2007 at 11:22.

  9. #328
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    118

    پيش فرض

    من تمام صفحات رو نگاه نکردم ، امیدوارم شعر زیر تکراری نباشه .
    نمی دونم شاعرش کیه ولی قشنگه :



    از دید عاشق :
    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهری از باغچه ی همسایه سیب را دزدیده ام ،

    باغبان از پی من تند دوید ، سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه ، سیب دندان
    زده از دست تو افتاد به خاک تو رفتی ، هنوز سالهاست که در گوش من ، آرم آرم خش خش

    گام تو تکرار کنان می دهد آزام و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا باغچه ی ما سیب

    نداشت !

    از دید معشوق :


    من به تو خندیدم

    خوب می دانستم تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدید ی باغبان از پی تو تند
    دوید ، و نمی دانستی پدر پیر من است من به تو خندیدم ، تا که با خنده خود پاسخ عشق تو را
    خالصانه بدهم .
    اشک چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان منو سیب دندان زده از دست من افتاد و به خاک

    دل من گفت : برو چون نمی خوا ست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را وهنوز سالهاست که

    در ذهن من آرام آرام غربت بغض تو تکرارکنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این

    پندارم .
    کاش باغچه کوچک ما سیب نداشت ؟!

    ( البته مطالب قرمز رنگ داخل شعر اصلی نیست ، نوشتم تا توضیحی بهتر باشه . )

    پیروز باشید

  10. این کاربر از behroozifar_s بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #329
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    يارا به دلم نشانه از توست
    وين زمزمه ي شبانه از توست
    آواي تو خفته در دل چنگ
    شور غزل و ترانه از توست
    هر شب منم و ستاره ي اشك
    وين گوهر دانه دانه از توست
    با آنكه جواني ام بسر شد
    در باغ دلم جوانه از توست
    هرگز ز در تو رخ نتابم
    سر از من و آستانه از توست
    در پاي تو جان سپردن از من
    در من غم جاودانه از توست
    جان را بطلب بها نخواهم
    گر نار كني بهانه از توست
    خاليست دل اي كبوتر من
    پرواز آشيانه از توست
    بازآ كه فرشته ي زماني
    اي ماه زمين زمانه از توست
    دور از تو دلم چو شب سياه است
    اي ماه بيا كه خانه از توست
    از عشق تو نغمه خوان شهرم
    غمناله ي عاشقانه از توست
    شادم كه ز بوسه هاي گرمت
    بر روي لبم نشانه از توست
    در شعر يگانه ي زمانم
    وين منزلت يگانه از توست

  12. #330
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    در هر باد ،
    طنين صداي تو بود

    بر هر خاک ،
    رد پاي تو فرو رفته بود

    و در هر آب ،
    انعکاس سيمايت

    در هر آتش ،
    گرمي دستانت...

    آنگاه که من
    کوچه به کوچه
    خانه به خانه
    نشان تو مي خواستم...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •