ایـטּ روزهـــا ..
چــEــرا هیــچ چیــز
نــِمیـــ زند مــAـرا بَـنــد
بــﮧ ایـن زنــدگـiـے .. ! ؟
ایـטּ روزهـــا ..
چــEــرا هیــچ چیــز
نــِمیـــ زند مــAـرا بَـنــد
بــﮧ ایـن زنــدگـiـے .. ! ؟
جير جيرکی می خواند:جير جير
برای من اما
سی و دو حرف کافی نيست
تــو رفتــﮧ ای و مـَن ..
در احســاس یڪ برگــــ پائیــزی
از شــاخـﮧ جــُدا می افتـــَم !
چند روزی رفته ام توی کما
می شنوم می گویم
ولی درک نمیکنم
زندگی تکراری
هوا سنگین
نفسهایم تند تند
یکی بگه میمیرم یا نه
من بلا تکلیفم توی دنیا ...
این منم خســـــــته در این کلـبه ی تنــگــ
جســم درمانـــده ام از روح جداســــــت !
مـــن ، اگر ســــــایـه ی خویــشم ، یا ربــ
روح آواره ی مــن کیــــــست ؛ کجـاسـت؟
کم کم یاد خواهی گرفت تفاوت ظریف
میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را
اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند و هدیه ها، معنی عهد و پیمان نمی دهند.
کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید هم می سوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری
باید باغِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
یاد میگیری که می توانی تحمل کنی
که محکم باشی پای هر خداحافظی
یاد می*گیری که خیلی می ارزی.
می خندم !
دیگر تب هم ندارم
داغ هم نیستم
دیگر به یاد تو هم نیستم
سرد شده ام
... سرد سرد ...
می ترسم
شاید دق کرده ام
کسی چه می داند
!
آغوش
ترکیب پیچیده ای ست
از من و خیال تو
که هرشب
مثل سایه
روی دیوار خانه.......
می افتد...
عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی
دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم
درد دل خواهم کرد بی هیچ کلامی...
در آغوشت قرار خواهم گرفت بی هیچ کلامی
در آغوشت خواهم ماند بی هیچ کلامی
شاید احساسم اینگونه نمیرد
می بینی چه دیکتا توری از من ساخته ای ,این روزها تا دلم هوایت را می کند او را سر کوب می کنم.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)