با سلامی دوباره خدمت همه برو بکس!
امیدوارم که حالتون خوب باشه...
البته حال من چندان تعریفی نداره، چون هرکار می کنم نمی تونم دست به قلم ببرم! از طرفی وقتی انتخابات میشه از شونصد روز قبل همه شبکه ها آرم انتخابات رو می زنن تنگ شبکشون، اما امروز ناسلامتی تولد رسول اکرم مظلوم واقع شده ی ما هستش، انگار نه انگار! بابا حداقل یه آرم هفته وحدت هم باشه باز از هیچی بهتره! به هر حال من به زعم خودم تبریک میگم بهتون، چون "این دردها را نمی توان به کسی اظهار کرد".
بچه ها راستی یه چیزی هم راجع به خودم بگم؛ راستش رو بخواین من از اون موقعی که یه مقدار عاقل شدم، توی شهرت طلبی دارم غرق میشم. یعنی میدونین منظور واقعیم چیه، من دوست دارم بعد مرگم یه اسم خوبی تو این دنیا جا بذارم. فکر کنم توقع احمقانه ای هستش، اما واقعیتش برام به صورت یه عقده دراومده. میخام دست خالی از این دنیا نرم. آخه جدا وقتی ما آدمهای معمولی میمیریم، کی بهمون توجه می کنه؟ یک آدم کمتر شد، چه بهتر!
یعنی من یه جورایی سر همین قضیه به نوشتن روی آوردم، اما الان می بینم که اشتباه محضه. باید تو هرکاری اول خدا رو در نظر گرفت. من خودم فکر می کردم میام اینجا و با اسم مستعار، نوشته هام رو منتشر می کنم، هیشکی هم پیدا نمیشه به گرد پام برسه! نگو بابا، تو ایران، چند میلیون جوون دیگه هم عین من هستن که عشقشون نوشتنه و میخان اسمی در کنن! حالا میخام از شماها بپرسم، دلیلتون برای نویسنده شدن (بهتره بگم نوشتن) چی بوده، و آیا شما هم مثل من عقده مشهوریت (یا محبوبیت) دارین؟
آخه واقعاً نویسنده های بزرگ چی جوری از کوچیکی به بزرگی رسیدن؟؟!
با نظر وسترن خانم هم موافقم، هرچند من اصلاً نوشته بلند تا حالا نخوندم، اما خب بالاخره ما باید به استعدادهای جوونها بها بدیم یا نه؟
در مورد آقا مهدی هم که گفتن مینی بنویسیم، والا منظورتون از مینی چی هستش؟ همش 2 3 خط؟؟ من می دونم که از قطعه های کوچک شروع کنیم، قلممون قوی تر میشه، اما نویسنده واقعی اون هستش که تو نوشته های بلند بالا هم کم نیاره و مخاطب رو جذب کنه!
از تعریف خانم وسترن هم اونقدر سر ذوق اومدیم که نگو! (سعید بشین سر جات!)
واقعاً هدف ما از نوشتن این نوشته ها و گذاشتن در این تاپیک چیه؟ حتی اگه یکی از ماها هم بعداً نویسنده بزرگی بشه و وقتی مشهور شد، بگه دکتر زو ویگن رفیق فاب من بود، من یکی که برام کافیه. مخصوصاً شما وسترن عزیز!!!