تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 31 از 2734 اولاول ... 2127282930313233343541811315311031 ... آخرآخر
نمايش نتايج 301 به 310 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #301
    داره خودمونی میشه helia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    پست ها
    90

    پيش فرض

    تو مرا در دل دار...

    تو مرا دوست , مرا دوست , مرا دوست بدار

    طلب اين دل بيمار و فقير

    ز تو اي دوست , همين است , مرا دوست بدار

    هر چه با خود سخن پند , وليكن هيهات

    دل من خيره سر و مست , مرا دوست بدار (از خودم)

  2. #302
    اگه نباشه جاش خالی می مونه bithiah's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    محل سكونت
    هرکجاهستم، باشم، آسمان مال من است
    پست ها
    479

    پيش فرض

    جالب بود. نمی دونستم شعرام از این طرفی میان. دست شما درد نکنه helia خانم(آقا)
    روا مدار خدایا که در حریم وصال---------------رقیب، محرم و حرمان نصیب من باشد (حافظ شیرازی)

  3. #303
    داره خودمونی میشه mahboob toraby's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    کرج
    پست ها
    55

    پيش فرض

    دلم به عشق یارم گرفته حال و هوایی ----- نوشته روی قلبم به خط کرب وبلایی
    همه هستیم حسینه - می و مستی ام حسینه

  4. #304
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    همه لحظه‌‌های من از تو تهی مانده

    اما همه وجودم لبریز از توست

    تو دیگر تکه‌ای از من شده‌ای، سایه‌ای خوش بر دل من

    گوشه گوشه این دل خراب، سرشار از عطر نگاه توست، عزیز دل ...

  5. #305
    داره خودمونی میشه helia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    پست ها
    90

    پيش فرض

    bithiah
    جالب بود. نمی دونستم شعرام از این طرفی میان. دست شما درد نکنه helia خانم
    خواهش مي كنم . ولي پرانتز رو حذف مي كنم

    هنوزم من تو را در دل
    هنوزم من تو را در ياد
    هنوزم در پي افسون گرمي بخش چشمانت
    هنوزم دست گرمت را تمناگر
    هنوزم در دلم يادت

    چه بيهوده ز تو بگريختم , بي شك

    هنوزم ياد دستانت
    هنوزم رنگ چشمانت (از خودم )

  6. #306
    آخر فروم باز lahij_web's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2005
    محل سكونت
    زير خروارها خاك ...
    پست ها
    1,822

    پيش فرض

    تا چند اسير عقل هر روزه شويم
    در دهر چه صد روزه چه صد ساله شويم
    درده تو به كاسه مي از آن پيش كه ما
    در كارگه كوزه گران كوزه شويم

    ====================
    كاش منم ميتونستم جلو اشعاري كه مينويسم يه پرانتز باز كنم و بنويسم خودم ! شعر گفتن خيلي قشنگه .
    كاش ...

  7. #307
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    خوشحالم كه يه شاعر تو جمعمون داريم
    تبريك ميگم helia خانوم اميدوارم كه هميشه موفق باشيد
    ...................
    من اينجا ایستاده ام در کنـــار ِ يک بيد ِ مجنون٫ که با موهايش صورت ِ زمين را٫ بوســـه می زند ...

    من اينجا ایستاده ام به انتــــظار‌ ِ ديدار ِ تــــو٫ در آغوش ِ يک نسيم که می دهد ياد و بوی تــــو را زير ِ لای شب...

    من اينجا ایستاده ام مَست در خيال بوســه هايت در قوص يک هوس که نالهای عاشقانه تـــــو را زير ِ رگبار ِ بوسه هايم به صدا در آورم ...

    من اينجا ایستاده ام زير ِ ناف ِ عشـــق و زير ِ اسرار ِ دل به اين آرزو که چشم ِ تـــــو نقش ِ مـــرا به خود پيوند زند ...

    « مـــــــن اينجا ایستاده ام٫ در انتظــــــار ِ تــــــــو »
    ...

  8. #308
    اگه نباشه جاش خالی می مونه bithiah's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    محل سكونت
    هرکجاهستم، باشم، آسمان مال من است
    پست ها
    479

    پيش فرض

    واعظ شهر که از طول قیامت می گفت----------------غافل از قامت آن سرو سهی بالا بود
    Last edited by bithiah; 23-11-2005 at 15:41.

  9. #309
    آخر فروم باز lahij_web's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2005
    محل سكونت
    زير خروارها خاك ...
    پست ها
    1,822

    پيش فرض

    در اين دنياي بي حاصل چرا مغرور ميگردي ؟
    سليمان گر شوي آخر خوراك مور ميگردي .

  10. #310
    داره خودمونی میشه arezoo007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    پست ها
    44

    پيش فرض

    يك پنجره براي ديدن
    يك پنجره براي شنيدن
    يك پنجره كه مثل حلقه ي چاهي
    در انتهاي خود به قلب زمين ميرسد
    و باز ميشود به سوي وسعت اين مهرباني مكرر آبي رنگ
    يك پنجره كه دست هاي كوچك تنهايي را
    از بخشش شبانه ي عطر ستاره هاي كريم
    سرشار ميكند
    و ميشود از آنجا
    خورشيد را به غربت گلهاي شمعداني مهمان كرد
    يك پنجره براي من كافيست
    وقتي كه اعتماد من از ريسمان سست عدالت آويزان بود
    و در تمام شهر
    قلب چراغ هاي مرا تكه تكه مي كردند
    وقتي كه چشم هاي كودكانه عشق مرا
    با دستمال تيره قانون مي بستند
    و از شقيقه هاي مضطرب آرزوي من
    فواره هاي خون به بيرون مي پاشيد
    وقتي كه زندگي من ديگر
    چيزي نبود هيچ چيز بجز تيك تاك ساعت ديواري
    دريافتم بايد بايد بايد
    ديوانه وار دوست بدارم
    يك پنجره براي من كافيست..

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •