--
--
میگن زیاد به ماه نگاه نکنید قاطی میکنید. راستی چه قدر این سوتی تو شبیه اون صحنه تو فیلم گریگوری زیگزاگ بود که کازیوفسکی داشت به ماه نگاه میکرد...
فکر کنم این سوتی رو تعریف کرده بودم تو این تاپیک اما یه بار دیگه میگم. قضیه اینه که یکی از دوستای من واسه تولد دوست دخترش یه دونه از این کلاههای پشمالو با شال گردن خریده بود که اون زمان مد بود. اما چون میترسید مامانش ببینه به من گفت تو ببر خونتون فردا صبح میگیرم ازت ... من بردم خونه کلی فکر کردم کجا بزارمش بردم گذاشتم تو انباری... فردا صبح دوستم زنگ زد گفت من فلان کافی شاپ هستم اگه اشکال نداره بیار اینجا به من بده من وقت نکردم بیام در خونتون. منم قبول کردم. رفتم از تو انباری نایلون رو گرفتم احساس کردم شال گردن و کلاه یه کم خیس هستن دست زدم دیدم آره یه کم نم داره اما گفتم اشکال نداره خشک میشه تا اونجا...
بعد سریع نایلون رو گرفتم رفتم بیرون. باید دو خط تاکسی سوار میشدم. خط دوم که داخل شهر بود عقب نشستم قبل از من هم دو تا خانم سانتی مانتال نشسته بودن از اینایی که فیسسسس میکشن و کلی افاده دارن. یه کم از ایستگاه فاصله گرفته بودیم که من نایلون رو یه کم بالا گرفتم دستم بره تو جیبم تا کرایه رو حساب کنم یهو احساس کردم یه چیز از تو نایلون پرید بیرون و نشست رو شونه م... سرمو برگردوندم دیدم یه موش کوچولو نشسته رو شونمرنگم عین گچ سفید شد صدامم در نمیومد. بعد موش رفت پشت صندلی عقب. هیچ کس اینارو تو ماشین ندید فقط من فهمیدم چه فاجعه ای رخ داده و پاهامو 10 سانت بالا نگه داشته بودم و تو دلم دعا میکردم که رفته باشه صندوق عقب
... یهو دیدم خانم بغل دستی من با دستش داره میزنه رو ساق پاش و بعد چنان جیغی کشید که راننده جفت پا رفت رو ترمز و ماشین و نگه داشت و از ماشین پیاده شد فرار کرد... بعد هر 4 تا در ماشین باز شدن و هر کس به یه طرف فرار میکرد و اون خانم هم وسط خیابون داشت بالا پایین میپرید و تقریبا شلوارشو در آورده بود از پاش و مردم همه داشتن نگاه میکردن. به نظرتون من اون صحنه چیکار کردم خیلی آروم و بی سر و صدا صحنه رو ترک کردم و رفتم به کافی شاپ مورد نظر و امانتی رو به دوستم دادم و اون هم داد به عشقش... حتما میتونید حدس بزنید که اون نم روی شال چی بود دیگه
![]()
حالا ما هم سوتی بدیم :
4 ماه پیش بود توی آزمایشگاه فیزیک حوصلمون سر رفت گفتیم گوشی بروبچ رو بگیریم یه صفایی بکنیم
آخه 5 بار گوشیمو گرفتن دیگه نیوردم
خلاصه گوشی یکی رو رگفتیمو داشتیم ور میرفتیم یهو دیدیم یکی sms فرستاد متن و عنوان فرستنده این بود
محمد امین
مهدی من که میدونم تو ***** رو دوست داری من که میدونم داری منو دور میزنی
ما رو میگی اعصابمون خورد شد جواب ندادیم
دوباره همینو فرستاد یه هفت هشت بار فرستاد و هی مینوشت جوابم و نمیدی
من هم کلاً با محمد امین شوخی داشتم نوشتم : بسه بابا انقدر ** شعر نگو حوصله ندارم
هیچی دیگه نفرستادو ما هم با خیال راحت نشستیم کلیپ نگا کردیم فرداش دیدم رفیقم که گوشیشو ازش گرفته بودم با عصبانیت داره میاد طرفم من گفتم : چته مگه چی شده؟
گفت : ر*دی به اعصابم تازه میگی چی شده؟
گفتم مگه حالا چی شده؟
گفت این ** شعرا چیه send کردی به gf من ؟
گفتم کی؟
من که یه sms فقط فرستادم به محمد امین
گفت آخه ***** من شماره اون ***** رو میخوام چیکار که بیام تو دفترچه تلفن گوشیم سیو کنم؟
من که تازه گرفته بودم چه سوتی زشتی دادم کلی خجالت کشیدم و معذرت خواهی کردم
بدختیم اینجا بود که
اولاً این دو تا همش سر دخترای مردم با هم زیر آب زنی داشتن
و ثانیاً اون روز نوبت گروه یک بود و اون تو گروه دو بود فکر کدم از خونه داره میفرسته
متن sms هم چیزیو برام ثابت نکرد
ببینم این سوتی شبیه این فیلمه نبود...(اسمش فکر کنم چوقوک های عاشق بر فراز برج میلاد باشه!!!) =))
امروز کسی سوتس موسی نداده !![]()
فکر کنم آمار گیری بشه بالای 95 درصد موارد سوتی ها به Gf مربوط میشه
نتیجه اخلاقی: آقا د خ ت ر بازی بلد نیستید نرین دنبالش... قبلش بیاین آموزش ببینین![]()
من نفهمیدم یکی توضیح بده!یه روزم رفته بووودم خونه دوستم اینا خواهرش دستمو کشید گفت مونا یه دقیقه بیا مامانم هر چی با کولر ور میره ... نمیاد ببین تو میتونی کاری کنی؟؟؟ منم جو گرفت محکم با پشت همون دستم زدم تو دهنش بعدشم انقد خجالت کشیدم![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)