دشت بی فرهگیه ما
هزره تموم علفاش
دشت بی فرهگیه ما
هزره تموم علفاش
Last edited by navid_mansour; 27-08-2006 at 01:13.
شب از ستارگان پیشی می گیرد
گستره ی کبودی که از انکار بر می خیزد
.از حذف
.از نبود هر بودی که بود را نبود میکند
بود بود بود هست
تاریکی پیچک وار به چپرها پیچید به حنا ها افراها
پایان شبی ما در خواب یک خوشه رسید مرغی چید
آواز پرش بیداری ما: ساقه ی لرزان پیام
مائیم و یک دل خراب دیوانه ی تو
مائیم و یک جام شراب پیمانه ی تو
در حسرت دیدار تو نماندیم هرگز
بازا که دگر باز بگوئیم افسانه ی تو .
Last edited by khademzadeh; 27-08-2006 at 02:28.
با سلام
منو با خودت ببر هر جا دلت خواست
دیگه چیزی نمی خوام این آخریشه
هواي باغ از من ميگذشت
و شاخ و برگش در وجودم ميلغزيد.
آيا اين باغ
سايه روحي نبود
كه لحظهاي بر مرداب زندگي خم شده بود؟
دی ، روز خوشم بود ، تو هم
آزاد شدی از بند جدایی ، منم
آرام شدم از درد جدایی .
پست متفرقه نديد
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
يك سفره مأنوس
پهن
بود
چيزي وسط سفره، شبيه
ادراك منور:
يك خوشه انگور
روي همه شايبه را پوشيد.
تعمير سكوت
گيجم كرد.
دقیقه های مرا تا کبوتران مکرر
در آسمان سپید غریزه اوج دهید
و اتفاق وجود مرا کنار درخت
بدل کنید به یک ارتباط گمشده ی پاک!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)