صبح زنگ زدم خونه دوستم اعصابم از دستش حسابی خورد بود !! تا گوشی رو برداشت کلی داد و بیداد کردم سرش,گفتم احمق دیوونه مگه من به تو نگفتم پیش فلانی رفتی (استادمون) نگو فلان کتاب ماله من بود و ... بعد هم کلی مسخرش کردم
سر اون روز که دوست دخترش
چی بهش گفته بود !! کلی از اسرار رو هم فاش کردم و ...
! ولی خوشبختانه فحش ندادم
بعد از حدود 3 - 4 دقیقه که خوب حرف هام رو شنید و هیچی هم نگفت ,صدا زد ... رضا جان بیا پسرم مثل این که با تو کار دارن !!!!! منو میگی یهووووو وا رفتم این طوری شدم
نگو باباش گوشی رو برداشته بود که صداشون خیلی به هم شبیه بود متوجه نشده بودم !! کلی خجالت زده و نادم و اینا ...
حالا قضیه برعکس شد رضا گوشی رو گرفت و من همجوابی نداشتم ... و
...رضا جان خدا حافظ ...
و بعد از ظهر ... رضا ...![]()