تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 313 از 2734 اولاول ... 2132633033093103113123133143153163173233634138131313 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,121 به 3,130 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #3121
    Banned lovergod14amorousand's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    1,566

    12 ...عشق...

    دلم سوزان از اين عشق خدايي×××كه ليلي را كند مرغ هوايي....

  2. #3122
    آخر فروم باز soleares's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    اراج ...
    پست ها
    3,803

    پيش فرض

    يكي در نجوم اندكي دست داشت

    ولي از تكبر سري مست داشت

    بر كوشيار آمد از راه دور

    ولي پرارادت سري پر غرور

    خردمند ازو ديده بردوختي

    يكي حرف در وي نياموختي

    چو بي بهره عزم سفر كرد باز

    بدو گفت داناي گردنفراز ...

  3. #3123
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Bedahe's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    پست ها
    312

    11

    زوزه ی باد
    خش برگ
    چرخش پا

    رقص مستانه ی ابر سپید

    به وجد میآوردم
    سبزینه ی بهار
    روبان قهوهای
    از درخت بید
    بالا میرود
    کودکی شاد
    زمختی باد
    و زیبا مهمانی طاقت فرسای کوهستان

  4. #3124
    Banned lovergod14amorousand's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    1,566

    12 ...عشق...

    ندانم كه بشر چرا ناسپاس شد×××دلش را به گناه با سپاس شد...

  5. #3125
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    دستهایم را در باغچه می کارم
    سبز خواهم شد
    می دانم می دانم می دانم
    ...

  6. #3126
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    مبصر امروز چو اسمم را خواند
    بي خبر داد کشيدم غائب
    رفقايم همگي خنديدند
    که جنون گشته به طفلک غالب
    بچه ها هيچ نمي دانستند
    که من آنجايم و دل جاي دگر
    دل آنهاست پي درس و کتاب
    دل من در پي سوادي دگر

  7. #3127
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    روزی که پیک مرگ می برد مرا به گور
    من شب چراغ عشق تو را نیز می برم
    عشق تو نور عشق تو عشق بزرگ تو است
    خورشید جاودانی دنیای دیگرم
    ...

  8. #3128
    Banned lovergod14amorousand's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    1,566

    12 ...عشق...

    مرا صد هزار سودا بود×××همش اين رضايت با خدايم بود...

  9. #3129
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    در بياباني دور
    كه نرويد جز خار
    كه نخيزد جز مرگ
    كه نجنبد نفسي از نفسي
    خفته در خاك كسي
    زير يك سنگ كبود
    دردل خاك سياه
    مي درخشد دو نگاه
    كه به ناكامي ازين محنت گاه
    كرده افسانه هستي كوتاه
    باز مي خندد مهر
    باز مي تابد ماه
    باز هم قافله سالار وجود
    سوي صحراي عدم پويد راه
    با دلي خسته و غمگين همه سال
    دور از اين جوش و خروش
    مي روم جانب آن دشت خموش
    تا دهم بوسه بر آن سنگ كبود
    تا كشم چهره بر آن خاك سياه
    وندرين راه دراز
    مي چكد بر رخ من اشك نياز
    مي دود در رگ من زهر ملال
    منم امروز و همان راه دراز
    منم اكنون و همان دشت خموش
    من و آن زهر ملال
    من و آن اشك نياز
    بينم از دور در آن خلوت سرد
    در دياري كه نجنبد نفسي از نفسي
    ايستادست كسي
    روح آواره كسيت
    پاي آن سنگ كبود
    كه در اين تنگ غروب
    پر زنان آمده از ابر فرود
    مي تپد سينه ام از وحشت مرگ
    مي رمد روحم از آن سايه دور
    مي شكافد دلم از زهر سكوت
    مانده ام خيره به راه
    نه مرا پاي گريز
    نه مرا تاب نگاه
    شرمگين مي شوم از وحشت بيهوده
    خويش
    سرو نازي است كه شاداب تر از
    صبح بهار
    قد برافراشته از سينه دشت
    سر خوش از باده تنهايي خويش
    شايد اين شاهد غمگين غروب
    چشم در راه من است
    شايد اين بندي صحراي عدم
    با منش سخن است
    من در اين انديشه كه اين سرو
    بلند
    وينهمه تازگي و شادابي
    در بياباني دور
    كه نرويد جز خار
    كه نتوفد جز باد
    كه نخيزد جز مرگ
    كه نجنبد نفسي از نفسي
    غرق در ظلمت اين راز شگفتم
    ناگاه
    خنده اي مي رسد از سنگ به گوش
    سايه اي مي شود از سرو جدا
    در گذرگاه غروب
    در غم آويز افق
    لحظه اي چند بهم مي نگريم
    سايه مي خندد و مي بينم واي
    مادرم مي خندد
    مادر اي مادر خوب
    اين چه روحي است عظيم
    وين چه عشقي است بزرگ
    كه پس از مرگ نگيري آرام
    تن بيجان تو در سينه خاك
    به نهالي كه در اين غمكده تنها
    ماندست
    باز جان مي بخشد
    قطره خوني كه به جا مانده در آن
    پيكر سرد
    سرو را تاب و توان مي بخشد
    شب هم آغوش سكوت
    مي رسد نرم ز راه
    من از آن دشت خموش
    باز رو كرده به اين شهر پر از
    جوش و خروش
    مي روم خوش به سبكبالي باد
    همه ذرات وجودم آزاد
    همه ذرات وجودم فرياد
    ...

  10. #3130
    Banned lovergod14amorousand's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    1,566

    پيش فرض

    دنيا به كسي روي خوشي نشان نداد×××زيرا كه اين بشر خود اسير آن نمود...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •