گزارش قرار
حاضران:یوسف نژاد(امین),میلاد پوررجب,نوید_منصور,مستر دیتا(محمود),بهنام کوچولو,امیر
سلام به همگی....![]()
این قرار یکی از بهترین قرارهای بچه های سایت بود که بر اساس ایده میلاد تو اسخر بود.
قصه از اونجایی شروع شد که قرار رو ساعت 7 یک جای معین گذاشتیم که همه بیان و مستقیم از اونجا بریم استخر.خلاصه من یکم زودتر رفتم و با ایم وایسادیم به صحبت کردن و غیبت کردن![]()
بعد محمود(مستر دیتا) از راه و رسید و شروع کردیم راجع به تاپیک صحبت کردن و مسئله قفل شدن تاپیک.
بعد زنگ زدیم که بابا میلاد کجایی؟؟؟گفت من با بهنامم داریم میایم.خلاصه یکم وایسادیم دیدیم صدای بوق میاد ...بیب بیب بیب.فکر کردیم عروس کشونه دیدیم نه بابا....بهنام و میلاد تو ماشین در اند کیف . حال بودن رسیدن و یلام و علیک
.
خلاصه سوار ماشین شدیم که فهمیدیم یه تازه وارد داریم و اون "امیر بود" بود.یه جا وایساده بود بریم دنبالش......آقا سوتیو بچسب.رسیدم سر چهاراه میلاد زنگ زد به امیر و دیدیم یکی اونور داره با مبایلش ور میره.....یعد بهنام(راننده)سرشو کرد بیرون با آخر مسخرگی گفت 3لام امیـــــر!یارو هم اونور که نمیدونست چی بگه یه دستس تکون داد.....بعد نگو امیر یکی دیگه بود
.
خلاصه امیر رو هم سوار کریدم و رفتیم استخر لباسو کندیم و یه دوش گرفتیم رفتیم تو استخر.....![]()
بعدش که یکم تو آب بودیم رفتیم سونا بخار....آقا اینا بر مسداشتن تو سونا آب یخ میریختن رو هم......بعد گفتم کاسه رو پر آب کن من ببرم جای ترموستات بخار بیشتر شه.از قضا لامپی که اونجا بود سیماش بیرون بود و منم که چند بار رفته بودم آبو گرفتم.اینا همه ترسیده بودن![]()
....منم یک تکونی دادم فکر کردن برق گرفته...هیچی بعدش پریدیم تو آب یخ و بعدشم جکوزی.....خلاصه.رفتیم تو استخر به فکرمون رسید که امینو بندازیم تو آب.یارو نجات غریق 1000 بار سوت زد هیچی به هیچی
......بعد که انداختیمش یارو اومد داد و قال...من که کشیدم کنار
.....اونا هم خودشونو مظلوم کردن.
بعد رفتیم دوربین اوردیم تو استخر به عکس گرفتن.
بعدم که ساعت تموم شد لباس پوشیدیم که دیدیم چی؟؟؟؟امیر کلید کمدو معلوم نیست کجا چپونده...خلاصه پیدا کرد به خیر گذشت.
بعدم دیدیم امین آبمیوه و شکلات آورده و همه حال کردیم.
یعدم پوستا و آشغالاشو گذاشتیم جای برف پاککن ماشین بهنام.
بعدم من ازشون جدا شدم و رفتن طرقبه نامردا...بعدم هی زنگ میزدن میگفتن:هو هو هو.
فعلا تا گزارش بعدی![]()
![]()
![]()



.
.
.فکر کردیم عروس کشونه دیدیم نه بابا....بهنام و میلاد تو ماشین در اند کیف . حال بودن رسیدن و یلام و علیک
.....بعد نگو امیر یکی دیگه بود
.
......بعد که انداختیمش یارو اومد داد و قال...من که کشیدم کنار
.....اونا هم خودشونو مظلوم کردن.
.
.
.


فقط درباره ی اینکه شب قبل (همون پنج شنبه شب منظورمه ) اونجا بخوابیم یا اینکه از صبح جمعه بریم دیگه تصمیمش با خود بچه هاست یا اصلا اگه بعضی ها برا شب مشکل دارند 2 دسته می شیم یک عده شب قبل می ریم یک عده دیگم روزش به ما ملحق شوند
فقط خواستم بگم از لحاظ باغ من اوکی شو گرفتم
