در زندگی با دروغ هایت فریبم دادی
یادم باشد بگویم
در کتاب فارسی به جای داستان چوپان دروغگو
نقل داستان ما کنند !
"خودم"
در زندگی با دروغ هایت فریبم دادی
یادم باشد بگویم
در کتاب فارسی به جای داستان چوپان دروغگو
نقل داستان ما کنند !
"خودم"
کودکی ام را
پی خدا فرستادم،
با توپی در دست
خندان برگشت!
زندگی ام را
پی خدا فرستادم،
بر دوش زمان
حیران برگشت!
وجدانم را
پی خدا فرستادم،
دست در دست من
گریان برگشت.
سونا خواجه سری
کودکی هستم چند ده ساله
که پا به پای باد می دوم،
اما
چرا فرفره ام نمی چرخد؟
سونا خواجه سری
از فردا که می گویی
بهانه می گیرم
بهانه ی راه دور و کیف و کفش و خانه.
سرت را بر می گردانی
طوفانی می شود دیروز
من میان هیاهو گم می شوم.
شیدا محمدی
چه غم ناک است
صدای عقربه های ساعت
در صندوقی کهنه
که کلید قفلش را
مادربزرگ در جیب گذاشت
و با خود برد
ايستگاه آخر دردهاي جهان
بوي خوش تمام گيلاس هاي دوقلو
عطر زنانه ي ليمو
و مرگي
كه دوست دارم آن جا به سراغم بيايد
جائي،
حوالي آغوش مادرم
دلم مي خواست با تو بگريم
از تو گريستم.
دلم مي خواست با تو بگويم
از تو گفتم.
دلم مي خواست تو را بخواهم
از تو خواستم.
دلم مي خواست با تو بميرم
از تو مردم.
فالگیری پیر تو را در فنجانم یافته بود
گفت:
اولین برف که ببارد او می رود و دیگر از او خبری نخواهی یافت
اما...
برف که آمد رد پاهایت روی دلم جان گرفت
و تو ماندی
نه فقط برای این زمستان
برای زنده ماندنم در همه ی زمستان ها
آن هم بی تو
میخواستم فیزیکدان شوم
بوسههای تو مرا شاعر کرد.
پیش از آن
دو دستگاه بیسیم ساخته بودم
میدانستم که امواج صدایت
با چه سرعتی حرکت میکنند
چطور در گوشی من تکثیر میشوند
و نسخههای صدایت را در چه فاصلهای میتوان شنید.
قرار بود قاعدهای کشف کنم
که انرژیهای پراکندهی تو را از فضا گرد بیاورم
از آنها جسم تو را بیافرینم
با لبخند، با اشک.
درآغوشت
ضریب اصطکاک پوست بر پوست، سیال در سیال را
اندازه میگرفتم،
ضریب جاذبهی زمین را
و مکان دقیق سقوط را در حرکت دورانی.
نمیدانستم فرکانس بوسههای تو را چگونه حساب کنم
کدام سرعت را بر فاصلهی میانمان تقسیم کنم.
در آغوش تو
هر بار با سرعت نور به میان ستارگان پرتاب میشدم
و هر بار جوانتر میشدی.
حالا
با همهی دانش فیزیکم
تنها میتوانم جرم سیاهچالهای را اندازه بگیرم
که هر جسم زندهای را
به انرژیهای سکوت
تبدیل میکند.
من که چیز زیادی نخواسته ام
تنها آسمان را خواسته ام
و گاهی تو را
که اگر ماه نباشد
روشنایی شب هایم شوی !
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)