اي خداي بزرگ
اي يگانه دو عالم تو خودت عصاره عشقي، به من بگو چه كنم؟
با او چه كنم؟
بي او چه كنم؟.....هان
شهرت نداشته مرا همه كس مي داند!
همه كس مي داند كه من اهل هنرم
من توي چشم ها هستم.....بگو چه كنم؟.......هان
بي او چه كنم؟
با او چه كنم؟......هان
من اسم عشق را از عشق به حيرت در ميآورم
من انگشت هاي ايمان را، از ايمان خويش،
بر دهانش مي برم.
من نغمه عشق را ياد پرستوها مي دهم.
خيلي هوا سرد است
من سردم است
دلم براي تو تنگ شده است
اي نيمه دگر من
دلم براي تو تنگ شده است
اگر روزي هزار نفر هم عاشق گيسو و چشم تو شدند، باز بايد از ----- احساسم بگذرند
----- احساس من آن ها را پس خواهد زد
دلم براي تو تنگ شده است
اي نيمه دگر من