من میگم اصل موضوع همون ییه خورشید آخره که میشه پنجمی.2تا از خورشیدا که هدر رفت 2تا دیگشم مسلما هدر میره چون محسن میخواد یه بار دیگه بره به آینده به خاطر قولی که به هما داده.پس میمونه یکی که معلوم نیست چی میشه.فکر کنم یکی باهاش میره آینده و........
من میگم اصل موضوع همون ییه خورشید آخره که میشه پنجمی.2تا از خورشیدا که هدر رفت 2تا دیگشم مسلما هدر میره چون محسن میخواد یه بار دیگه بره به آینده به خاطر قولی که به هما داده.پس میمونه یکی که معلوم نیست چی میشه.فکر کنم یکی باهاش میره آینده و........
نه من دقت کردم نبود از دور عین ماشین انوش بود ولی اگه اشتباه ندیده باشم رنگش سفید بود
ولی اون ماشینی که توی خاطرات خواهرش زیر پای همایون بود ماشین انوش بودا...
ولی آخرش هم مادرش رو مث اینکه بوسیدا ! دوربین که رفت روشون تو سر و صورت هم بودن !![]()
اگه به همین شیوه دوتا واسه رفت و برگشت بخوایم حساب کنیم,خورشید پنجم میبره به آینده و تمام.
به نظر منم آخرش گودرزی میره پیش دختره با هم زندگی میکنن دیگه !![]()
خوب میخوای چطوری تموم بشه ؟؟؟ فیلم ایرانی عمو !! : دی !!به نظر منم آخرش گودرزی میره پیش دختره با هم زندگی میکنن دیگه !![]()
اصلا پنجمی به چه کاری میاد؟ فقط باید بره به هما در آینده اطلاع بده و برگرده که دو تا و در مجموع چهار تا مصرف میشه؛ بعدشم دیگه اگه خواست با هما ازدواج کنه صبر کنه تا زمان به طور طبیعی بگذره؛ پس بهتره پنجمی رو بذاره برا روز مبادا
ولی از طرفی اگه گذشته هما رو ببینه بعیده بذاره دوباره به همون شکل بزرگ بشه و کلا سرنوشت دیگه ای براش رقم میخوره که شاید اصلا نیاز به بازگشت به آینده هم نباشه.
راستی هنوز معلوم نیست بیش از یه نفر بتونن با اون کتیبه و زنجیر تو زمان سیر کنن!؟
برادرها اینجوری نگید مثه این یارو رستگاران یهو دیدی کارگردان شاخ شد
اما به نظر من هم خوب تموم میشه منم بودم شبنم قلی خانی رو نمی زاشتم به امونه خدا
اگه واقعا هدف سریال این باشه که بگه سرنوشت و نمیشه تغییر داد، نگاش نکنیم بهتره...
راستی سر اون یه تیکه ای که محسن پشت آیفون داد زد سلام همدم خانم، کلی خندیدم!
الان حساب کنین محسن باید زندگی چند نفرو نجات بده:
خواهرش، مادرش، انوش (که گرفتار خواهرش نشه) غلامرضا، هما، همایون، فرزین، حامد!، همدم خانم (که حداقل دیر تر کر بشه!)...
قبول دارین چرت شده... نمی دونم چرا جدیدا از این سریال بدم اومده... به خصوص از این قسمت و از اونجایی که پول الان خودمونو نتونست ببره سال 64 (ولی پیرهن شلوارشو برد...) حیف اون پولی که اون یکی محسن داد به این محسن که آخرش توی این 24 سال گم بشه!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)