ماييم و مي و مطرب و اين كنج خراب
جان و دل و جام و جامه پر درد شراب
فارغ ز اميد رحمت و بيم عذاب
آزاد زخاك و باد و از آتش و آب
عمرخیام
ماييم و مي و مطرب و اين كنج خراب
جان و دل و جام و جامه پر درد شراب
فارغ ز اميد رحمت و بيم عذاب
آزاد زخاك و باد و از آتش و آب
عمرخیام
با آن همه بيداد او وين عهد بي بنياد او
در سينه دارم ياد او يا بر زبانم ميرود
بازآي و بر چشمم نشين اي دلستان نازنين
کآشوب و فرياد از زمين بر آسمانم ميرود
Last edited by mahdishata; 08-04-2010 at 15:13.
دوست دارم همچو موجی در دل دریا بمیرم
بشکفم چون لاله ای خونین و در صحرا بمیرم
اشک غلطان گردم و از دیده ی محنت بریزم
خنده ی شمعی شوم در دامن شبها بمیرم
محمد نوعی
مرا چشميست خون افشان زدست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو
ور ایدون که اید ز اختر پسر
ببندش به بازو نشان پدر
شاهنامه
روزها گر رفت گو رو باك نيست
تو بمان اي آنكه چون تو پاك نيست
تو پور گو پیلتن رستمی
ز دستان سامی و از نیرمی
شاهنامه
یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند
ببرد زود به جانداری خود پادشهش
جان به شکرانه کنم صرف گر آن دانه در
صدف سینه حافظ بود آرامگهش
==
حافظ
شامم سيه تراست ز گيسوي سركشت
خورشيد من برآي كه وقت دميدن است
سوي تو اي خلاصه گلزار زندگي
مرغ نگه در آرزوي پركشيدن است
ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم
ترا،ای کهن پیر جاوید برنا
ترا دوست دارم ، اگر دوست دارم
ترا ، ای گرانمایه ، دیرینه ایران
ترا ای گرامی گهر دوست دارم
ترا ، ای کهن زاد و بوم بزرگان
بزرگ آفرین نامور دوست دارم
م.امید
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)