راه دشمن همه نشناخته ايم.
تيشه بر راه خود انداخته ايم.
راه دشمن همه نشناخته ايم.
تيشه بر راه خود انداخته ايم.
مارا بخیر شما را به سلامت×××دوستی شد ضرر به ما و امانت...
توده ي برف از هم شكافيد
قله ي كوه شد يكسر ابلق.
مرد چوپان درآمد ز دخمه
خنده زد شادمان و موفق
يك عمر حاصلم گنه بود و بس×××اي خدايم نگهي كن كه كنم بس...
سرشاری
از ترانه ی دیدار
خیابان کوچک است
دنیا کوچک است
دلتنگی ات
بزرگ تر از همشهریانست
می دانم.
توقّف کن
چراغ سرِ چهارراه
قرمز است ...
تاريخ ساز است قلب من اگر عاشق شود×××اين دل تمنايي به جز عاشق شدن ندارد...تاريخي پر از عشق خدا...
دانمه مورام بزه سگه سرم نی وان بینه
هچینی سنگان سر تی چاقو ساباَ دینمه
برگردان به فارسي :
او می گوید میدانم چاقوی زنگاربسته ات سرِ سگ را هم نخواهد بُرید
تنها سائیدنش را روی سنگها می بینم
هم راز غمم عاشق يار×××خدايا نظر كن به حال اين يار...
روحش را داد به باد
جانش اینجا بیجان
ز چه رو اکنون رفت
جان بی جان را نیز
کاش با خود میبرد !
داده به ما هوش و ذكاوت همي×××حال ببين ما به خود دل چها كرده ايم...
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)