آدمي عشق خدا رابشناس باز×××كافري را مسلماني بشناس باز...
آدمي عشق خدا رابشناس باز×××كافري را مسلماني بشناس باز...
زخم شب ميشد كبود.
در بياباني كه من بودم
نه پر مرغي هواي صاف را ميسود
نه صداي پاي من همچون دگر شبها
ضربهاي بر ضربه ميافزود.
تا بسازم گرد خود ديوارهاي سر سخت و پا برجاي،
با خود آوردم ز راهي دور
سنگهاي سخت و سنگين را برهنه پاي.
ياد باد آن روزگاران ياد باد×××روز وصل دوستان ياد باد...
دادار بود و ما بودیم وسر عشق بود
درس سلوک بود و داغ هجر بود و . . .
خوب بود .
Last edited by khademzadeh; 25-08-2006 at 15:13.
دنيا به خدا ارزش كاه ندارد×××اي رهروه عشق پايدار بمان...
نابرده رنج گنج ميسر نميشود
مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد !!
دلی دارم که با نامت سرشته×××هوای عاشقی رویش نوشته...الله...
اي بابا دوبار نوشتي كه !
-----
همي گفت غلغل كنان از فرح
و من دق باب الكريم انفتح
حرم تا قتلگه راهی ندارد×××حسین فاطمه یاری ندارد...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)