تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 33 از 35 اولاول ... 2329303132333435 آخرآخر
نمايش نتايج 321 به 330 از 344

نام تاپيک: شل سیلوراستاین

  1. #321
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    قطعه پازل
    يك قطعه پازل ...
    كه در پياده رو افتاده،
    يك قطعه مقوايي پازل ...
    كه در آب باران خيس خورده،
    ممكنه يك دكمه آبي
    از كت خانمي باشه
    كه توي لنگه كفش زندگي مي كرده
    مي تونه لوبياي سحر آميز باشه.
    يا چيني در پيرهن مخمل قرمز يك ملكه
    يا يك گاز از سيبي كه
    نامادري سفيدبرفي بهش داد ...
    مي تونه تور يك عروس باشه.
    يا يه شيشه كه درشور باز كني غول زشتي بيرون مي آد.
    مي تونه تكه اي از لباس ساحره غرب
    موقعي كه بخار مي شد باشه.
    مي تونه جريان عميق قطره اشكي
    روي صورت يك فرشته باشه
    هيچ چيز به اندازه يك قطعه خيس خورده پازل
    احتمال هر چيزي بودن رو نداره.

  2. #322
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    بمبارون كنین

    فقط آرزو دارم فردا بمبارون كنن
    تا بخاطر اینكه از پیش من فرار كردی بهت یه درسی داده باشن
    اونوقت بدو بدو
    به پناهگاه گرم و نرم خانواده مون می رم
    و در رو از روت قفل میكنم و تو رو بیرون نگه می دارم
    و كلید رو هم میندازم دور...
    اونوقت من توی خونه ام و سهم هر دو مونو میخورم
    اما تو بیرونی و هی لاغر میشی
    وقتی موج انفجار می گیردت داد میزنی جیغ می كشی
    اما من اصلا اصلا اصلا اصلا اصلا اصلا
    نمی گذارم بیای تو!

  3. 3 کاربر از ghazal_ak بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #323
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    آواز ماندن

    دست از كار كشيدم ، براي اينكه ديگر كاري نداشتم ،
    و فكر كردم زمان كوتاهي در آن دور و بر پرسه بزنم .
    گفته بودم كه مثل باد غربي ، مي وزم و مي روم
    و هيچ كس نميتواند مسير زنگي ام را تغيير دهد.
    براي اينكه در گذشته هيچ وقت براي ماندن آواز نخوانده ام .
    هزار بار ، شايد هم بيشتر ترانه هاي غمگين و آوازهاي خداحافظي خوانده ام .
    و شايد عجيب به نظر مي رسد
    كه يه سمت در نمي روم ،
    آخر ، هيچ وقت براي ماندن آواز نخوانده ام .
    وقتي كه همه حرف هايم را بزنم ، مي روم .
    اما با تو كه باشم حرف هايم تمامي ندارد.
    وقتي كه به فكر فرو مي روم و در راه هاي پر پيچ و خم پرسه مي زنم
    ميل رفتن ندارم
    ديشب ، صداي سوت يك كشتي باركس قديمي را شنيدم ،
    وقتي كه در رختخوابت دراز كشيده بودم .
    انگار مي گفت : پسر ، اين همان كشتي اي است كه
    براي سوار شدن آن بار و بنه ات را جمع مي كردي ،
    اما لبخند زدم و فكر رفتن را از سر به در كردم .
    چون در گذشته ، هيچ وقت براي ماندن آواز نخوانده ام .
    هزار بار ، شايد هم بيشتر ، ترانه هاي غمگين و آوازهاي خداحافظي خوانده ام.
    و شايد عجيب به نظر مي رسد
    كه به سمت در نمي روم .
    آخر ، هيچ وقت فكر نكرده ام اين همه مدّت در يك جا بند شوم ...
    براي اينكه هيچ وقت براي ماندن آواز نخوانده ام

  5. این کاربر از ghazal_ak بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است

    a@s

  6. #324
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض بالا افتادن / Falling Up

    بند کفشم گیر کرد و کله پا شدم
    بعدش بالا افتادم
    بالای پشت بوما
    بالا، بالای شهرا
    بالاتر از نوک درختا
    بالای دشت و کوها
    همون جابب که رنگا
    قاطی میشن با صداها،
    این باعث شد گیج بره سرم
    دور و برم رو که دیدم
    دلم یهو ریخت به هم
    بعدش هم پایین آوردم

    I tripped on my shoelace
    and I fell up -
    up to the roof tops,
    up over the town
    up past the tree tops
    up over the mountains,
    up where the colors
    blend into the sounds.
    But it got me so dizzy
    when I looked around,
    I got sick to my stomach
    and I threw down

  7. این کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #325
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض به برق زدن / Plugging In

    "پگ" مسواک برقی اش رو روشن کرد
    "میچ" هم گیتار برقی اش رو روشن کرد
    "ریک" دستگاه سی دی اش رو روشن کرد
    "لیز" هم ویدیو اش رو روشن کرد
    مامان پتوی برقی اش رو روشن کرد
    بابا هم تلویزیون روشن کرد
    من هم مو خشک کن ام رو روشن کردم
    آهای! چراغ ها رو کی خاموش کرد؟

    Peg plugged in her 'lectric toothbrush,
    Mitch plugged in his steel guitar,
    Rick plugged in his CD player,
    Liz plugged in her VCR.
    Mom plugged in her 'lectric blanket,
    Pop plugged in the TV fights,
    I plugged in my blower-dryer--
    Hey! Who turned out all the lights?l

  9. 6 کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #326
    Banned
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    محل سكونت
    تــــهــرانـــــ /
    پست ها
    3,329

    پيش فرض

    واییییی باورم نمیشه من 2 سال توی سایت باشم بعد از همچین تاپیکی بی خبر باشم....
    اشعارش واقعا معرکه اس....
    ممنون از همه کسانی که جمع آوری کردن.....
    از METAL gear solid..هم ممنونم که تاپیک رو بالا آورد...
    از مدیر و همکار هم ممنون میشم پست منو پاک نکنه.....میدونم اسپم هست اما بزارید بمونه من واقعا دنبال این تاپیک بودم..

  11. 3 کاربر از Mahdi/s بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #327
    داره خودمونی میشه Ehsanovic's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    134

    پيش فرض

    وقتي چمدانش را به قصد رفتن بست،
    نگفتم : عزيزم ، اين كار را نكن .
    نگفتم : برگرد
    و يك بار ديگر به من فرصت بده .
    وقتي پرسيد دوستش دارم يا نه ،
    رويم را برگرداندم.
    حالا او رفته
    و من
    تمام چيزهايي را كه نگفتم ، مي شنوم.
    نگفتم : عزيزم متاسفم ،
    چون من هم مقّصر بودم.
    نگفتم : اختلاف ها را كنار بگذاريم ،
    چون تمام آنچه مي خواهيم عشق و وفاداري و مهلت است.
    گفتم : اگر راهت را انتخاب كرده اي ،
    من آن را سد نخواهم كرد.
    حالا او رفته
    و من
    تمام چيزهايي را كه نگفتم ، مي شنوم.
    او را در آغوش نگرفتم و اشك هايش را پاك نكردم
    نگفتم : اگر تو نباشي
    زندگي ام بي معني خواهد بود.
    فكر مي كردم از تمامي آن بازي ها خلاص خواهم شد.
    اما حالا ، تنها كاري كه مي كنم
    گوش دادن به چيزهايي است كه نگفتم.
    نگفتم :باراني ات را درآر...
    قهوه درست مي كنم و با هم حرف مي زنيم.
    نگفتم :جاده بيرون خانه
    طولاني و خلوت و بي انتهاست.
    گفتم : خدانگهدار ، موفق باشي ،
    خدا به همراهت .
    او رفت
    و مرا تنها گذاشت
    تا با تمام چيزهايي كه نگفتم ، زندگي كنم.

    شل سیلوراستاین

  13. 2 کاربر از Ehsanovic بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #328
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    پسرک گفت : " گاهي اوقات قاشق از دستم مي افتد . "


    پيرمرد گفت : " من هم همينطور . "


    پسرک آرام نجوا کرد : " من شلوارم را خيس مي کنم . "


    پيرمرد خنديد و گفت : " من هم همينطور "


    پسرک گفت : " من خيلي گريه مي کنم ."


    پيرمرد سري تکان داد و گفت : " من هم همينطور . "


    اما بدتر از همه اين است که... پسرک ادامه داد:آدم بزرگ ها به من توجه نمي کنند .


    بعد پسرک گرماي دست چروکيده اي را حس کرد .


    " مي فهمم چه حسي داري . . . مي فهمم . "

  15. 2 کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #329
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    59

    پيش فرض

    من یه دوستی دارم که غوله
    جایی که علفهای بلند در میاد زندگی میکنه
    پهناش مث آب انباره ، قدش به کوه هم میرسه
    ولی میدونین ؟ قد من فقط تا سر شست پاش میرسه
    قد من فقط تا سر شست پاشه


    وقتی خورشید میاد تو اسمون پا میشم میرم پیشش باهاش صحبت کنم
    با هم تا اون پایین پایینا ، تا دم شنهای مرداب ، حرف میزنیم یه عالمه
    گوشهاش اینقدر دوره ازم که صدام رو نمیشنوه
    اما با این حال میفهمه اما با این حال میفهمه
    میدونم که میفهمه


    چون ما با هم یه رمزی به اسم «خارش- ضربه « داریم
    ببینین چی کار میکنیم : ء
    من شست پاش و میخارونم .... یه بار بخارونم یعنی «سلام» ء
    دوبار بخارونم یعنی «چطوری ؟« ء
    سه بار یعنی « هوا چجوریه ؟ بارونیه ؟ » ء


    چهار بار یعنی « داد نزن دیگه » ء
    پنج بار یعنی «یه لطیفه برات میخارونم » ء
    شش بار یعنی « خدا حافظ خدا حافظ » ء
    شش بار یعنی « خدا حافظ » ء





    البته اونم با ضربه های کوچیک شست پاش جوابم رو میده
    یه ضربه یعنی « سلام دوست من » ء
    دو ضربه یعنی « از اینکه بازم من و میخارونی خیلی خوشحالم » ء
    سه ضربه یعنی « من اینجا خیلی تنهام ... سرم هم که به آسمون » ء
    سه ضربه یعنی « من اینجا خیلی تنهام ... سرم هم که به آسمون » ء
    چهار ضربه یعنی « امروز یه خانوم عقابه از اینجا رد میشد بهم لبخند زد » ء


    پنج ضربه یعنی « اوه کله ام درومبی خوردش به ماه » ء
    شش یعنی « وای ی ی ی ی » ء
    و هفت یعنی « خدا حافظ » ء
    هشت تا هم یعنی «زود زود زود برگرد » ء
    هشتا یعنی « زود برگرد » ء





    اون وقت من یه عالم میخارونم
    اونم دامبولی دیمب ضرب میزنه
    و اینقدر بلند بلند میخنده که آسمون و به لرزه در میاره
    که این یعنی من دارم قلقلکش میدم و اون
    کیف میکنه




    گفتم تاپیک و بیارم بالا شاید دوستان فعال شن اینجا

  17. #330
    Banned
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    محل سكونت
    تــــهــرانـــــ /
    پست ها
    3,329

    پيش فرض هَمـــلت از زبان مردم کوچه و بازار



    نویسنده: شل سیلوراستاین
    داستان هملت با بیانی طنز از زبان شل سیلوراستاین طوری که مردم کوچه و بازار هم بفهمند منظور شکسپیر از این داستان چی بوده، از این به بعد می تونین ادعا کنین هملتو خوندین.


    » حجم: 0.46 مگابایت
    » نوع فایل کتاب: PDF
    » تعداد صفحات: 13


    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  18. این کاربر از Mahdi/s بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •