تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 308 از 640 اولاول ... 208258298304305306307308309310311312318358408 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,071 به 3,080 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #3071
    آخر فروم باز farryad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,084

    پيش فرض

    می ریزیم
    ریز
    ریز
    ریز
    چون برف
    که هرگز هیچ کس ندانست
    تکه های خودکشی یک ابر است

  2. 2 کاربر از farryad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #3072
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    تو را براي ابد ترك مي كنم ، مريم
    چه حُسن مطلع تلخي براي غم ، مريم

    براي او كه تو را از تو بيش تر مي خواست
    چه سرنوشت بدي را زدي رقم ، مريم

    دو سال هست كه من عصرهاي دلتنگي
    براي يافتنت مي زنم قدم ، مريم

    اگرچه نيستي اما هنوز هستي من
    تويي به جان عزيز خودت قسم ، مريم

    پُكي عميق به سيگار مي زنم هر چند
    تو نيستي كه ببيني چه مي كشم ، مريم

    همه مرا به خودم واگذاشتند ، همه
    همه همه همه حتي تو هم تو هم ، مريم !

  4. 2 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3073
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    چه بی تابانه میخواهمت...
    ای دوریت، آزمون سرد زنده به گوری...
    چه بی تابانه تو را طلب میکنم
    تنهائیت را با كـه قسمت میكــنی خوب مـن !؟

  6. 2 کاربر از barani700 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #3074
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    تو دیگر تنها نیستی ،
    خانه ای خواهم ساخت برایت ،
    از استخوانهایم برایش ستون و ازپوستم برایش سقفی ،
    قلبم را با برق شكاف میان سینه هایت میشكافم
    واز گرمی خون رگهایم
    برای شبهای تاریك تنهاییت آتشی می افروزم
    و تا همیشه در كنارت میسوزم تاهمیشه . . .
    و در عوض فقط از تو میخواهم
    گونه های خیسم را پاك كنی.

  8. 2 کاربر از barani700 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #3075
    آخر فروم باز farryad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,084

    پيش فرض

    خيابانگرد
    در ميان سايه هاي چهار راه
    زني در تاريكي فرو مي رود و به انتظار مي ايستد
    تا به سر رسيدن پليسي دو باره راه افتد
    با لبخندي شكسته،
    ماسيده بر صورتي رنگ شده روي استخواني خسته،
    و چشماني به حسرت نشسته.
    تمامي شب عرضه مي كند به رهگذران آن چه را كه مي خواهند
    از زيبايي افسرده اش، از تن پژمرده اش، از روياهاي به باد سپرده اش
    و كسي چيزي نمي پذيرد.

    كارل سندربرگ

  10. این کاربر از farryad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #3076
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    گویی

    ردیف شیون دارد

    تار ناکوک دلم

    بی دست گاه شور تو…

  12. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #3077
    آخر فروم باز farryad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,084

    پيش فرض

    من هم مي ميرم
    اما نه مثل غلامعلي
    که از درخت به زير افتاد
    پس گاوان از گرسنگي ماغ کشيدند
    وبا غيظ ساقه هاي خشک را جويدند
    چه کسي براي گاوها علوفه مي ريزد؟

    من هم مي ميرم
    اما نه مثل گل بانو
    که سر زايمان مرد
    پس صغرا مادر برادر کوچکش شد
    و مدرسه نرفت
    چه کسي جاجيم مي بافد؟

    من هم مي ميرم
    اما نه مثل حيدر
    که از کوه پرت شد
    پس گرگ ها جشن گرفتند
    و خديجه بقچه هاي گلدوزي شده را
    در ته صندوق ها پنهان کرد
    چه کسي اسبهاي وحشي را رام مي کند؟

    من هم مي ميرم
    اما نه مثل فاطمه
    از سرما خوردگي
    پس مادرش کتري پر سياوشان را
    در رودخانه شست
    چه کسي گندم ها را به خرمن جا مي آورد؟

    من هم مي ميرم
    اما نه مثل غلامحسين
    از مارگزيدگي
    پس پدرش به دره ها و رود خانه هاي بي پل
    نگاه کرد و گريست
    چه کسي آغل گوسفندان را پاک مي کند؟

    من هم مي ميرم
    اما در خياباني شلوغ
    دربرابر بي تفاوتي چشمهاي تماشا
    زير چرخ هاي بي رحم ماشين
    ماشين يک پزشک عصباني
    وقتي که از بيمارستان بر مي گردد
    پس دو روز بعد
    در ستون تسليت روزنامه
    زير يک عکس 6در 4 خواهند نوشت
    اي آنکه رفته اي...
    چه کسي سطل هاي زباله را پر مي کند؟

    سلمان هراتي

  14. 2 کاربر از farryad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #3078
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    این روزها
    مثل روزهای آخر پاییز است
    به زودی برف می بارد
    و ما هیچ وقت هم دیگر را نخواهیم دید..

  16. 7 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #3079
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    روشنای کهکشان تنهایی من است

    شک ،

    در من پایان می گیرد

    آنگاه که لبخند می زنی به رویم

    امید،

    در من جان می دمد

    آنگاه که

    گوشی صبور می شوی

    برای گفته ها و ناگفته هایم

    هم پای دردها و

    دریغ هایم می شوی

    تا مباد از خود وا پس بمانم

    همتای من اگر تو

    تا ابد

    چله نشین شادی های

    بیپایان خواهم بود

    با تو

    به هر چه آفتاب اقتدا می کنم

    این همه نجابت

    دریغ است که

    در حصار حسادت من اسیر بماند

    تابنده باش

    آنچنانکه که بوده و هستی

    نه برای من

    برای همه کسانیکه

    برای رسیدن به امیدهاشان

    به آفتابی چون تو نیاز دارند؛

    صادق و صمیمی و پاک

  18. #3080
    آخر فروم باز farryad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,084

    پيش فرض

    خیال خام پلنگ من، به سوی ماه جهیدن بود
    ...و ماه را ز بلندایش به روی خاک، کشیدن بود
    پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
    که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود
    گل شکفته! خداحافظ اگر چه لحظه دیدارت
    شروع وسوسه ای در من به نام دیدن و چیدن بود
    من و تو آن دو خطیم ، آری _ موازیان به ناچاری _
    که هر دو، باورمان ز آغاز، به یکدگر نرسیدن بود
    اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد، اما
    بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
    شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
    فریب کار دغل پیشه، بهانه اش نشنیدن بود
    چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
    تمام عمر قفس می بافت، ولی به فکر پریدن بود.
    "حسین منزوی"

  19. این کاربر از farryad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •