تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 328 از 640 اولاول ... 228278318324325326327328329330331332338378428 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,271 به 3,280 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #3271
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sepideh_bisetare's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    زیر سقف کبود آسمون...
    پست ها
    342

    پيش فرض

    کاش کسی توی دلمون پا نمی ذاشت
    کاش اگر پا می ذاشت دلمون رو تنها نمی ذاشت
    کاش اگر تنها می ذاشت ردپاش رو روی دلمون جا نمی ذاشت

  2. #3272
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sepideh_bisetare's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    زیر سقف کبود آسمون...
    پست ها
    342

    پيش فرض

    از عذاب رفتن تو مي سوزم تو اوج غربت
    واسه بودن با تو ندارم يه لحظه فرصت
    اينجا اشك تو چشام رو به كسي نشون ندادم
    اگه بشكنه غرورم خم به ابروم نمي يارم
    وقتي نيستي هر چي غصه است تو صدامه
    وقتي نيستي هر چي اشكه تو صدامه
    از وقتي رفتي دارم هر ثانيه از غصه رفتنت مي سوزم
    كاشكي بودي و مي ديدي كه چي آوردي به روزم
    حالا عكست تنها يادرگاره از تو
    خاطاتت تنها باقي مونده از تو
    وقتتي نيستي ياد تو هر نفسات آتيش مي زنه به اين وجودم
    كاشكي از اول نمي دونستي كه من عاشق تو بودم

  3. این کاربر از sepideh_bisetare بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #3273
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    وقتی می آمدی
    حیاط پر می شد از عطر ترنج
    حالا تو رفته ای
    و فقط
    رنج مانده است ...

  5. 3 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #3274
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    چقدر سرد است

    وقتی که نیستی


    و می خواهمت ....

  7. 3 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #3275
    ناظر خودروهای امریکایی camaro lt's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2009
    محل سكونت
    اهواز
    پست ها
    3,609

    پيش فرض

    سلام بر همه..

    اینطور که متوجه شدم جایی برای نوشته های من نیس چون بیشتر به شعر نو و یا به قول یکی از دوستان شعر سپید شبیه است...البته اگر مدیریت اجازه داد من یک نمونه به شما عزیزان تقدیم میکنم.

    تشکر

  9. #3276
    آخر فروم باز محمد88's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    1,602

    11


    خدایا ، وحشت تنهاییم کشت

    کسی با قصه من آشنا نیست

    در این عالم ندارم همزبانی

    به صد اندوه می نالم _ روا نیست

    شبم طی شد کسی بر در نکوبید

    به بالینم چراغی کس نیفروخت

    نیامد ماهتابم بر لب بام

    دلم از این همه بیگانگی سوخت

    به روی من نمی خندد ا میدم

    شراب زندگی در ساغرم نیست

    نه شعرم می دهد تسکین به حالم

    که غیر از اشک غم در دفترم نیست

    بیا ای مرگ ، جانم بر لب آمد

    بیا در کلبه ام شوری برانگیز

    بیا ، شمعی به بالینم بیاویز

    بیا ، شعری به تابوتم بیاویز !

    دلم در سینه کوبد سر به دیوار

    که: « این مرگ است و بر در می زند مشت»

    _ بیا ای همزبان جاودانی ،

    که امشب وحشت تنهایی ام کشت

  10. این کاربر از محمد88 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #3277
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض

    سلام بر همه..

    اینطور که متوجه شدم جایی برای نوشته های من نیس چون بیشتر به شعر نو و یا به قول یکی از دوستان شعر سپید شبیه است...البته اگر مدیریت اجازه داد من یک نمونه به شما عزیزان تقدیم میکنم.

    تشکر

    سلام

    اینکه چه سبک شعری باشه مهم نیست
    اگر اشعارتون با محتوای این تاپیک هم جهت هست در این تاپیک قرار بدید

    از تاپیک [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] هم می تونید استفاده کنید

  12. این کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #3278
    کاربر فعال انجمن ادبیات dourtarin's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    528

    پيش فرض

    تنهای تنها از کوچه های شهر می گذرم

    کوچه نشینان روزگار سیاهم را از چشمان تو می دانند.

  14. این کاربر از dourtarin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #3279
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    دیار یارا
    پست ها
    14

    پيش فرض

    تو خراب من آلوده مشو
    غم اين پيكر فرسوده مخور
    قصه‌ام بشنو و از ياد ببر
    بهر من غصه بيهوده مخور
     
    تو سپيدي من سياهم ، خسته‌اي گم‌كرده راهم
    تو به هرجا در پناهي ، من به دنيا بي‌پناهم
    تو طلوع هر اميدي ، من غروبي نااميدم
    تو سپيد ِ دل‌سياهي ، من سياه ِ دل‌سپيدم
     
    نه قراري نه دياري، كه بر آن رو بگذارم
    به چه شوقي به چه ذوقي، دگر اين ره بسپارم
    چه اميدي به سپيدي، كه به رنگ شب تارم
     
     شوق ِ بودن، بوده تنها اشتباهم، اشتباهم
    تو سپيدي من سياهم ، خسته‌اي گم كرده راهم
    گنه تو بي‌گناهي ، بي‌گنه غرق گناهم...






    مرحوم تورج نگهبان




  16. این کاربر از Gabriel¹ بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #3280
    ناظر خودروهای امریکایی camaro lt's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2009
    محل سكونت
    اهواز
    پست ها
    3,609

    پيش فرض

    بستر ابدی......



    باران خیال انگیز برگهای رنگارنگ دوباره از راه رسید...
    همان بارانی که در هر برگش خاطرات شیرین من و تو نگاشته شده بود...
    همان پاییزی که برایمان به جاودانگی و طراوت بهار بود زیرا که نخستین دیدارمان در آن جشن برگهای رنگارنگ و جواهر گونه رخ داد....
    ولی حال تمامی آن خاطرات شیرین و دلنشین زهر تلخی شده است که ذره ذره به کام روح و جانم نفوذ میکند و مرا دچار زجری جانفرسا کرده است..
    زیرا که نه پاییز و نه زندگی هیچ کدام برایم جلوه ای ندارد..
    چون تو در کنارم نیستی ...و من در کنار بستر ابدی تو نشسته ام...
    ای کاش میتوانستم..ای کاش میتوانستم تمام آن زهر تلخ را به یک باره فرو برم و به تو بپیوندم....

    *******************

    به یاد دارم زمانی من و تو در این فصل به میهمانی طبیعت میرفتیم...
    کوزه ای سفالین آب و چند سیب زرد و سرخ و دسته ای از رزهای رنگارنگ که تو برایم میآوردی به همراه داشتیم..
    رزهایی که میگفتی معنایی از عشق و صداقت دارند..
    همه آنها همراه همیشگی ما بودند ..
    من به یاد آن دوران همه را در کنار تو گذاشته ام ..
    در آن زمانی که برای همیشه رفتی.....

    *******************

    حال کوزه شکسته شده و سیبها زرد و پوسیده شده اند...
    و آن دسته گل رزی که آورده بودی پزمرده و سیاه گشته...
    همانند روزگاران تیره و سیاه من..
    به یاد می آورم که چگونه دستان مرا عاشقانه میگرفتی ..
    و بدون آنکه چیزی بگویی نشان میدادی که چقدر مرا دوست داری....
    و لی حال به جای دستان تو بر خاک سیاه و مرده چنگ میزنم که تورا در چنگال خود گرفت....

    ********************

    بر تنه درختی تکیه میزنم که یادگاری از من و تو بر آن نقش بسته است...
    به کجا میتوانم بروم تا خاطره ای از تو نداشته باشم؟....
    تمام ذرات زندگیم مملو از یاد تو گشته و نبودت را بیشتر از هر زمان دیگر به یاد می آورم...

    *******************

    چه فصلها که بیاید و برود و تو نباشی...
    هزاران برگ بریزد و تو نبینی.....
    دشتها سفید شود و تو در کنارم نیستی...
    چه گلها بروید و جهان را عطر آگین کندو تو در این جهان نباشی....
    مهتاب را در کنارم نظاره نکنی و ریزش باران خنک را به همراه هم تجربه نکنیم...
    همان بارانی که زمانی قطرات شفافش بر گلبرگ رزها جلوه گری میکرد...
    هم اکنون نیز آن قطرات بر روی گلبرگهای پزمرده و سیاه شده آن رزها میدرخشد...
    ولی..ولی نه قطرات باران پاییزی..
    که آن اشکهای گرم و اندوهگین من است که در نبود تو می بارد...

    ***************


    بر اساس یک ماجرای حقیقی...

    تشکر

  18. این کاربر از camaro lt بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •