تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 325 از 934 اولاول ... 225275315321322323324325326327328329335375425825 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,241 به 3,250 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #3241
    اگه نباشه جاش خالی می مونه iranzerozone's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    Iran-Tehran
    پست ها
    274

    پيش فرض مه

    مه از آسمان می آید٬
    مه بر زمین راه می رود.
    گاه به دریا دل می بندد و
    گاه به جنگل.
    و در میانه این شک٬
    آرام آرام٬
    پراکنده می شود.
    مه از آسمان می آید٬
    مه بر زمین راه می رود.
    من مه ام!
    که گاهی به زمین دل می بندم و
    گاهی به آسمان.
    و میان تو و خدا٬
    آرام آرام٬
    پراکنده می شوم .........

  2. #3242
    اگه نباشه جاش خالی می مونه iranzerozone's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    Iran-Tehran
    پست ها
    274

    پيش فرض

    دیر زمانی که درکویر،
    قطرات باران و اشکهایم،
    هم آغوش شدند،
    دانستم،
    خشکسالی را علاج ،
    داستان غم من باشد!
    قحطی زدگان را پس از آن
    نقل از عشق ما بود
    بر زمینهای بایرشان...

  3. این کاربر از iranzerozone بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #3243
    اگه نباشه جاش خالی می مونه iranzerozone's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    Iran-Tehran
    پست ها
    274

    پيش فرض

    هر روز
    پس از طلوع هر اشک
    کارگران معدن
    برای یافتنت
    به جان عقل من می افتند
    آنها تنها رگه هایی
    از تو را
    آنجا یافته اند
    غافل از آنکه
    من ، تو را
    در قلب خویش پنهان نموده ام

  5. این کاربر از iranzerozone بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #3244
    اگه نباشه جاش خالی می مونه iranzerozone's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    Iran-Tehran
    پست ها
    274

    پيش فرض انتخاب

    از دوستت دارم من
    تا گوشهای تو چندین سال نوریست؟
    که حتی از این قاب عکس هم رفته ای
    این آئینه حرفهای تازه ای می زند
    کاش بودی
    تا بپرسم، خطهای جدید پیشانی به من می آید یا نه؟
    .....
    همیشه در میان این سطرها جائی خالی ست
    جائی که تو بنویسی:
    شاید،
    بنویسی:
    گاهی
    و من به این نشدنها عادت کرده ام
    آنقدر که
    از شدن می ترسم
    چشمهایت را ببند و
    باقی این اعتراف را با گوشهایت بخوان:
    سفسته دیگر از مد افتاده
    مطمئن باش
    روزگار در این دادگاه تبرئه است
    که ما خود انتخاب کردیم
    تو بهانه قسمت را
    من معشوقی مصلحتگرا !

  7. این کاربر از iranzerozone بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #3245
    داره خودمونی میشه BAZY MARG's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    پست ها
    90

    پيش فرض


    اشكهايم آبي اند
    از بس به آسمان نگريسته ام
    و گريسته ام
    اشكهايم زردند
    از بس خواب سنبله هاي زرين را ديده
    و گريسته ام
    بگذار فرماندهان به جنگ بروند
    و عاشقان به جنگلها
    و دانشمندان به آزمايشگاهها
    اما من
    به دنبال يك تسبيح
    و يك صندلي كهنه خواهم گشت
    كه چونان پيشتر ها
    دربان دروازه اندوه خود باشم

  9. #3246
    داره خودمونی میشه BAZY MARG's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    پست ها
    90

    پيش فرض


    تو مال من بودی چی شد ازم جدا شدی؟
    چرا زدی زیر قولت بی وفا شدی؟
    گفتی من دلتو شکوندم حالا می گم ببخشید
    تو به بزرگی خودت ببخش این دل عاشق دیوونت نفهمید
    یکی داره بین من و تو آتیش می سوزونه
    چشم نداره ببینه من شدم دیوونه
    دارم می گم من بی تو هیچم گم میشم توی دیوونگی
    این دفعه رو باید ببخشی تو بکن مردونگی
    درسته که پیش چشمات خیلی کمم
    چی کار کنم تو دنیا فقط دیوونگی رو بلدم
    نرو... نذار قلبم توی غم دوریت بسوزه
    نذار این بار بشم توی امتحان عشقت رفوزه
    ثابت می کنم توی دنیا هیچکی مثل من تو رو دوست نداره
    تو هم دست نزن به سینه ی این عاشق آواره
    قول می دم جبران کنم برگرد پیشم دوباره
    می میرم اگه بشنوم بگی دلم دیگه دوست نداره
    نگو به من گریه زاریتم فایده نداره
    این کارا روی من دیگه اثر نداره
    اشکام نداره توی چشمام می درخشه
    خدا کاری کن منو ببخشه...

  10. #3247
    داره خودمونی میشه BAZY MARG's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    پست ها
    90

    پيش فرض


    به چشمان پري رويان اين شهر
    به صد اميد مي بستم نگاهي
    مگر يك تن از اين ناآشنايان
    مرا بخشد به شهر عشق راهي
    به هر چشمي به اميدي كه اين اوست
    نگاه بي قرارم خيره مي ماند
    يكي هم، زين همه نازآفرينان
    اميدم را به چشمانم نمي خواند
    غريبي بودم و گم كرده راهي
    مرا با خود به هر سويي كشاندند
    شنيدم بارها از رهگذاران
    كه زير لب مرا ديوانه خواندند
    ولي من، چشم اميدم نمي خفت
    كه مرغي آشيان گم كرده بودم
    زهر بام و دري سر مي كشيدم
    به هر بوم و بري پر مي گشودم
    اميد خسته ام از پاي ننشست
    نگاه تشنه ام در جستجو بود
    در آن هنگامه ي ديدار و پرهيز
    رسيدم عاقبت آن جا كه او بود
    "دو تنها و دو سرگردان، دو بي كس"
    ز خود بيگانه، از هستي رميده
    از اين بي درد مردم، رو نهفته
    شرنگ نااميدي ها چشيده
    دل از بي همزباني ها فسرده
    تن از نامهرباني ها فسرده
    ز حسرت پاي در دامن كشيده
    به خلوت، سر به زير بال برده
    به خلوت، سر به زير بال برده
    "دو تنها و دو سرگردان، دو بي كس"
    به خلوتگاه جان، با هم نشستند
    زبان بي زباني را گشودند
    سكوت جاوداني را شكستند
    مپرسيد، اي سبكباران! مپرسيد
    كه اين ديوانه ي از خود به در كيست؟
    چه گويم! از كه گويم! با كه گويم!
    كه اين ديوانه را از خود خبر نيست
    به آن لب تشنه مي مانم كه ناگاه

  11. این کاربر از BAZY MARG بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #3248
    اگه نباشه جاش خالی می مونه .::. RoNikA .::.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    p30world
    پست ها
    271

    پيش فرض

    از ماه پایین آمدی
    با دستمالی سپید در دست
    که غبار از ستاره ها می گرفتی
    باران
    از صدایت می بارید
    و پنجره ها خواب را فراموش کرده بودند

    تو
    از ماه آمده بودی
    اما، آن شب
    اسم تمام کوچه ها
    خورشید بود

  13. #3249
    اگه نباشه جاش خالی می مونه .::. RoNikA .::.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    p30world
    پست ها
    271

    پيش فرض

    دوست داشتنت
    پیراهن نازکی ست
    که آرام از روی بند
    بر می دارم.

  14. 3 کاربر از .::. RoNikA .::. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #3250
    داره خودمونی میشه samar60's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    29

    9

    همه هستي من آيه تاريكيست كه ترا در خود تكرار كنان
    به سحرگاه شكفتن ها و رستن هاي ابدي خواهد برد
    من در اين آيه ترا آه كشيدم آه
    من در اين آيه ترا
    به درخت و آب و آتش پيوند زدم
    زندگي شايد
    يك خيابان درازست كه هر روز زني با زنبيلي از آن مي گذرد
    زندگي شايد
    ريسمانيست كه مردي با آن خود را از شاخه مي آويزد
    زندگي شايد طفلي است كه از مدرسه بر ميگردد
    زندگي شايد افروختن سيگاري باشد در فاصله رخوتناك دو همآغوشي
    يا عبور گيج رهگذري باشد
    كه كلاه از سر بر ميدارد
    و به يك رهگذر ديگر با لبخندي بي معني مي گويد صبح بخير
    زندگي شايد آن لحظه مسدوديست
    كه نگاه من در ني ني چشمان تو خود را ويران مي سازد
    و در اين حسي است
    كه من آن را با ادراك ماه و با دريافت ظلمت خواهم آميخت
    در اتاقي كه به اندازه يك تنهاييست
    دل من
    كه به اندازه يك عشقست
    به بهانه هاي ساده خوشبختي خود مي نگرد
    به زوال زيباي گلها در گلدان
    به نهالي كه تو در باغچه خانه مان كاشته اي
    و به آواز قناري ها
    كه به اندازه يك پنجره مي خوانند
    آه
    سهم من اينست
    سهم من اينست


  16. این کاربر از samar60 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •