آبان بود ، مثل همیشه
سوز پاییز فراوان بود ، مثل همیشه
من بودم و تو بودی و جهان بود ، مثل همیشه
تردید شروع تر چشممان بود
و این ناگهان بود مثل همیشه ! ! !
آبان بود ، مثل همیشه
سوز پاییز فراوان بود ، مثل همیشه
من بودم و تو بودی و جهان بود ، مثل همیشه
تردید شروع تر چشممان بود
و این ناگهان بود مثل همیشه ! ! !
Last edited by khademzadeh; 28-08-2006 at 22:27.
هم خویش را بیگانه کن
هم خانه را ویرانه کن
وانگه بیا با عاشقان
همخانه شو همخانه شو
...
نوشته شده توسط lovergod14amorousand
![]()
ور زمين گهواره ي فرسوده ي آفاق
دست نرم سبزه هايش را به پيش آرد
تا كه سنگ از ما نهان دارد
چهره اش را ژرف بخشاييم
ما فاتحان قلعه هاي فخر تاريخيم
شاهدان شهرهاي شوكت هر قرن
ما يادگار عصمت غمگين اعصاريم
ما راويان صه هاي شاد و شيرينيم
قاصدك بر ما چه خبر آوردي
از اين از آن, از كه خبر اوردي
مرا با يه بوسه ببر تا سپيده
بمون و يه لحظه نگام کن دوباره
...
قاصدك بر ما چه خبر آوردي
از اين از آن, از كه خبر اوردي
اين همين الان فالبداعه گفتم
دوست عزیز اینجا تاپیک مشاعره هست لطفا رعایت کنید ...
ميرفتيم، و درختان چه بلند، و تماشا چه سياه!
راهي بود از ما تا گل هيچ.
مرگي در دامنهها، ابري سر كوه، مرغان لب زيست.
ميخوانديم: «بي تو دري بودم به برون، و نگاهي به
كران، و صدايي به كوير».
ميرفتيم، خاك از ما ميترسيد، و زمان بر سر ما
ميباريد
خنديديم: ورطه پريد از خواب، و نهانها آوايي
افشاندند.
ما خاموش، و بيابان نگران، و افق يك رشته نگاه.
بنشستيم، تو چشمت پر دور، من دستم پر تنهايي، و
زمينها پر خواب.
خوابيديم، ميگويند: دستي در خوابي گل ميچيد
دانی که چرا خدا به تو داده دو دست؟
من معتقدم که اندر آن سری هست
یک دست به کاره خویشتن پردازی
با دست دگر ز دیگران گیری دست
تصویر یک تصور بود
تندیس آرامشی یکسو
تردید گفتن با سکوت
تشبیه مشابه یک اشتباه ! !
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)