تاب می بندیم
یکسو تو یکسو من
نسیمی ما را
تکان می دهد...
تاب می گسلد
یکسو من یکسو من هر سو من
تو کجا رفته ای
بی تاب گشته ام!
تاب می بندیم
یکسو تو یکسو من
نسیمی ما را
تکان می دهد...
تاب می گسلد
یکسو من یکسو من هر سو من
تو کجا رفته ای
بی تاب گشته ام!
کم کم یاد خواهی گرفت !
با آدمها
همانگونه باشی
که هستند ... !
... همانقدر
خوب
گرم
مهربان
و گاهی همانقدر....
بد
سرد
تلخ
ای کاش میرفتم نه حالا که شکستم
حالا که حتی از خودم بیزارو خستم
حیف از دل من ، از جوونی ، از گذشته
از روزو شب هایی که رفته برنگشته
كاش ميشد هيچ کس تنها نبود
کاش ميشد ديدنت رويا نبود
گفته بودي با تو مي مانم ولي
رفتي و گفتي که اينجا جا نبود
ساليان سال تنها مانده ام
شايد اين رفتن سزاي من نبود
من دعا کردم براي بازگشت
دست هاي تو ولي بالا نبود
باز هم گفتي که فردا ميرسي
کاش روز ديدنت فردا نبود
بــعضــےحرفـــ هــا گفــتنــے ستـــ ــ / ..
بـعضــے نوشتـنــے
و بعضــے هیـچ کــدام
ایـن روزهــا بــﮧ هیــچ کــدام نزدیــک تـرم انــگـار .. / .
آدم به خدا خیانت کرد!
خدا درد آفرید!
غم آفرید!
تنهایی آفرید!
بغض آفرید!
اما راضی نشد!
کمی فکر کرد!
و آنگاه عشق آفرید!
نفس راحتی کشید!
انتقامش را گرفته بود از آدم …!
ساعت از نیمه شب گذشته است
و من به این می اندیشم :
اگر کاری را که عشق با من کرد
با تو می کرد ،
چند روز دوام می آوردی ؟ !
من ارگ بم و خشت به خشتم متلاشی
تو نقش جهان هر وجبت ترمه و کاشی
در هر نفس این است دعایم همه ای ماه
در زیر و بم خاطره ، آزرده نباشی . . .
منبعشو یادتون رفت بنویسینکد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید![]()
همه ی قرار دادها را
که روی روی کاغذ بی جان نمینوسند.
بعضی از عهد ها را
روی قلب هم مینویسند...!
حواست به این عهد های غیر کاغذی باشد.
شکستنشان
یک آدم را میشکند
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)