تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 32 از 934 اولاول ... 222829303132333435364282132532 ... آخرآخر
نمايش نتايج 311 به 320 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #311
    اگه نباشه جاش خالی می مونه A_M_IT2005's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    بین جهنم و بهشت
    پست ها
    331

    پيش فرض

    در آستان عشق

    آن را که در هوای تو یک دم شکیب نیست
    با نامه ایش گر بنوازی غریب نیست
    امشب خیالت از تو به ما با صفاتر است
    چون دست او به گردن و دست رقیب نیست
    اشک همین صفای تو دارد ولی چه سود
    اینه ی تمام نمای حبیب نیست
    فریاد ها که چون نی ام از دست روزگار
    صد ناله هست و از لب جانان نصیب نیست
    سیلاب کوه و دره و هامون یکی کند
    در آستان عشق فراز و نشیب نیست
    آن برق را که می گذرد سرخوش از افق
    پروای آشیانه ی این عندلیب نیست

    دکتر شفیعی کدکنی

  2. #312
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    یاد یک روز

    خفته بودیم و شعاع آفتاب
    بر سراپامان بنرمی میخزید
    روی کشی های ایوان دست نور
    سایه هامان را شتابان میکشید
    موج رنگین افق پایان نداشت
    آسمان از عطر روز کنده بود
    گرد ما گویی حریر ابرها
    پرده ای نیلوفری افکنده بود
    دوستت دارم خموش خسته جان
    باز هم لغزید بر لبهای من
    لیک گویی در سکوت نیمروز
    گم شد از بیحاصلی آوای من
    ناله کردم : آفتاب ...ای آفتاب
    بر گل خشکیده ای دیگر متاب
    تشنه لب بودیم و او ما را فریفت
    در کویر زندگانی چون سراب
    در خطوط چهره اش نا گه خزید
    سایه های حسرت پنهان او
    چنگ زد خورشید بر گیسوی من
    آسمان لغزید در چشمان او
    آه ... کاش آن لحظه پایانی نداشت
    در غم هم محو و رسوا میشدیم
    کاش با خورشید می آمیختیم
    کاش همرنگ افقها می شدیم

  3. #313
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    گفتی که می بوسم تو را،
    گفتم تمنا می کنم
    گفتی اگر بيند کسی،
    گفتم که حاشا می کنم
    گفتی ز بخت بد اگر ناگه رقيب آيد ز در
    گفتم که با افسون گری او را ز سر وا می کنم
    گفتی که تلخی های می، گر ناگوار افتد مرا
    گفتم که با نوش لبم آن را گوارا می کنم
    گفتی چه می بينی بگو، در چشم چون آيينه ام
    گفتم که من خود را در او عريان تماشا می کنم
    گفتی که از بی طاقتی دل قصد يغما می کند
    گفتم که با يغماگران باری مدارا می کنم
    گفتی که پيوند تو را با نقد هستی می خرم
    گفتم که ارزان تر از اين من با تو سودا می کنم
    گفتی اگر از کوی خود روزی تو را گويم برو
    گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم
    گفتی اگر از پای خود زنجير عشقت وا کنم
    گفتم ز تو ديوانه تر دانی که پيدا می کنم
    Last edited by ghazal_ak; 21-11-2007 at 22:34.

  4. #314
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    به من گفتی که دل دریـا کن ای دوست
    همه دریا از آن ما کن ای دوست
    دلـم دریــا شـد و دادم بـه دستت
    مکش دریا به خون ، پروا کن ای دوست

  5. #315
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    27

    پيش فرض

    وقتی گریبان عدم

    با دست خلقت می درید

    وقتی ابد چشم تو را

    پیش از ازل می آفرید

    وقتی زمین ناز تو را

    در آسمانها می کشید

    وقتی عطش طعم تو را

    با اشکهایم می چشید

    من عاشق چشمت شدم

  6. #316
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    هیشکسی به یاد عاشفانه نیس
    توی دفتر دلی ترانه نیس
    رو لبای سرخ دلسپردگی
    هیچی جز بوسه ی تازیانه نیس

    هیشکسی اهل وفا نیس به خدا
    آدمی تو آدما نیس به خدا
    این همه رنگ و ریا، اما دریغ؛
    رنگی همرنگ خدا نیس به خدا

    معنی عشق و هوس عوض شده
    جای پرواز و قفس عوض شده
    گرگای گرسنه جای آدمان
    معنی مرگ و نفس عوض شده

    آینه ی زندگی بی هویته
    این دروغه که خود حقیقته
    هیشکسی اهل خودش نیست و خدا
    این نقابیه که روی صورته

    ***
    آدما! ما همه مون مسافریم
    یه روزی باید بذاریم و بریم
    پس چرا دلو نبازیم به مهر
    وقتی تو بازی دنیا حاضریم...!؟

  7. #317
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    گاهی از شاخه های شب بو



    می آمدی



    گاهی با خنده های شمعدانی



    گاهی با نجوای تاز می آمدی



    گاهی با دستان پر از هديه



    حالا با جويبار نگاه نمناکت آمدی



    تا هميشه

  8. #318
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    فصل پرواز
    پرنده ، همقفس ، همخونهء من
    زمستون رفت و شد فصل پریدن
    همین دیروز تو از این خونه رفتی
    ولی از اومدن چیزی نگفتی
    تو را در حنجره یک دشت آواز
    تو را در سر هوای خوب پرواز
    من اینجا خسته و غمگین و تنهام
    نمیدونم كه می مونم تا فردا
    چی میشد اون هوای برفی و سرد
    تو رو راهی به این خونه نمیكرد
    بهار كاغذین خونهء من
    تو رو راضی نكرد آخر به موندن
    من عادت میكنم با درد تازه
    جدایی شاید از من من بسازه
    دلم تنگه دلم تنگه برایت
    نگاهم با نگاهت داشت عادت
    تو اونجا با گلای رنگارنگی
    من اینجا پشت دیوارای سنگی
    تو با جنگل تو با دریا تو با كوه
    منو اندازه ی یه فصله اندوه
    من عادت میكنم با درد تازه
    جدایی شاید از من من بسازه
    دلم تنگه دلم تنگه برایت
    نگاهم با نگاهت داشت عادت

    شهین حنانه

  9. #319
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    پيش فرض

    بالا بلا

    ای سروکه بی سایه چنین سر به هوایی
    در پای توهرگز نرسیدم به نوایی

    خوارم چه پسندی که به هر حال عزیزی
    دردم چه فرستی که به هر درد دوایی

    دل نیز خدارا به صفاآینه گردان
    کز گردش چشم آینه گردان خدایی

    برخاست بلا تا که به بالای تو ماند
    ای فتنه ای به بالا تو ندانم چه بلایی

    با چشم تواز هر تو جهان گوشه گرفتیم
    ماییم وتو ای جان که جگر گوشه مایی

    هرچند جدایی است به کابین مه ومهر
    لیکن مه من حیف که از مهر جدایی

    مگشای در خانه دل جز به رخ دوست
    ای عشق تو درخانه دل خانه خدایی

    ای اشک بیاویز به چشم از صف مژگان
    باشد که بیابیم از این چشمه صفایی

    ترسم که پریشان کنی آن طره که هر صبح
    ای آه سحر همسفر باد صبایی

    جز باده گلرنگ دوای دل ما نیست
    خون شد دلم ای ساقی گلچهره کجایی

  10. #320
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    ترا در موج درياهاي آبي جستجو كردم
    به يادت با هزاران قطره باران گفتگو كردم
    تو حتي از نگاه من نخواندي « دوستت دارم»
    و با فرياد و غوغا، عشق خود را با تو رو كردم
    نشستم در كوير دور دست آرزوهايم
    در آن صحراي بي سرسبز با اشكم وضو كردم
    سفر آمد جدايي خيمه زد در سرنوشت ما
    و من بي تو سفر با حسرت و بغض گلو كردم
    شدم همسايه دريا، اسير عشق و يكرنگي
    ترا در موج درياهاي آبي جستجو كردم

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •