مرا با خود مکن آوای دیگر ×××دلم را با خدایم بگذارو دیگر...
دلا ای همنشین عشق اعظم***بگو تا میتوانی از گنه زم...
مگر که عاشقی را کرده ای خواب*** بدان خوابی که باشد از دل آب...
خداوند حکیم زندگی بخش***بداده هر کسی را نوای عاشقی کش...
مرا با خود مکن آوای دیگر ×××دلم را با خدایم بگذارو دیگر...
دلا ای همنشین عشق اعظم***بگو تا میتوانی از گنه زم...
مگر که عاشقی را کرده ای خواب*** بدان خوابی که باشد از دل آب...
خداوند حکیم زندگی بخش***بداده هر کسی را نوای عاشقی کش...
شب سرگذشت ما را
از پيش چشم مي گذرانيد
ما نيز مي گذشتيم
زنجيرهاي ثانيه بر خواب هاي ما
و قيچي طلايي
در خاوران مهيا مي شد
صبحي كه مي رسيد به تنهايي تو بود
دل را چونان عاشقت کرده ام×××نمازم به نام جان کرده ام...جانم تویی ای خدا...
آری منم اما
دوش را به سحر به چه سان پیمودی ؟
صبح را به چه گون به شام آوردی ؟
همه گویند مدح وستایش از من
تو به خود بنگر که چه پیشم آوردی ؟ !
-----------------------------------------------
یه روزی بوسه شادی یه روز بوسه از غم ها
همین راز این دنیا برای ما حلالم کن
قسم می دم تو را همراز تو هم آغاز و هم پرواز
تو ای ماه و تو ای دریا تو ای زیبا حلالم کن
نوشتم زیر نور ماه برایت آخرین مصرع
اگر خوب یا که بد بودم ببخش من را حلالم کن
ندارم غصه اي چون با خدايم×××دلي دارم كه عاشق بر خدايم...
ما را به هر کجا که دید قایم نگاه کرد
تعبیرم به آن نگاه یکی از هزار کرد !
در فلق بود كه پرسيد سوار
آسمان مكثي كرد
رهگذر شاخهي نوري كه به لب داشت به تاريكي شنها بخشيد و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت
نرسيده به درخت كوچه باغي ست ...
تمام هستی من
چو یک پیاله شیر
میان دستم بود
نگاه آبی ماه به شیشه ها می خورد
ترانه ای غمناک
چو دود بر می خاست ، ز شهر زنجره ها
چو دود می لغزید، به روی پنجره ها
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)