در را ببند
میخواهم با دیوارها
تنها باشم
در را ببند
میخواهم با دیوارها
تنها باشم
شاعران
نه زمینی، نه آسمانی
برزخی اند
عاشقانه هایت
همچون شریعت هندوان
دست مایه چند خدایی ست
"علیچی صادقی پریچی"
نگاهش
سال ها به دیوار است
کله ی گوزن وحشی
خیره به شکوفههای گلابی
از اندوهش کاستهمیشود
پسرک بیمار!
دریغ که دریغ میکنی؛
خودت را …
دستم در جيب است
و در وعده گاه مان قدم می زنم
به اين اميد که او از راه برسد
دستم را در دست بگيرد
کن جونز
شکلاتی خاکی
افتاده از دست دخترک
مورچه هایی شاد
"مطهره خدری"
« دوستت می دارم »
کلماتی بدين حد ساده
اما بدين حد سخت
برای ابراز کردن
"سن ری يو"
قیـــژ ویــــژِ شیــــشه
هنــگامی که انگشتــم ناشیــانه می نویــسد
نـام تــو و نـام مــن را
اندرو د ِ ته ریج
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)