تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 33 از 43 اولاول ... 23293031323334353637 ... آخرآخر
نمايش نتايج 321 به 330 از 424

نام تاپيک: موسیقی سنتی ایران، میراث جاودان

  1. #321
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض بی توجهی به موسیقی اصیل ایرانی مشکل امروز موسیقی است

    رییس حوزه هنری در گردهمایی مسوولین موسیقی حوزه‌های هنری سراسر گفت: باید با توجه ویژه به موسیقی اصیل ایرانی به سمت تولید موسیقی محتوایی و ارزشمند حرکت کنیم و در موسیقی قالب شکنی داشته باشیم.



    به نقل از واحد خبر حوزه هنری، حسن بنیانیان رییس حوزه هنری با بیان این مطلب افزود: خصلت حوزه هنری حضور گسترده جغرافیایی در کشور و قدرت انعطاف آن است که در واقع سرمایه محسوب می‌شود و مسوولان موسیقی حوزه‌های هنری استان‌ها باید به نحو احسن از این سرمایه استفاده کنند.

    وی همچنین گفت: عمیق شدن در شناخت موسیقی حلال و حرام، شناخت ظرافت‌های مدیریتی، انجام کارهای پژوهشی و زیرساختی و انجام کارهای علمی در موسیقی از دیگر وظایف مسوولین موسیقی مراکز استان‌های حوزه هنری است.

    امیر بکان، مدیر اجرایی مرکز موسیقی حوزه هنری نیز هدف از برگزاری این گردهمایی را شناخت ظرفیت‌های موسیقی استان‌ها، کشف و پرورش استعدادهای جوان و بررسی شیوه‌های تعامل بهتر و موثرتر با دیگر ارگان‌ها و نهادهای فرهنگی هنری اعلام کرد.

    بکان مراکز حوزه هنری، صدا و سیمای استان‌ها و ادارات کل ارشاد استان‌ها را جزو نهادهای فرهنگی فعال استان‌ها برشمرد و گفت: این نهادها به طور متمرکز در بحث هنر فعالیت می‌کنند و همکاران این نهادها باید از ظرفیت‌های داخل استان اطلاع کافی داشته و با مدیریت فرهنگی مجموعه‌های یاد شده تعامل خوبی داشته باشند.

    وی ادامه داد: جایگاه هنر موسیقی باید مشخص باشد و نوعی از موسیقی شناسایی شود که علاوه بر آشنا کردن مخاطب با ارزش‌ها، مصادیق فنی را نیز رعایت کرده و در عین حال جذابیت نیز داشته باشد.

    وی تاکید کرد: یک اثر هنری ماندگار، اثری است که مورد پسند مردم و اهل فن قرار بگیرد و متناسب با معیارهای علمی باشد.

    گفتنی است اولین گردهمایی مسوولان موسیقی حوزه‌های هنری سراسر کشور با حضور رییس و مدیر اجرایی مرکز موسیقی حوزه هنری و جمعی از مسوولان و کارشناسان موسیقی مراکز استانی حوزه هنری در تالار اندیشه برگزار شد

  2. #322
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    هرجادلم پربكشه
    پست ها
    1,456

    پيش فرض

    تجربه انتزاعی موسیقیبحثی درباره وضعیت موسیقی سنتی«فهم و توضیح عبارتی موسیقایی گهگاه ساده ترین توضیح، یک شکلک یا ژست است و توضیح دیگری می تواند رقص پا باشد، یا کلماتی که یک رقص را توصیف می کنند. ولی آیا فهم عبارت موسیقایی، هنگام شنیدن آن، در حکم نوعی تجربه نیست؟»(ویتگنشتاین، فرهنگ و ارزش، ص۱۳۶)
    سوژه انسانی، همواره در زمان گذشته زیست می کند. ما تنها زمانی می توانیم هستی خود را دریابیم که آن را مورد تامل قرار دهیم و این تامل حاصل نمی شود مگر تنها، امر پیشینی به نام زمان بر آن جاری یا گذشته باشد. در بستر گذشته، انسان می تواند به تعمق و تامل بپردازد. انسان برای تامل در خویش و جهان نیاز دارد که ابتدا آنها را پشت سر بگذارد. امر اندیشیده شده امری است که زمان بر آن جاری شده و قابل بررسی و تعمق است. پس بیان پذیر و دارای ادبیات و زبان می شود. از خصایص امر اندیشیده شده، فاصله مندی آن و سوژه اندیشه گر است.
    کانت نیز تنها شرط پیشینی تجربه درونی را «زمان» دانسته است. به عبارتی تا چیزی حادث نشده باشد عمل تامل و اندیشیدن بر آن مقدور نیست؛ بنابراین می توان همچون پدیدارشناسان، عمل اندیشیدن را معطوف به «چیزی» دانست. زندگی حال و آنی ما چیزی نیست جز انباشت رفتارها، وقایع، حالت ها و کلیه اموری که در لحظه به گذشته پیوند می خورد. شما تا همین جای متن براساس گذشت زمان این پاراگراف را به گذشته سپردید.
    برگسون بین ادراکات حسی، یاد و حافظه تفاوت قائل می شود. او «ادراک حسی را یک مکانیسم جسمانی می داند که تعامل و دادوستد با محیط اطراف را تسریع می کند، حال آنکه خاطره و حافظه پدیده یی روحی - روانی است که بر جسم اثر می گذارد اما غیرقابل فرو کاستن به کارکردهایش است.» (شوارتس، ص ۳۳) از دیدگاه برگسون گذشته به دو شکل بقا پیدا می کند؛ «۱- در حرکاتی که تبدیل به عادات جسمانی شده اند. ۲- در تصاویر ذخیره شده یی که از ذهن برمی خیزد.» در اینجا او باز بین حافظه و خاطره نیز تفاوت قائل می شود؛ حافظه که همان خاطره عادتی است، کارکرد جسمانی دارد اما خاطره ناب، ذخیره کل گذشته ما را تشکیل می دهد.
    در مثال از حفظ کردن یک شعر و از حفظ خواندن آن، عملی است که از حافظه (خاطره عادتی) برمی خیزد که در گرو تکرار مدام انجام می پذیرد. «اما یادآوری یک بازخوانی خاص شعر هیچ یک از نشانه های عادت را ندارد؛ این کار شامل بازعرضه یک واقعه منحصر به فرد و غیرقابل تکرار در زندگی من است. این بازعرضه، از یاد و حافظه ناب و محض برمی خیزد که وقایع زندگی ما را همان گونه که در زمان خودش آنها را زیسته ایم، حفظ می کند.» (همان، ص۳۴)
    تجربه بیرونی همانند امر اندیشیده شده است. یک امر بیرونی که قابل تجزیه و تحلیل است، تجربه بیرونی یا همان خاطره ارادی در خدمت عقلانیت و حفاظت از سوژه تولید می شود. سوژه از این بیرون بودگی می تواند به شناخت آن نائل آید. اما شاید تجربه ناب، در زمان وقوع و حادث شدن، مانند سایر تجربیات باشد اما آنچه سبب می شود ما دیگر بار در زمان و شرایطی دیگر آن را به صورت عمیق تری و با حس و حالات درونی غریبی درک و دریافت کنیم، همان گذشت زمان است. بنابراین هر دو، تجربه ارادی و ناب، دارای اشتراک گذشت زمان هستند و آنچه سبب تفاوت بین آن دو می شود، ناب بودگی یادآوری و کلیت آن است که بستگی به بسیاری از عوامل دیگر دارد. یکی از این عوامل را می توان دوربودگی و عدم یادآوری آن در مدت زمانی طولانی دانست یا تنها تکرار پذیری آن در شرایط و محیطی خاص.
    تفاوت دیگری که بین این دو نوع تجربه وجود دارد قیود مکان و زمان است. همان گونه که گفته شد تنها زمان امر متقدم به خاطره ناب یا همان تجربه درونی است؛ در حالی که حافظه (خاطره عادتی) یا تجربه بیرونی، دارای زمانی مکان مند هستند. «به نظر برگسون وقتی ما از نسبت های «زودتر» و«دیرتر» سخن می گوییم، در واقع درباره زمان به گونه یی مکانی شده اندیشیده ایم... زمان مکانی شده از هیچ گونه سمت و سوی ضروری برخوردار نیست اما هنگامی که من درباره تجربه درونی خودم به عنوان یک فرد (نه فقط به عنوان نمونه یی از طبقه انسان ها یا نوع خاصی از انسان) تامل می کنم، در این صورت، من از این تجربه به عنوان امری در زمان باخبرم که معنای زمان مند بسیار حقیقی تری دارد... او معتقد است زمان تجربه درونی، زمانی گذشته، حال و آینده است که برگسون آن را استمرار می نامد که از جهات مهمی با زمان مکانی شده که ما اشیای بیرونی را در آن قرار می دهیم، فرق دارد.» (ماتیوز، صص۳۰-۳۱) زمان تجربه درونی از سمت و سوی ذاتی برخوردار است، قابل اندازه گیری دقیق نیست زیرا وجه کیفی آن مهم است و در نهایت هیچ مرز دقیقی بین گذشته، حال و آینده در آن نمی شود قائل شد بلکه جریان مستمری است که گذشته با حال درمی آمیزد و درون آینده می ریزد.
    مارسل پروست در جلد اول رمان در جست وجوی زمان از دست رفته، در مواجهه با طعم کلوچه یی از حسی یاد می کند که در گذشته یی نامعلوم و گنگ برایش رخ داده بود؛ خاطره یی دور که از اعماقش می جوشید ولی به آگاهی درنمی آمد؛ حتی کاراکتر داستان برای دستیابی به این خاطره عمل چشیدن کلوچه را تکرار می کند که بار سوم آن حس حتی به صورت نزولی عمل می کند، بنابراین خاطره غیرارادی با مکررات و تکرار در تضاد است. تجربه درونی در آنی رخ می دهد و در آنی، آن حس خاطره بر سوژه گذر می کند اما آن خاطره گنگ که با مزه کلوچه بر پروست نازل می شود خاطره یی بوده از دوران کودکی، هنگامی که؛ «... و ناگهان خاطره در رسید. آن مزه از آن کلوچه یی بود که صبح یکشنبه در کومبره هنگامی که به اتاق عمه لئونی می رفتم تا به او صبح بخیر بگویم در چای یا زیرفون می خیساند و به من می داد...
    تا آن را نچشیده بودم از دیدنش هیچ یادی در من زنده نشده بود؛ شاید از آن رو که بارها پس از آن، چنین کلوچه هایی را بی آنکه بخورم در شیرینی فروشی ها دیده بودم و تصویرشان از روزهای کومبره جدا شده و با خاطره روزهای اخیرتری پیوند یافته بود.... اما هنگامی که از گذشته کهنی هیچ چیز به جا نمی ماند، پس از مرگ آدم ها، پس از تباهی چیزها، تنها بو و مزه باقی می مانند که نازک تر اما چابک ترند، کمتر مادی اند، پایداری و وفایشان بیشتر است، دیرزمانی چون روح می مانند و به یاد می آورند، منتظر، امیدوار، روی آور؛ همه چیزهای دیگر می مانند و بنای عظیم خاطره را، بی خستگی روی ذره های کم و بیش لمس نکردنی شان حمل می کنند.» (مارسل پروست، ص۱۱۴) همان گونه که والتر بنیامین می گوید آنچه آگاهانه و به صراحت تجربه نشده باشد و به مثابه یک تجربه بر آدمی رخ نداده است، می تواند به مولفه یا سویه یی از خاطره تبدیل شود که پروست از آن به عنوان خاطره غیرارادی نام می برد.
    پروست مزه و بو را دو عامل اصلی حسی برمی شمرد که سبب گریز او به خاطره غیرارادی کودکی اش شده اند؛ خاطره یی که برای او حس شادمانی و حسرت دست نیافتنی بودنش را توامان زنده می کند. دو حسی که بر اساس گفته پروست، کمتر مادی اند. او می گوید آن کلوچه ها را در شیرینی فروشی ها دیده است اما چون آن را نچشیده، پس از خاطره «کومبره» جدا نشده است. در اینجا پروست اولویتی محسوس را به دو حس بویایی و چشایی نسبت به حس دیداری می دهد.
    بر این اساس می توانیم یک ویژگی دیگر برای خاطره غیرارادی یا خاطره ناب (تجربه درونی) و حافظه یا خاطره ارادی(تجربه بیرونی) برشماریم و آنکه خاطره ارادی معطوف به حافظه و حس دیداری ما است و خاطره غیرارادی ما از حافظه و حس دیداری، دور و بعید است. دیدن سبب می شود ما امور ملموس و دارای جسمیت را در ذهن خود ثبت کنیم و این عامل باعث می شود فرد بتواند در دریافت و درک خود برای رسیدن به آن مسیر آگاهانه تری را بپیماید، پس همان گونه که بنیامین می گوید آنچه آگاهانه و به صراحت تجربه نشده باشد به خاطره غیرارادی بدل می شود. آگاهی و صراحت خود را از حس دیداری می یابد اما برای تجربه ناب، چیزهای دیگری نیز لازم است و آن همان غیاب سوژه از سوژگی خود است. سوژه باید خود را از تمام پیش ادراکات خود و تمام تصاویری که هر روزه بر او هجوم می آورند، تهی گرداند و به قول بنیامین «هرچه بیشتر خود را فراموش کند» تا بتواند در خاطره ناب غرق شود، با آن یکی شود و آن را دریابد. بنابراین برای رسیدن به تجربه ناب، ادراکات حسی لازم است، دور از حس دیداری.
    حافظه یا تجربه بیرونی، در خدمت عقلانیت و دنیای بیرونی ما است. دنیایی با مناسبات مشخص اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی که بر پایه عقلانیت ابزاری، رشد و بالیده است. حافظه یی که بتواند حفظ کند، تکرار کند، تعریف کند و گفتمان عقلانیت را برسازد و بازتولید کند. در چنین دنیایی هر رخدادی که به تعریف ادراک و احساسات تربیت شده سوژه درنیایند لحظه یی دهشتناک را برای او رقم می زند و حافظه و تجربه جمعی همان گونه که بنیامین می گوید هاله دفاعی است که سوژه برای محافظت از گزند تجربه غیرارادی به دور خویش می پیچد. اما در لحظاتی خاص یا به قول پروست بسیار اتفاقی - تصادفی این خاطره غیرارادی برای سوژگان رخ می دهد. در واقع آن یک رخداد است که همواره و مستمر نیست مگر در لحظه های نادر و خاص.
    یکی از احساسات ادراکی ما که قابلیت نزدیک کردن ما را به این خاطره ناب دارد، همانا حس شنیداری است؛ حس شنیداری که با موسیقی معنا می یابد، نه قوه شنیدن. موسیقی می تواند یکی از ابژه هایی محسوب شود که به قول پروست ما را به تاریکستان خاطرات رسوب کرده راهنمایی کند. موسیقی تنها هنر منحصر به فرد است که به صورت مستقیم با قوه دیداری ما در ارتباط نیست و این خود می تواند عامل مهمی باشد که ما را برای دستیابی به خاطره غیرارادی یا خاطره ناب یاری برساند.
    اما کدام موسیقی متعلق به این ساحت است و ویژگی های آن چیست؟
    «Muse در فرهنگ یونان، الهه یا فرستنده الهام بخش بوده است. Music و موسیقی نیز از همین ریشه است. در اساطیر یونان باستان، «Mue Mosyne» بیانگر مفاهیمی چون خاطره ازلی و حافظه است.» (درویشی، ص ۵۸)
    موسیقی را در یک تقسیم بندی کلی می توان به دو بخش موسیقی سازی و موسیقی کلامی تفکیک کرد. این تقسیم بندی هم برای موسیقی کلاسیک غرب و هم برای موسیقی سنتی ما معتبر است.
    از دیدگاه گوردون گراهام«موسیقی صرف اصواتی به هم پیوسته نیست که ممکن است لذت ببخشند یا نبخشند، موسیقی ساختاری دارد که به آن، گیرایی و اهمیت و در نتیجه ارزش می بخشد، موسیقی خوب امکانات ساختاری را به کار می گیرد. به رابطه یی که در سطح بسیار بالاتر از سطح ملودی های ساده لذتبخش می نشیند. موسیقی تنها بر ما تاثیر نمی گذارد؛ کاری که ملودی می کند بلکه مواد و مایه هایی برای ذهن ما فراهم می آورد.» (گراهام، ص ۱۳۶)
    یکی از تفاوت هایی که بین موسیقی ایرانی و موسیقی غرب می توان به آن اشاره کرد آن است که وجه غالب در موسیقی کلاسیک غربی موسیقی دیداری است؛ در حالی که موسیقی کلاسیک ایرانی موسیقی شنیداری است. با نگاهی به تاریخ موسیقی غرب می توان اهمیت امر دیداری را در درک و دریافت آن برای مخاطب پیدا کرد. امر دیداری را نمی توان به تقلید صرف اصوات بیرونی در زندگی تقلیل داد، اگرچه این اصوات می توانند به عنوان ابزار ایجاد تصویری که موسیقی خواهان ابراز آن است، کمک کند اما آنچه موردنظر است بازنمایی صورت ها و تصاویری است که موسیقی در پی ایجاد آن است. گوردون گراهام بازنمایی موسیقایی را برانگیختن تصویر آن چیز در اذهان کسانی می داند که به موسیقی گوش فرا می دهند، نه تنها همتاسازی صدای چیزها. او برای فهم بهتر تفاوت بازنمایی و تقلید در موسیقی، مثال زنگ را بیان می کند؛ «صدای یک مثلث ممکن است تقلید یا همتای زنگی باشد، ولی بدین وسیله رسیدن مهمانی را بازنمایی می کند.» (همان، ص ۱۴۹)
    «آهنگسازانغدورهف رنسانس اغلب اصطلاح نقاشی کلام را برای موسیقی به کار برده اند که به معنای بیان موسیقایی تصویرهای ویژه و شاعرانه است. برای مثال گاه ممکن است برای هبوط از آسمان از یک خط ملودیک پایین رونده استفاده می شد و برای واژه دویدن از نت های تند و چابک، که پیروی موسیقی از حس تصویری است.» (کیمی ین، ص ۱۷۴) چیزی که در موسیقی دوره رنسانس و حتی موسیقی دوره قرون وسطی به چشم می خورد، اولویت موسیقی کلامی به موسیقی سازی بوده است. «آثار موسیقی سازی در دوره رنسانس، بیشتر برای رقص ساخته می شدند (همان، ص ۱۸۳) که این نشان دهنده همراهی حس شنیداری با حس دیداری است.
    در دوره رنسانس، موسیقیدان ها در ساخت موسیقی خود از وقایع و صداهایی که در بیرون بوده است، الهام می گرفتند. «قطعه جنگ ساخته کلمان ژانکن (۱۵۶۰-۱۴۸۵) به گونه یی درخشان و زنده به تقلید صدا های میدان جنگ پرداخته است.» (همان، ص ۱۸۳) در دوره باروک (۱۷۵۰-۱۶۰۰) نیز ما باز شاهد حضور حس دیداری بر موسیقی غرب هستیم. در این دوره «حال و هوای موسیقی حاکم بر کیفیت نمایشی و کلامی تاکید می کردند و به همین سبب آهنگسازان ایتالیایی دوره آغازین باروک، اپرا را پدید آوردند.» (همان، ص ۲۰۳) آهنگسازان دوره باروک مانند هندل، باخ و ویوالدی «برای تجسم نمودهای احساس، زبان موسیقایی پدید آوردند؛ در این زبان، ریتم ها یا الگوهای ملودیک، به حالت های معین اشاره داشتند.» (همان، ص ۲۰۷) در این دوره اپرا به صورت جدی پا به عرصه نهاد و این نشان دهنده همبستگی معنادار و شدید بین امر شنیداری و امر دیداری است؛ «موسیقی اپرا می تواند تداعی کننده تکبر یک کنتس یا سادگی و بی آلایشی یک دختر روستایی باشد. موسیقی قادر است برای ورود پدر سخت خشمگین، زمینه یی دراماتیک بیافریند، تنش و هیجان صحنه شمشیربازی در دوئل را تجسم بخشد و سرما و رنگ پریدگی یک سپیده دم زمستانی را به تصویر کشد.» (همان، ص ۲۲۶)
    در دوره کلاسیک و دوره های بعد از آن نیز تصویر و حس دیداری نقش بسزایی را برای دریافت و فهم موسیقی در غرب ایفا می کند، بالاخص در دوره کلاسیک که نغمه ها و موسیقی های عامیانه توانستند جایی در موسیقی رسمی آن زمان پیدا کنند. همچنین می توان به موسیقی برنامه یی در سده نوزدهم، در پیروی موسیقی از حس دیداری و تصویری اشاره کرد؛ «موسیقی برنامه یی، گونه یی از موسیقی سازی مبتنی بر داستان، شعر، ایده یا صحنه یی بود. یک قطعه سازی موسیقی برنامه یی می تواند تجسم بخش احساس ها، شخصیت ها و رخداد های یک داستان معین بوده یا ممکن است صداها و حرکات طبیعت را تداعی کند؛ مانند رومئو و ژولیت چایکوفسکی.» (همان، ص ۴۲۴)
    در دوره رمانتیک در موسیقی غرب نیز ما باز شاهد تصویرپردازی هایی با زبان موسیقی بوده ایم؛ موسیقیدان ها با الهام از ادبیات رمانتیک آن دوره، سعی در بازسازی آن در موسیقی خود داشته اند؛ مانند مراسم تشییع شکارچی، اثر موریتس فون شوینر، که الهام بخش سمفونی شماره ۱ مالر بوده است. (همان، ص ۴۲۵)
    این وجوه امر دیداری سبب می شود مخاطب موسیقی غرب با واسطه تصویر، موسیقی را دریافت و درک کند. موسیقی برنامه یی، همان گونه که مطرح شد یکی از جنبه های آشکار موسیقی دیداری غرب را تشکیل می دهد؛ «موسیقی برنامه یی، آن قسم موسیقی است که یادآور تصاویر ادبی یا بصری است؛ این نوع موسیقی می تواند چیزهایی بگوید زیرا قابلیت آن را دارد که برای بازنمایی وجوهی از طبیعت و تجربه انسانی ما مورد استفاده قرار گیرد.» (گراهام، ص۱۴۷) اما اینکه کدام موسیقی برای کدام مخاطب، کدام تصورات ذهنی را برمی سازد بستگی به فرهنگ و جامعه یی دارد که اینان در آن زیست کرده و به کسب تجربه پرداخته اند. «منابعی وجود دارد که مصنفان می توانند برای انتقال تصورات در موسیقی خویش از آنها استفاده کنند. صناعات و تمهیداتی قراردادی در عمل یادگیری موسیقی هست، دلالت های ضمنی که به طور اجتماعی حاصل شده اند (نظیر پیوند سلطنت و شیپور) و تداعی ها و پیوند های طبیعی. آنها روی هم مجموعه یی پیچیده و ظریف از صناعات و تمهیدات را برای شبیه سازی یا القای احساسات و تصورات تشکیل می دهند.» (همان، ص ۱۵۲)
    وجود موسیقی دیداری در غرب به معنای عدم وجود موسیقی تاملی نیست بلکه ما در اینجا وجه غالب ارتباط واسطه مند را که مخاطب موسیقی کلاسیک غرب با آن برقرار می کند مشخص کرده ایم.
    وجود تصویرآرایی و روایت (که نمونه عالی آن را در اپرا می توانیم مشاهده کنیم)در موسیقی غرب، باعث آن شد که مخاطب این نوع موسیقی، برای درک و دریافت آن از بازنمایی تصوراتی استفاده کند که از واقعیت و عینیت بیرونی الهام گرفته است. وجود این بازنمایی موسیقایی سبب می شود موسیقی از وجه شنیداری خود به وجه دیداری میل کند و رابطه برقرار کردن با موسیقی در عالمی محض و مجرد صورت نپذیرد. بیانی که موسیقی غرب با خود دارد همواره مورد مناقشه و بحث در بین موسیقیدان ها و فلاسفه غربی بوده است. هیندمیت معتقد است؛ «واکنش هایی که موسیقی برمی انگیزد احساسات نیستند، بلکه تصاویر یا خاطراتی از احساسات اند... رویاها، خاطره ها و واکنش های موزیکال هر سه از یک جنس هستند.» (استور، ص ۱۲۶) اما در مجموع این وجه بازنمایی صرف و تاملی بودن مطلق موسیقی همواره جای بحث و گفت وگو بوده است.
    در این مورد می توان به آرای سوزان ک لانگر، ژوزف کرمن، هانسلیک، شوپنهاور، نیچه، استراوینسکی و... مراجعه کنیم. اما آن چیزی که در اینجا مورد نظر ماست، واسطه مندی برقراری ارتباط موسیقایی با مخاطب است؛ چیزی که مورد اجماع است همانا ارتباط برقرار کردن غالب با این موسیقی است. در تجربه موسیقایی غرب تخیل و تصور نقش بسزایی را ایفا می کند و همان گونه که هیندمیت گفت ارتباط مستقیم با احساسات و برانگیختن مجرد آن در کار نیست. جنس موسیقایی آن همان جنس خاطره است همان خاطره یی که ما از آن به عنوان خاطره ارادی یاد کردیم.
    پس این موسیقی به فضای حاکم ذهنی سوژه تعدی نمی کند. او را با تصاویر، خاطره هایش و رویا هایش همراهی می کند و سوژه محتوم گفتمان عقلانی حاکم را بازسازی می کند. مخاطب موسیقی غربی هرچند هم بخواهد با موسیقی یکی شود سنتز آن چیزی خارج از خاطره عادی نیست. موسیقی غرب با عقلانی شدن به سمت و سوی خاطره ارادی و تجربه بیرونی گام برداشت. با نگرشی به سیر تحول موسیقی غرب در می یابیم که این موسیقی هرچه افزون تر از ملودیک به سمت چندآوایی پیش رفت (تفاوت مبنایی موسیقی غرب و ایرانی را در ملودیک بودن موسیقی ایرانی و هارمونیک بودن موسیقی غربی برمی شمرند) همان گونه که ماکس وبر در نظریه جامعه شناسی موسیقی خود مطرح می کند شیوه چندآوایی از نتایج عقلانی کردن موسیقی در غرب محسوب می شود.
    از دیگر عواملی که وبر در عقلانی شدن موسیقی غرب برمی شمرد می توان به عقلانی شدن فاصله های حافظه موسیقی که براساس هارمونیک فاصله پنجم و آگاهی به تنالیته به عنوان یک وجود مستقل، صورت گرفته است، اختراع الفبای موسیقی بر اساس نت، عقلانی کردن آلات موسیقی و... اشاره کرد. موسیقی غرب با عقلانی کردن خویش و دوری از ذهنیت مجرد، راه را هرچه بیشتر برای تعاملی کردن خویش در مواجهه با مخاطب هموار ساخت. پس تمام شرایط و مناسبات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در طول تاریخ غرب سبب هرچه عقلانی تر شدن این موسیقی شد. موسیقی که به عرصه تجربه بیرونی درمی آید و سوژه بر اساس ساختار و محتوای موسیقی و همخوانی آن با زیست جهان خود می تواند با آن تعامل داشته باشد. اما موسیقی ایرانی، موسیقی تجریدی است. در اینجا موسیقی ایرانی را متعارف موسیقی سازی ردیفی (سنتی) آورده ایم و با موسیقی نواحی و محلی و سایر انواع موسیقی در ایران تفاوت قائلیم.«کاربرد موسیقی ردیفی ایران جنبه بیرونی ندارد و فقط درونی و فکری است و موضوعیت آن در رابطه با تمرکز، مراقبه و سیر درونی معنی می یابد.» (درویشی، ص ۴۴) موسیقی ردیفی ایران متشکل از ۷ دستگاه موسیقایی و ۵ آواز است که متکی بر ملودی هایی است که در خویش نهان دارد. محمدرضا درویشی درباره این موسیقی می گوید؛ «ردیف دستگاهی موسیقی ایران، یک موسیقی مجرد است و بیشتر مفهوم ساز و اندیشه ساز است و کمتر جنبه روایی (روایت به مفهوم بیرونی آن) دارد.» (همان، ص ۶۰)
    سوژه از مجردات هیچ گونه تصویری نمی تواند داشته باشد و تنها مفاهیمی انتزاعی حد رابطه آن با سوژه است. موسیقی ایرانی را همان گونه که ذکر شد می توان به دو بخش کلی موسیقی سازی و موسیقی با کلام تقسیم بندی کرد. در این تقسیم بندی، موسیقی که اکنون به عنوان موسیقی سنتی شناخته شده و هژمونی دارد موسیقی کلامی است. موسیقی که در آن خواننده به خواندن و تصنیف شعرها همراه با ساز ها می پردازد. مخاطبان عام موسیقی ایرانی را مخاطبان چنین موسیقی تشکیل می دهند و موسیقی سازی در درجه دوم اهمیت قرار دارد.
    در واقع استقبال مخاطبان از موسیقی ایرانی در کنسرت ها زمانی چشمگیر است که خواننده یی معروف و خوش صدا در آن حضور داشته باشد و نوازندگان و آهنگسازان این موسیقی نیز به دلایل مناسبات اقتصادی و گفتمان حاکم ناگزیر به تن دادن به این محیط و شرایط آن هستند. خواننده محوری در موسیقی ما و استقبال از آن را می توان از منظر دیگری نیز نگریست و آن نزدیک کردن موسیقی شنیداری به موسیقی دیداری است. موسیقی ایرانی به دلیل ساختار و محتوای معنایی آن همان گونه که گفته شد موسیقی شنیداری و مجرد است که در دیالکتیک مستقیم با عرفان ایرانی قرار دارد.
    نگاهی به ساختار و ماهیت عرفان در ایران می تواند به این امر کمک کند که چگونه امر تجریدی در موسیقی ایران باز تولید شده است و این موسیقی نیز به نوبه خود به باز تولید اندیشه و دیدگاه های عرفانی در ایران کمک شایانی کرده است. از دیدگاه دورینگ«مسیر موسیقی غدر ایرانف به شدت رنگ احساسات عرفانی دارد، و به نوعی بیانگر هجران روح از مطلوب خویش است و خواهان وصال با الوهیت. بنابراین غم انسانی بیان شده در موسیقی جز بازتاب غمی عمیق تر نیست. وقتی این غم از طریق مراقبه و تمرکز بر فراز اوهام دنیایی ارتقا می یابد، به گونه یی معنوی روح خود را باز می یابد و در همان زمان به جدایی خود از صادره اول واقف می شود. رنجی که از طریق این حقیقت جویی احساس می شود و با میل به وحدت شدت گرفته است، به موسیقی ایرانی خصلت قائم آور آن را می بخشد. اما این بار هم، این خصلت یک وهم است؛ اولاً چون نه فقط به دنیای اشکال و قالب، مفاهیم و امیال انسانی برمی گردد، بلکه چون به دنیای معنوی برمی گردد؛ جایی که احساسات محسوس، دیگر شبیه احساسات محسوس این دنیا نیستند.» (دورینگ، ص ۲۹۳)
    این نوع موسیقی، موسیقی است که بلاواسطه بدون هیچ تصویری از سوی مخاطبان دریافت می شود. شما یک قطعه موسیقی سازی ایرانی را بدون هیچ واسطه یی (تصویر نوازنده، تصاویری که هرروزه در زندگی روزمره با آن مواجه هستید، هیچ خاطره همزمان و هم مکان با آن و...) فرض بگیرید؛ درک و دریافت آن تنها به برانگیختن حسی گنگ و ناآشنا و بیان ناپذیر منجر می شود؛ حسی که می توان آن را قریب به خاطره غیرارادی دانست که در مقابل حافظه معنا می یابد. تمام واسطه هایی که ما به سبب آن به موسیقی گوش فرامی دهیم حافظه یی است که ما را در مقابل ضربه و تروماتیک موسیقی سازی ایرانی محافظت می کند.
    ما نمی توانیم به صورت پدیدارشناختی با این موسیقی مواجه شویم زیرا به قول پل ریکور ما دارای ادراک و پیشداوری نسبت به وضعیت و موقعیت خود در جامعه هستیم و این پیش ادراک که ریشه در خاطره ارادی ما دارد سبب می شود ما نتوانیم با آن موسیقی رابطه برقرار کنیم. به همین دلیل و به سبب اینکه بتوان این موسیقی را به حیطه حافظه درآورد، مخاطبان این موسیقی از موسیقی سازی به موسیقی با کلام روی می آورند. در این وضعیت، کلام واسطه درک و دریافت و در نهایت حفظ و به خاطر سپردن موسیقی می شود. بدین ترتیب موسیقی از خاطره به حافظه استحاله می یابد. کلام در موسیقی نوعی دیگر از تجربه را به موسیقی ایرانی عرضه می کند که همان تجربه جمعی یا بیرونی است. بدین وسیله سوژه با زبان بین خود و موسیقی سازی ایران به واسطه شعر فاصله می اندازد و به عبارتی شعر جایگزین احساس دیداری می شود که موسیقی سازی ایران فاقد آن است و ابژه موسیقی به منزله امری بیرونی با کمک شعر و کلام توانایی تکرار و به حافظه سپردن را می یابد.«می توانیم به یاری زبان و مفاهیم و ساختارهای کلی آن (Universal) از تجربه موجود و از ادراک حسی و غریزی ناب فاصله بگیریم. در واقع فاصله گذاری شرط ضروری هرگونه بیان و حتی هرگونه تجربه غبیرونیف است.» (فرهادپور، ص ۷۹) که مخاطب موسیقی سازی، این امر را با دخیل کردن شعر و آوردن کلام در موسیقی محقق می سازد. در متن شعر است که سوژه می تواند به کمک آن موسیقی را بیان پذیر و قابل درک کند و آن را به ذخیره خاطره های ارادی بیفزاید.
    ساختار و محتوای موسیقی سازی ما که شنیداری محض است، موسیقی را به صورت تجریدی تولید می کند. موسیقی که به قول ژان دورینگ «محتوای الهامی معیار نبوغ هنری اثر را نمی سازد بلکه محتوای عرفانی و حال، نبوغ هنری آن را درجه بندی می کند.» (دورینگ، ص ۲۹۴) این محتوای عرفانی سبب می شود این موسیقی در بستری فراتر از محسوسات عینی و این جهانی درک و دریافت شود؛ بستری که از دیدگاه درویشی «حضور جنبه های ماوراءالطبیعه و اعتقاد به آنها بر بستر این زمینه، مفاهیم زیادی به جریان می افتد. معنویت و تفکری که بر این بستر موجودیت می یابد، بر اساس تجربه یی خاص است... این تجربه از آنجا ناشی می شود که انسان به جای دلبستگی به پدیده های محسوس، در جست وجوی فراعینیتی پدیده ها است.» (درویشی، ص ۴۷)
    موسیقی امر غایب، یک تهی بی تصویر که بی تصویر بودن آن سبب ایجاد نوعی رابطه ناشناخته می شود اما این امر به علت جنس شنیداری محض اش بیان ناپذیر و غیرقابل دریافت است. امری است که تنها لحظاتی در گسست های بی درکی جهان می توان آن را به معنای واقعی به صورت تصادفی و اتفاقی، همچون خاطره غیرارادی، درک و دریافت کرد. این نوع موسیقی از جامعه یی برخاسته است که در امر غایب غرق است و برای درک آن باید سوژه (مخاطب) و ابژه (موسیقی سازی ایرانی) درهم تنیده شوند. «سوژه فقط زمانی می تواند بر دوگانگی زندگی درونی و جهان بیرونی فائق آید که از خلال جریان زندگی گذشته که در خاطره انباشته و متراکم شده است، وحدت تمامی زندگی خویش را مشاهده کند. آن بصیرتی که این وحدت را درمی یابد... بدل به دریافت غیبی و شهودی از معانی دست نیافتنی و به تبع، بیان ناپذیر زندگی می شود.» (لوکاچ، نظریه رمان) موسیقی ایرانی به علت محتوای شهودی خویش همان نقطه دست نیافتنی محسوب می شود. برگسون معتقد است بنابراین درک و دریافت موسیقی سازی ایران، زمانی محتمل است که ما بتوانیم آن را در تجربه درونی یا خاطره غیرارادی، به صورت کل تجربه زندگی مان بیابیم که این امر محال است مگر به صورتی تصادفی.
    موسیقی سازی، خاطره خداوند است، خاطره امر غایب و به همین سبب غیبت، با تجربه های ارادی ما به درک و دریافت درنمی آید. موسیقی سازی ما پرتاب شدگی در جهانی بی تصویر را می نوازد، غمی ازلی است که ابژه شناخت آن غایب است. برای نزدیک شدن به ابژه غیبت، باید هم افق با آن شد، باید غایب شد. سوژه از سوژگی خود تهی می شود و سوبژکتیویته تماماً او را دربر می گیرد، ذهنیتی که در عالم عینی و عقلانی ما قابل درک و دریافت نیست. انسان خارج از سوژگی خود در عالمی ناشناخته گام می گذارد؛ پس ترک جهان و ترک عینیت می کند تا خود را کاملاً در متافیزیک غیبت ببیند.
    در دنیای امروزی ما که به سمت عرفی شدن پیش می رود، رمزگذاری (Encoding) که بر اساس خاطره غیرارادی و تجربه درونی در موسیقی لحاظ شده است بر اساس تجربه های بیرونی و خاطره ارادی مخاطب، رمزگشایی (Decoding ) می شود. در این صورت حافظه، جای خاطره ازلی را می گیرد و در این زمان موسیقی سازی، لحظه تروماتیک خود را با تن دادن به امر نمادین (زبان و کلام) از دست می دهد. شعر یا همان امر نمادین بر پیکر موسیقی ما حاکم می شود و موسیقی را تنها به واخوانی در حاشیه کلام در می آورد، زیرا همان گونه که گادامر می گوید؛ تنها وجود قابل درک و فهم، زبان است.

  3. #323
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    هرجادلم پربكشه
    پست ها
    1,456

    پيش فرض

    موسیقی سنتی باید مبتنی بر ردیف دستگاهی ایران باشد

    کامبیز روشن روان گفت : شرط لازم برای حضور گروههای موسیقی سنتی در دو بخش رقابتی و جنبی بیست و چهارمین جشنواره موسیقی فجر اجرای آثاری مبتنی بر موسیقی ردیف دستگاهی ایران است.کامبیز روشن روان گفت : شرط لازم برای حضور گروههای موسیقی سنتی در دو بخش رقابتی و جنبی بیست و چهارمین جشنواره موسیقی فجر اجرای آثاری مبتنی بر موسیقی ردیف دستگاهی ایران است.
    کامبیز روشن روان دبیر بیست و چهارمین جشنواره موسیقی فجر با اعلام این خبر در خصوص هدف از اتخاذ چنین شرطی گفت : بسیاری از گروههای موسیقی با نام موسیقی سنتی گونه ای دیگر از این موسیقی را ارائه می دهند که میتنی بر موسیقی ردیف دستگاهی نیست البته در برخی موارد نوآوریهایی در آن دیده می شود که به خودی خود خوب است اما از ریشه موسیقی سنتی دور است از همین رو امسال این شرط را گذاشتیم که تمامی آثار باید مبتنی بر موسیقی ردیف دستگاهی ایران باشد تا به واقعیت موسیقی سنتی نزدیک تر شویم .
    وی در ادامه افزود : همچنین قرار شده که گروههای موسیقی سنتی از هشت نفر تجاوز نکند چراکه کارشناسان جشنواره در حوزه موسیقی سنتی معتقدند که حداکثر تعداد نوازنده ها در گروه نوازی موسیقی ردیف دستگاهی هشت نفر است و همچنین قرار شده از هر سازی یک نوازنده درهر گروه باشد.
    کامبیز روشن روان در ادامه به چگونگی حضور موسیقی پاپ در این دوره از جشنواره اشاره کرد و گفت : این شاخه از موسیقی امسال هم مانند سال گذشته در دو بخش رقابتی و جنبی حضور دارند و مقررشده که گروههای پاپ از اشعار و آن نوع موسیقی استفاده کنند که مبتنی بر ادبیات و فرهنگ غنی موسیقایی کشورمان باشد تا هم اثری در خور ارائه دهند و هم بتواند با مخاطب ارتباط خوبی برقرار کند در این صورت برگزارکنندگان جشنواره به هدفی که از برگزاری این بخش مدنظرشان است می رسند.
    دبیر این دوره از جشنواره در ادامه به اختصاص بخش ویژه موسیقی درسی امین سال پیروزی انقلاب اشاره کرد و گفت : جشنواره بیست و چهارم برای این بخش تدارک ویژه ای دیده است به همین منظور شاخص ترین آثار موسیقی دهه اول انقلاب انتخاب می شوند و بعد با بازنگری مجدد و یا با همان سبک وسیاقی که در آن سالها اجرا شده است بار دیگر به روی صحنه می رود؛ یکی دیگر از برنامه های بخش ویژه موسیقی درسی امین سال پیروزی انقلاب بررسی موسیقی پس از انقلاب است که به شکل نشست های تخصصی با حضور کارشناسان برگزار می شود در این بخش سخنرانی ها و بخش ویژه ارائه مقالاتی دراین رابطه داریم و تاکنون نیز مقاله هایی در این حوزه به دست ما رسیده است.
    وی در ادامه خاطرنشان کرد : در ادامه این بخش از آهنگسازانی که به مناسبت سی امین سال پیروزی انقلاب اسلامی آثاری را دارند دعوت می شود که مجموع آثار خود را به دبیرخانه جشنواره ارسال کنند تا درصورت تایید شرایط اجرای آثار را توسط ارکسترملی یا ارکسترسمفونیک فراهم کنیم از سوی دیگر ستاد برگزاری جشنواره به برخی از آهنگسازان سفارش کار داده است.
    این آهنگساز در پایان به چگونگی حضورهنرمندان صاحب نام در عرصه موسیقی اشاره کرد و گفت : مذاکرات آغاز شده و تماس هایی با برخی از اساتید موسیقی برقرار شده که درصورت موافقت از حضور این اساتید هم بهرهمند خواهیم شد.

  4. 2 کاربر از راه كوير بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #324
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    هرجادلم پربكشه
    پست ها
    1,456

    پيش فرض

    موسیقی مذهبی ما از موسیقی عرفانی و دستگاهی ایران جدا نیست


    اگر هر اثر موسیقایی كه در هر دستگاه، گوشه و یا مقامی اجرا می شود، تأثیری معنوی هرچند كوتاه در نهاد شنونده بگذارد، موسیقی دینی و مذهبی محسوب می شود و موسیقی مذهبی جدا از موسیقی عرفانی و دستگاهی ایران نیست.اگر هر اثر موسیقایی كه در هر دستگاه، گوشه و یا مقامی اجرا می شود، تأثیری معنوی هرچند كوتاه در نهاد شنونده بگذارد، موسیقی دینی و مذهبی محسوب می شود و موسیقی مذهبی جدا از موسیقی عرفانی و دستگاهی ایران نیست. محسن تقی نژاد؛ نوازنده دف؛ در گفت وگو با خبرگزاری قرآنی با بیان این مطلب گفت: «برخی از موسیقی مذهبی به عنوان موسیقی عرفانی و الهی یاد می كنند، اما به نظر من موسیقی مذهبی مفهومی جدا از موسیقی دستگاهی و عرفانی ندارد.» تقی نژاد ادامه داد: «اثری كه در مخاطب معنا ایجاد كند و او را به تفكر وا دارد، دینی است. هنرمند كار هنری می كند تا به انسانیت برسد و در این راه بر مخاطب خود نیز موثر واقع شود اگر یك قطعه موسیقی كاربردی صرفاً شنیداری داشته باشد بی معنا و غیرضروری خواهد بود.»
    وی در ادامه اظهار كرد: «از نظر حس موسیقی، آنچه باعث خلاقیت در اثر می شود، وجود اندیشه های خلاقه در نهاد آهنگساز است. رسیدن به این مرحله دشوار است و زمان طولانی می طلبد. این كار باید با فراگیری كامل آموزه های باقی مانده از گذشتگان همراه باشد و با میانبر زدن در موسیقی به جایی نمی رسد.» تقی نژاد درباره نقش آموزش در بروز استعدادهای خلاق توضیح داد: «شیوه درست آموزش بحثی جدا از وجود استعداد در هنرجو دارد. برخی موسیقی را به طور ذاتی خوب درك می كنند و اصطلاحا گوش خوبی دارند؛ آموزش مناسب این استعداد را به عمل می رساند اما روش برخی هنرآموزان در مراكز آموزشی مانع بروز استعدادهای افراد است.»

  6. این کاربر از راه كوير بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #325
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض صراحي؛ سازي كه شجريان طراحي كرد و ساخت

    محمدرضا شجريان اگر چه به آوازخواني شهره است‌، اما دست‌هاي زمختش از ساخت ساز هم حكايت مي‌كند و صراحي گوشه‌اي از ظرفيت هاي ساز سازي استاد است.

    به گزارش همشهري‌آنلاين از سايت دل آواز اين ساز كه از خانواده سازهای آرشه‌ای بم خوان است از سوي محمد رضا شجريان طراحي و ساخته و اندازه آلتو است و صدایش نزدیک به سازهای خراسان است.

    صراحی از خانواده کمانچه و قژک بوده و امکانات سازهای خانواده ویلن را از نظر نوازندگی و وسعت صدا داراست. این ساز در شهریور 1387 توسط استاد محمدرضا شجریان طراحی و ساخته شده و به دلیل شباهت آن به صراحی، استاد شجریان این نام را برای این ساز برگزیده‌اند.


    صراحی مانند خانواده ویولن می‌تواند هشت اندازه متفاوت داشته باشد. فعلا بیشترین نیاز ما چهار اندازه سوپرانو، آلتو، باس و کنترباس آن است که هر 4 نوع آن طراحی شده است.

    ویژگی ارزنده‌ای که این خانواده بر خانواده ویولن خواهد داشت، امکان تعویض صفحه پوستی آن است که باعث تغییر در رنگ صوتی این ساز می‌گردد. این صفحه، پوستی و گاه پوست همراه با چوب بوده که بر روی گلدونی چوبی تعبیه شده و حکم تارهای صوتی ساز را دارد و در مدت 2 دقیقه قابل تعویض است.

    این ساز را نوازندگان کمانچه، قژک، ویولن، ویولنسل و کنترباس براحتی می‌توانند بنوازند.
    در کنسرت‌های این دوره در بخش"شور" سینا جهان آبادی و در برنامه "همایون"مهرداد ناصحی با صراحی آلتو گروه شهناز را همراهی خواهند کرد.

    [دهه سوم مهر؛ كنسرت شجريان و گروه شهناز]

    گزارش همشهري آنلاين حاكيست ، پيش از اين محمد رضا لطفي، حسين عليزاده،پرويز مشكاتيان سازهايي را به ظرفيت‌هاي گروه‌نوازي موسيقي ايراني اضافه كرده بودند كه شورانگيز و سلانه عليزاده، قيچك باس و سنتور باس مشكاتيان از جمله آنها بود.

    اخيرا هم علي قمصري در كنسرت گروه اشتياق از ساخت كمانچه آلتو خبر داد كه در كوارتت زهي ايراني با اين ساز برنامه اي اجرا شد. [علي قمصري؛ هارموني ايراني مدفون شده پشت رديف]
    شجريان در سايت دل آواز ابراز اميدواري كرد: خانواده این ساز بتواند نظر نوازندگان مشکل پسند و شنوندگان را به خود جلب کند و در بین دیگر سازهای شناخته شده جای شایسته ای برای خود بدست آورد

  8. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #326
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    1 مجيد وفادار

    آهنگساز (موسيقي سنتي و مقامي)

    مجيد وفادار به سال ‪ ۱۲۹۱‬در تهران متولد شد پدرش "ميرزا محمد خان وفادار" از فرهنگيان قديم بود كه سال‌ها در مدارس تهران به تدريس اشتغال داشت.

    وي برغم دوستي و مراوده با هنرمندان آن زمان از اينكه فرزندانش به موسيقي روي آورند مخالفت مي‌كرد، ولي عشق و علاقه مجيد و حميد برمخالفت ميل پدر فائق آمد و نواختن ويلن را نزد استاد "آلك" آغاز كرد.

    از آن پس مجيد نواختن اين ساز را در محضر استادان بزرگ زمان از جمله "حسين خان اسماعيل زاده"، "رضا محجوبي"، "حسين ياحقي" و"ابوالحسن صبا" ادامه داد.

    وفادار پس از مدتي وارد انجمن موسيقي شد و به اجراي تكنوازي ويلن پرداخت، طوري كه ساز او مورد پسند استاد "علينقي وزيري" قرار گرفت.

    اين هنرمند تا سال ‪ ۱۳۳۹‬درعين نوازندگي وآهنگ‌سازي رهبري اركستر شماره ‪ ۳‬راديو را برعهده داشت.

    وي در طول فعاليت هنري با هنرمنداني چون "حسين قوامي، داريوش رفيعي، مرتضي محجوبي، اسماعيل نواب صفا، رهي معيري، وغيره همكاري داشت.

    آثار استادمجيد وفادار حدود‪ ۴۰۰‬قطعه است كه بخشي از آن را براي فيلم و تئاتر ساخته است.

    از آثار اين هنرمند مي‌توان به "گل اومد بهار اومد"، "يار نازنين" ، "عشق تو"، "شب جدايي"، "گلنار"، "ساقي امشب مارا ديوانه كردي"، "صبا به يار عزيز"، "مراببوس" و غيره اشاره كرد.

    استادمجيد وفا دار درسال ‪ ۱۳۵۷‬درگذشت.

    ---------
    منبع: پایگاه هنر و موسیقی

  10. #327
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    1 موسي معروفي

    نوازنده (موسيقي سنتي و مقامي)

    معروفي، فرزند ” امين الملك” در سال 1268 در خانواده‌اي متدين و موسيقي دوست متولد شد.
    او به موازات تحصيلات قديمه ( كلاسيك) نزد آقا يوسف صورتگر، كه از عكاسان خاص دربار ناصري بود نواختن سه تار را شروع كرد و گاه پيانو نيز مي‌نواخت.
    سپس او به محضر اساتيد بزرگ آن زمان و دست آخر نزد ” درويش خان” رفت و شاگردي ” يا پير جان” را به اشتياق پذيرفت.
    معروفي، سال‌ها كار كرد تا اينكه به اخذ نشان تبرزرين از دست درويش خان نائل شد.
    وي پس از چندي، نزد سلطان حسين خان هنگ آفرين ( صاحب منصب نظام و نوازنده ويولون و سه تار) به فرا گرفتن ”‌نت” پرداخت.
    او از همان سن نوجواني به اين فكر افتاد تا رديف موسيقي سنتي ايران به خط نت نوشته و به زغم خود آن را از دستبرد زمان و آسيب محفوظ دارد. در سال 1302 به مدرسه ” كلنل علي نقي وزيري” رفت و معلومات علمي خود را در آنجا تكميل كرد. اوبا اينكه از قابليت‌هاي بسيار براي احرا زمقام ” نوازنده حرفه‌اي” برخوردار بود، عشق به جمع‌اوري و نوشتن رديف او را از صرافان نوازندگي انداخت و فقط به تدريس پرداخت.
    براي نوشتن رديف باهمه اساتيد زنده زمان خود تماس گرفت تا با جمع‌آوري رديف هر كدام از آن‌ها و انطباق آن‌ها با يكديگر ، صحيح‌ترين روايت را بيابد.
    اين كار سي سال از عمر و وقت موسي خان را گرفت و در اين چند سال، نخست دكتر لطف‌الله مفخم پايان ( موسيقي شناس)، و بعدها ” محمد بهارلو” ( نوازنده و آهنگساز) تنها ياوران او بودند.
    جزوه ” آواز دشتي” نيز يادگار همين همكاري است.
    معروفي در سال 17-1307 كه دوباره ضبط صفحات موسيقي باب شد، به همراه صبا و مشير همايون و چند نفر ديگر به خارج مسافرت كرد و صفحاتي را پر نمود.
    شيوه نوازندگي او تا سال 1302 كه وارد مدرسه موسيقي كلنل شد، همان شيوه سنتي ” ميرزا حسينقلي” و ” درويش” بود ولي بعد از آن تحت تاثير مدرسه و تعليمات كلنل، تغييراتي را در شيوه خود داد.
    معروفي علاوه بر نوازندگي، ذوق آهنگسازي نيز داشت و در سال 1330، روح‌الله خالقي آهنگ‌ زيباي ” مرغ حق” را با شعر رهي معيري و آواز بنان در اركستر گل‌ها اجرا كرد.

    او در اوايل تاسيس راديو، با نوازندگان آنجا همكاري داشت ولي اين دوران خيلي كوتاه بود.
    معروفي سال‌ها در هنرستان موسيقي ملي تدريس كرد و در پيچ و خم‌هاي توانفرساي سلسله مراتب اداري در فشار بود او براي انتشار هر يك از آثار خود، زحمات و سختي‌هاي فراوان كشيد ولي با اين حال از زحمات و مشقات توانفرساي او هيچ گونه تقديري به عمل نيامد و حتي اداره‌ي هنرهاي زيبا ، هنگام چاپ كتاب او به آوردن عنوان ساده ” گردآورنده‌ي موسيقي: معروفي” اكتفا كرد

  11. #328
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    1 نی‌نوا هیچ‌وقت کهنه نمی‌شود

    تکنواز نی قطعه نی‌نوا در کنسرت مشترک حسین علیزاده و محمدرضا درویشی درباره‌ی این قطعه گفت: «نی‌نوا از نادرترین قطعات موسیقی ایرانی است که هیچ وقت کهنه نمی‌شود وهرچه بیشتر آن را تمرین می‌کنم بیشتر لذت می‌برم»



    پاشاهنجنی در گفت‌و گو با پایگاه خبری فرهنگ وآهنگ درباره این قطعه گفت: «خیلی فرق می‌کند که شما شنونده یک قطعه باشید یا اجرا کننده آن به عنوان نوازنده. ممکن است به خاطر تمرین زیاد از یک قطعه خسته شوید، اما نی‌نوا هیچ‌گاه چنین حسی برای من نداشته و هرچه بیشتر آن را تمرین می‌کنم بیشتر لذت می‌برم. این اثر از نادرترین قطعات موسیقی ایرانی است که هیچ‌گاه کهنه نمی‌شود.».

    قطعه‌ی نی‌نوا با وجود شهرت بسیارش تا کنون تنها دوبار در ایران اجرای زنده شده است که پاشا هنجنی نوازنده‌ی یکی از این دو اجرا بوده که در زمستان سال 85 به همراه گروه زهی پارسیان این قطعه را به روی صحنه برده‌است. او درباره‌ تجربه پیشین خود می‌گوید: «تنها سعی کردم با تمام احساس قطعه را اجرا کنم و آقای علیزاده که به تماشای آن اجرا نشسته بودند هیچگاه ایرادی از من نگرفتند.».

    هنجنی در اجرای پیش‌رو قرار است این قطعه را به همراه بخش زهی ارکستر سمفونیک ناسیونال اکراین اجرا کند. او درباره‌ی نحوه تمرینات خود با این ارکستر می‌گوید: «با توجه به اینکه خود آقای علیزاده هم در تمام طول تمرینات حضور خواهند داشت، به هیچ عنوان احساس نگرانی نمی‌کنم. در اجرا با ارکستر پارسیان نیز آقای علیزاده سر تمرین‌ها حاضر می‌شدند و گاهی نکاتی را گوشزد می‌کردند که باعث می‌شد صدادهی ارکستر به طور کل تغییر کند.».

    این نوازنده نی، علاوه بر اجرا با ارکستر پارسیان، سال گذشته این قطعه را در پاریس نیز با ارکستر دیگری اجرا کرده است. او درباره واکنش تماشاگران خارجی به قطعه نی‌نوا می‌گوید: «نی‌نوا برای آنها خیلی عجیب بود چنانچه می‌گفتند از شنیدن آن لذت برده بودند. خود ساز نی نیز کنجکاوی آنها را برانگیخته بود و می‌گفتند این ساز چه صدای عجیبی دارد!».

    در کنسرت دی ماه در بخشی از این قطعه «وفا مصباحی» به عنوان نی‌نواز دوم در کنار پاشا هنجنی قرار خواهد گرفت. او در این باره می‌گوید: «وفا مصباحی از شاگردان خود من در هنرستان صدا و سیما بوده و آینده بسیار درخشانی دارد. اجرای نی دو در قسمت «رقص سماع» کار بسیار مشکلی است. تفاوت ریتم بین نی یک و دو اجرای این بخش را دشوار می کند که آقای مصباحی که در اجرا با ارکستر پارسیان نیز همراه من بوده‌اند به خوبی از پس دشواری‌های این قسمت از قطعه برآمدند.».

    در میان سه قطعه ای که از حسین علیزاده در کنسرت مشترک او با محمدرضا درویشی اجرا خواهد شد، دو قطعه عصیان و ترکمن با تنظیمی جدید نواخته می‌شود اما قطعه نی‌نوا، ‌نسبت به نسخه اجرا و تکثیر شده در سال 62 هیچ تغییری نخواهد داشت.

    پاشا هنجنی با اشاره به اجرای تاثیرگذار «جمشید عندلیبی» در نسخه منتشر شده از این قطعه گفت: «اوج احساس یک نوازنده را می توان در اجرای آقای عندلیبی از این قطعه دید. همیشه در اجراهای خودم از نی نوا تلاش می کنم که خود را به احساس ایشان نزدیک کنم.».

    کنسرت مشترک حسین علیزاده و محمدرضا درویشی در روزهای 6 دی (یک اجرا) و 7 دی (دو اجرا) در تالار بزرگ کشور اجرا خواهد شد.

  12. این کاربر از vahide بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #329
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    1 خاطره از مشیری در باره‌ی استاد شجریان

    یکی از سال‌های دهه­ی ۵۰-۴۰ روزی در اداره‌ی رادیو دوست شاعرم، هوشنگ ابتهاج(ه. الف. سایه)، سرپرست واحد تولید موسیقی بود، گفت: «امروز بدیع‌زاده سرزده وارد اتاق شد و با شگفتی و حیرت گفت: در اتاق شورای موسیقی جوانی آمده آواز می‌خواند، صدایش از اینجا تا اینجای پیانوست!» وی با دستش فاصله­ایی را در حدود سه‌-چهار اکتاو نشان داد. ما همه تعجب کردیم و منتظر ماندیم!


    چندی بعد جسته و گریخته خبرهایی درباره­ی پخش آواز این خواننده‌ی جوان می‌شنیدیم و مشتاق دیدارش بودیم. می‌گفتند نامش «سیاوش بیدکانی» است. بالأخره روزی توفیق دیدارش در واحد تولید موسیقی دست داد و دیدیم هنرمندی­ست که از خراسان برخاسته تا آفاق آواز این سرزمین را چون خورشید حاوری گرم و روشن کند. بسیار محجوب، متواضع، نازنین و صمیمی با چهره­یی که همواره از نخستین تحسین‌ها سرخ می‌شد و سرخ می‌ماند و انگشتان هیجان زده­یی که دائماً قطره­های عرق شوق و شرم را از گونه­ و چانه­اش پاک می‌کرد. نسبت به استادان و پیشکسوتان بی‌نهایت فروتن بود. در عین حال، آن غرور خاص خراسانی‌ها هم در برق چشمانش می‌درخشید.
    محمدرضا شجریان که ابتدا در واحد موسیقی با نام سیاوش آغاز به کار کرد، می‌توان گفت که محیط آنجا و قدردانی و محبت استادان را بهترین جا برای نشو و نما و پیشرفت خویش یافت و چنین هم بود.

    من هر روز شجریان را در واحد تولید موسیقی در اتاقی می‌دیدم که تنها، پای دستگاهی می‌نشست و به صفحات آواز خوانندگان قدیمی، مثل: قمر، ظلی، تاج، طاهر زاده و ادیب گوش می‌داد. بعضی از آن صفحات صدای پاک و روشنی نداشت و با خش‌خش بسیار همراه بود. شجریان برای اینکه جزئیات حالات همان صدای ضعیف و دور را خوب‌تر بشنود و درک کند، گوشش را تا نزدیک سطح صفحه پایین می‌آورد و من شاهد بودم که گاه چند ساعت به همان حالت صفحه را دوباره و ده­باره گوش می‌دهد و این کار تا چند ماه ادامه داشت. من از شوق یادگیری و همت و پشتکار او حیرت می‌کردم، مثل اینکه هرگز از آموختن و تحقیق و پژوهش خسته نمی‌شد.

    به‌تدریج که برنامه­های «گل‌های تازه» ضبط و پخش می‌شد، این توفیق را داشتم که هنگام ضبط آن برنامه‌ها در اتاق فرمان باشم و بر کار درست خواندن شعر، نظارت کنم. این ارتباط دائمی باعث شد که بین من و شجریان انس والفتی عمیق به‌وجود آمد. شجریان به‌سرعت می‌شکفت و می‌درخشید و جان‌های تشنه موسیقی خوب و آواز دلنشین را گرم و روشن می‌کرد و چنگ در تار و پود دل‌ها می‌افکند.

    یکی از نخستین برنامه‌های بسیار موفق شجریان اجرای «راست پنجگاه» بود و چندی بعد اجرای دستگاه «نوا». این دو دستگاه به خاطر پیچیدگی و دشواری‌هایی که دارند، کمتر مورد توجه و بهره‌گیری بوده. یعنی آنقدر که خوانندگان و نوازندگان دستگاه­های همایون و سه‌گاه و ماهور و شور و آواز‌های دشتی و بیات‌ترک و افشاری می‌خواندند و می‌نواختند، به این دو دستگاه دشوار نمی‌پرداختند.

    راست‌پنجگاهی که محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی و ناصر فرهنگ‌فر اجرا کردند، حدود ۴۵ دقیقه است و برای آن‌ها که علاقه‌مند به موسیقی و ظرافت‌های خاص آن هستند، بسیار دلپذیر و شنیدنی است، تا آنجا که یکی از دوستداران موسیقی کلاسیک و مخالفان سرسخت موسیقی ایرانی روزی گفت: «این راست‌پنجگاه را در سکوت دلخواه خود و خلوص محض، چنان که تو خواسته بودی شنیدم، مثل یک سرگدشت بود، مثل یک زندگی رنگارنگ بود...».

    سال ۱۳۶۵ در سفری به خراسان، چنین پیش آمد که شجریان و من از راه هراز عازم مشهد شویم و قرار بود در گرگان به محمدرضا لطفی و گروهش، که می‌خواستند در مشهد برنامه­یی اجرا کنند بپیوندیم.

    از تهران که راه افتادیم، شجریان رانندگی می‌کرد و من در کنارش موسیقی می‌شنیدم. باری پس از طی مقداری از راه و سخن گفتن از هر دری، شجریان نوار تازه­یی را که از مصر خواسته بود و برایش فرستاده بودند، در دستگاه پخش اتومبیل خود گذاشت تا به اتفاق بشنویم. خوش آوازی به بانگ بلند قرآن همی خواند و پس از قرائت هر آیه، فریاد از مرد و زن بر می‌خاست زیرا که معنای سخن را می‌فهمیدند. شیوه قرائت او ظاهراً به شیوه­ی «الازهر» معروف است. نوار را در سکوت کامل شنیدیم، وقتی تمام شد و دقایقی چند گذشت، شجریان با همان شیوه اما شیرین‌تر و دلنشین‌تر، آیاتی چند خواند. حرکت‌ها، سکون‌ها و تجوید به اندازه­یی زیبا و حیرت‌آور بود که تنها می‌توانم بگویم: «بی نظیر!»

    کنسرت شجریان و گروه لطفی با شکوه بسیار و استقبال فراوان برگزار شد که شرح آن فرصتی دیگر می‌طلبد.

    اما شبی که شجریان همراه گروه پایور، کنسرت «شب نیشابور» را بر مزار خیام در هوای آزاد اجرا کردند، جمعیتی مشتاق و هنر دوست بر روس زمین، سکوها، پله‌ها و نیمکت‌ها نشستند. استاد فرامرز پایور بر روی دوازده رباعی خیام، در گوشه‌های مختلف دستگاه شور (که هر یک با درآمدی زیبا آغاز می‌شد) آهنگی تنظیم کرده بود.

    معمولاً نوارهایی که به بازار می‌آید یا ‌ترانه‌هایی که از رادیو پخش می‌شود، ساعت‌ها در استودیوهای ضبط برای تهیه­ی آن زحمت می‌کشند و بعضی قسمت‌های آن، گاه چند با تکرار می‌شود تا بهترین حالت ممکن به دست آید. گاه در میان ضبط، لحظه­یی پیش می آید که خواننده ناگزیر است صدای خود را صاف کند یا به علت سرفه قسمتی از آنچه ضبط شده ناچار باید تجدید شود. شجریان «شب نیشابور» رباعیات خیام را از حفظ، هر کدام در جای خود و در گوشه خود، به بهترین حالت و خوش‌ترین صدا، بدون کمترین وقفه، بدون کمترترین سرفه یا صاف‌کردن صدا همه چیز را درست و کاملاً در جای خود خواند. ما همه نفس­هایمان را در سینه حبس کرده بودیم که مبادا کمترین لغزشی یا اشکالی (مثلاً در فراموش کردن یک مصراع، حتی یک کلمه) در برنامه پیش بیاورد. ولی او با قدرتی فوق‌العاده و تسلطی بی‌مانند، از عهده برآمد. درست می‌پنداشتی آنچه می‌خواند در نهان‌خانه سینه و گلویش صاف و صیقلی، شسته و رفته، گرم و شیرین، پیشاپیش ضبط و ادیت شده و پخش می‌شود. این همه، صرفاً به دلیل علاقه و عشق بی‌اندازه­ی او به اصالت کارش بود و همچنین مدیون اخلاق و رفتارش، که هرگز لب به سیگار نزده و هیچ یک از آلودگی‌هایی را که بعضی اهل هنر دارند، ندارد. شجریان برای حفظ صدای و تندرستی‌اش غالباً به کوه می‌رود. در هوای پاک کوهستان، صدای بلندش را به ژرفای دره به بالای ابرها می‌فرستد تا آسمانیان نیز بی‌نصیب نمانند. او بدون‌تردید یکی از تندرست‌ترین و پاک‌ترین هنرمندان این سرزمین است.

    هنگامی که استاد نور علی خان برومند درگذشت، شجریان در مراسم خاکسپاری­اش با بغض کامل چند بیت از غزل سعدی «بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران» را خواند که نوارش موجود می‌باشد. صدای او در این سوگواری به اندازه­ای حزن‌انگیز و از صمیم قلب برخاسته که بی‌اختیار شنونده را به گریه وامی‌دارد. بعد از آن، برای شادروان بنان و شادروان قوامی و دیگران با ارادت و احترام کامل حق‌گذاری کرد. صاحب نظر و آوازشناس گرامی دکتر حسین عمومی قاضی دادگستری، که احاطه‌ی کامل به جزئیات زیر و بم‌ها و تحریرها در همه‌ی گوشه‌ها و مایه‌ها و دستگاه‌ها دارند و سبک همه‌ی خوانندگان و مکتب آنان را می دانند و شجریان نیز یکی از معتقدان ایشان است و از محضرشان فیض می‌برند و به راهنمایی‌هایشان دل می‌سپارند، عقیده دارند که: «شجریان به خاطر وسعت اطلاعات آوازی و شناخت کامل موسیقی و صدای بسیار در خور و حنجره­ی بسیار متناسب، بدون هیچ‌تردید، بزرگترین خواننده­یی است که ایران تاکنون به خود دیده است.»

    وقتی فریدون شهبازیان، آهنگساز هنرمند بر روی شعر «جادوی بی اثر» - که بعدها با عنوان «پر کن پیاله را» مشهور شد - آهنگی در ماهور ساخت و شجریان آن را خواند، از این آهنگ و آواز استقبال فراوانی شد، به طوری که بعضی‌ها در تحسین آن مبالغه می‌کردند و دوستانی می‌گویند ما از بام تا شام آن را می‌شنویم و لذت می‌بریم، ولی شجریان همواره با تواضع می‌گوید باید آن را دوباره بخوانم!

    این فرازها، نگاه­های کوتاهی است که من با مرور در ذهن، از خاطره­هایی که با شجریان داشته­ام، در فرصتی فشرده برای مجله گرامی کلک نوشتم. اگر بخواهیم شرح همه کنسرت­هایش را که در آنها شرکت داشته­ام و همه خصوصیاتی ذوقی و هنری­اش را که از نزدیک دیده­ام برشمارم، به قول معروف «مثنوی هفتاد من کاغذ شود!».

    شجریان اینک در اوج محبوبیت است و سالن­های سه هزار نفری برای او بسیار کوچک است، او باید در استادیوم­های پنجاه و صد هزار نفری بخواند تا بتواند پاسخی به این همه ندای محبت که از سوی هوا خواهانش نثارش می شود، بدهد.

    این‌ها مختصری از مراحل آشنایی و دوستی من با شجریان است، اما باید اعتراف کنم که: دو سه سال است برای شجریان بی‌اندازه دلواپس هستم! من برای شجریان و هنرش بی‌اندازه نگرانم، و بگذار من این نگرانی را آشکارا برای همه بگویم زیرا که شجریان متعلق به همه ملت ایران است. من بیش از دیگران برای شجریان نگرانم زیرا تصور می‌کنم یا یقین دارم که بیش از سایرین دوستش دارم...

  14. این کاربر از vahide بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #330
    آخر فروم باز Amin.M.1986's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    طهرون
    پست ها
    1,572

    پيش فرض

    دوستان کسی اگه ساز استاد شجریان رو دیده لطف کنه و توضیح بده

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •