با هیچ خونی کنار نمی آید
RH بی تابی که در رگهایم می دود
جوابی ندارد
آزمایشی که به خونت تزریق می شود
دوست دارم که کوتاه بیایم ولی
خون من از طایفه ای است
با گرایش " o " منفی!
مهرنوش قربانعلی
با هیچ خونی کنار نمی آید
RH بی تابی که در رگهایم می دود
جوابی ندارد
آزمایشی که به خونت تزریق می شود
دوست دارم که کوتاه بیایم ولی
خون من از طایفه ای است
با گرایش " o " منفی!
مهرنوش قربانعلی
تمام عاشقانه هاي جهان به نام ما خواهد شد ...
اگر.........!!
تمناي نگاهت تکرار نام کوچک من باشد...!!!
جای خالیت را هیچ چیز نمی تواند پر کند
نه این کلمات
نه این خاطرات
نه ...
آنقدر در این تنهایی غلتیده ام
که دیگر ...
حتی بودن تو هم!
برای این شکاف کافی نیست ...
این راهی که میروی،
به من نمی رساندت!
نمیفهمم پا فشاریت در رفتن را
مگر نمی بینی اشک هایم را ...
که در در امتداد گام هایت جان میسپارند ؟!
آهسته تر برو
بگذار بشویند تو را
رد پایت را
یادت را ...
تو را به برف می سپارم
خودم را به کلیدی که گم شده بود
آدم روزهای برفی
تکه های گاهی سرد
خطوط روبه رو
"تو پاکش کردی"
با دستکش های سوراخمان نفس می کشیم
به همسایه مان سلام می کنیم
دستمان را می گذاریم روی چشم های ریز مردی که بد می خندید
" تو خاکش کردی"
زیر سرم می جوشید
آنفولانزایم خوب نمی شد
بیماران عزیز!
سردرد بهانه ی خوبی برای مردن نیست
جیغ در نیمه های شبی که برف رفته بود
برق باریده بود
قرار می گذاریم
چهار راهی غمگین
میدان گاهی بزرگ
کافه ای متروک
تو چترت را می آوری
من تنهایی ام را
تو بارانی پوشیده ای
من جوراب های شیشه ای
"چشم های ریز مردی که بد می خندید"
کوچه ها پر از تب بود و بالاپوشم کم
سی و هشت دمای مطلوبم بود
سردرد بهانه ی خوبی برای رفتن
تو را به برف می سپارم
فرزانه قوامی
من از تو سبز می شوم و تو از من !
به هم که گره بخوریـــــم بختمان باز می شود و
خوشبختی قسمتمان ...
مرا ببین که چه خوش خیال
هنوز هم
در بافه های نا منظم باد
به جستجوی طرح بازیگوش حضور تو ام
سرزنشم نکن
هزار سال دیگر هم
خوش خیال خواهم ماند...
خستگی کوچت که در رفت
بنشین و غرق شو
در لذت چمنزاری لمیده در آفتاب
با دکمه های باز
و به بره هایت بیاموز
در را به روی هر ابراهیمی که از کوه سرازیر می شود
باز نکنند
حتی اگر کاردش کند باشد
بیا به احترام
برادران لومیر
امشب را صامت زندگی کن
قصه را
با یک پیمانه چای شهرزادی که دم می کنی
پیش ببر
در مقابل
من هم ادای دینی می کنم به براتیگان
با شلیک به لامپی
که برای برهنگی مان
از حدقه درآمده
از این به بعد معیار زیبایی
بر مدار تو می چرخد
رنسانس تو
کمر تاریخ را شکست
زنان قبل از تو
زنان بعد ازتو
دیدی زیبایی حتا در لفظ
بین هیچ کدامشان نبود
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)