دیگر چه فرقی می کند
که تو باشی یا نه
وقتی که من ،من نیستم
![]()
دیگر چه فرقی می کند
که تو باشی یا نه
وقتی که من ،من نیستم
![]()
من که رفتم زین چمن باغ و بهاران گو مباش
بوسه باران و رقص شاخساران گو مباش
چون گل لبخند من پژمرد ابری گو مبار
چون خزان شد عمر من صبح بهاران گو مباش
من که سر بردم به زیر بال خاموشی و مرگ
نغمه ی شور افکن بانگ هزاران گو مباش
تیشه را فرهاد از حسرت چو بر سر می زند
نقش شیرینی به طرف کوه ساران گو مباش
این درخت تشنه کام اینجا چو در بیداد سوخت
کوه ساران را زلال جویباران گو مباش
گر نتابد اختری بر آسمان من چه غم
پر تو شمعی به شام سوگواران گو مباش
خداوندا! دستانم خالی اند و دلم غرق در آرزوها
یا به قدرت بی کرانت دستانم را توانا گردان، یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن
خیلی سختــــه با " بــــغــــــــــض "بنویسی , با " خـــــــنـــــده " بخوننت
ته دیگ" عشق ِ اول " را هر چقدر که بسابی ،
چه با اسکاج ِ دوست داشتن های بعدی ،
چه با سیم ِ ظرفشویی عاشق شدن های بعدی ،
از " دل "ت پاک نمی شود ...
حالا تو هی بساب
و از صدای نا هنجارش
سر درد بگیر … !!
چه روزنه امـ ـیدی ممکن است باشد ؟!
وقتی نداشته ها بیـ ـشتَر از داشته هاست ........
در این قمار عاشقانه
من تو را
بزرگترین
ورشکست تاریخ نامیده ام.
كفش هايم را به جاده می سپارم
و عبور می كنم
از همه ی خاطره هايمان . . .
از همه ی دلتنگی هايم . . .
و با او می روم
تا هركجا كه بخواهد !
بی خيال ِ اين همه دوست داشتن ِ من . . .
بی خيال ِ اين همه بيخيالی ِ تو. . .
بی خيال ِ تو!
بگذار مقصد ،
هر كجا كه می خواهد، باشد
بی حوصلگی هایم را ببخش ،
بداخلاقی هایم را فراموش کن ،
بی اعتنایی هایم را جدی نگیر ،
در عوض من هم تو را می بخشم
که مسبب همه ی اینهایی...!
رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده
تو اگر دستت به آسمانش رسید
چند تکه ابر نقاشی کن
تا دل من به ابرها خوش باشد... !
کلاغ پـَر...؟؟
نه
کلاغ را بگذاریم برای آخر
...
نگاهت پـَر
... ... .........خاطراتت هم پـَر
صدایت ؛ پـَـــر
کلاغ پـَر..!؟؟
نه ؛ کلاغ را بگذاریم برای آخـــر
...
جوانی ام پـَر
خاطراتم پــَر
من هم ... پــَـــــر
حالا
تو مانده ای و کلاغ ؛
که هیــــــــــــچ وقت به خانه ش نرسید
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)