خيلي ممنوم از شما دوست عزيز!
باتشكر
امير
خيلي ممنوم از شما دوست عزيز!
باتشكر
امير
برو بچ من که آهنگ مورد علاقم رو همونجور که دوستمون گفت توی اون پوشه کپی کردم بعد پسوندش رو عوض کردم ولی توی سیمز نیومد ! چه کنم ؟
میشه چندتا سایت معرفی کنی و میشه منورو فارسی کرد یا کارهایی که باید انجام بدی منظورم دستور هایی هست که بهشون میدی
خب من كه كردم و توي sims هم اومد!!شما وقتي ميخواي گوش دي به موزيك ورد علاقت برو به قسمت techno توي
توي cassette player،cd playerو.....
مثلا ميبيني توي مثلا ظبط شما چند قسمت داري (البته توي بازي)مثل بخش موزيك هاي popيا rock ويا!!!!!
حالا شما به جاي قسمت هاي ديگه برو به techno
دوست عزيز شما اگه چند صفحه ي قبل رو بگردي ميتوني آدرس چندين سايت رو پيدا كني!
وبلاگ maggy جان هم كه آيتم زياد داره!شما ميتوني به وبلاگ maggy بري و دانلود كني و يا به اين 3 آدرس بري:
البته اوليش از همه بهتره:
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنیدکد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنیدو عزيز همچين كار آسوني نيستش كه بخواي منو ها رو فارسي كني كه!!!يا همون به قول خودت دستورها رو فارسي كني!!مگه به انگليسي بده؟؟؟؟کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
به نظر من هرچيزيش زبون اصلش خوبه!!شما اگه هم ميخواي كه sims2 فارسي داسته باشي مي توني بخري.
البته متاسفانه sims2 جمع شده!وشما دوست عزيز لطفا ديگه درباره ي اين جمع شدن اگه سوالي داشتين به صفحات قبل مراجعه كنين.خلاصه هر چيزي زبون اصليش خوبه!!!!!چون كه وقتي فارسي ميكنن هزاران بلا سرش ميارن!!!
با تشكر....
امير
WILL WRIGHT
is not one human
هیچ شک و تردیدی نیست که صنعت بازی تاثیر زیادی در پیشرفت تکنولوژی کامپیوتر داشته است و بازیها دریچههای جدیدی را به روی صنعت کامپیوتر باز کردهاند . در قلمرو صنعت بازی ، ذهنها و افراد درخشان زیادی وجود دارند که این صنعت نوپا را با خلاقیت و نوآوریهای خود در گذر زمان به سوی پیشرفت و ترقی راهنمایی کردهاند و تمام آنچه را که این روزها را میبینید به وجود آوردهاند . اما در این گروه مردی هست که مانند جواهری در میان آن دسته میدرخشد . این مرد را میتوان در دو جمله خلاصه کرد ، Sim و City . او با همین دو جمله پدیدهای به وجود آورد که نه تنها دنیای بازیها را متحول کرد بلکه تمام دنیا را متوجه خود ساخت .
این ذهن زیبا ویل رایت نام دارد . شاید در کشور ما ویل رایت را در حد یک نام بشناسند و حتی او را نشناسند یا حتی این نام را با برادران رایت که در آسمان پرواز کردند اشتباه بگیرند اما حتماً دو بازوی بزرگ و مطرح این بازیساز افسانهای یعنی Sim City و The Sims را میشناسید و مدتها با آنها سرگرم شدهاید .
ویل رایت ، دراز و باریک با آن عینک روی صورتش که به او چهرهای متفکر داده است خالق این بازیهای عجیب است . شخصیت او ترکیبی عجیب از نیروی خلاق و استعداد کشف غیرممکنها است و به همین دلیل به او لقب تک هد ( Tech Head ) دادهاند . تعداد کمی از مردم هستند که کتابها را با اسم نویسندگانشان یاد میکنند و ویل رایت یکی از آنها است .
بنده در اینجا به مختصری از زندگی این فرد پرداخته ام..
ویل رایت یک شب زمستانی حدود 47 سال پیش اواخر سال 1960 میلادی ( 1339 شمسی ) در شهر آتلانتای ایالات جورجیا(Georgia) در خانوادهای متوسط پا به دنیا گذاشت. پدر او یک مهندس شیمی موفق و مادرش بازیگر تئاترهای محلی بود که آرزوی ستاره شدن در هالیوود را داشت!! از همان دوران کودکی حس کنجکاوی عجیبی همراه ویل رایت بود و همیشه مجذوب چیزهایی میشد که برای کودکان هم سن و سال او کسل کننده بود . مادر ویل رایت میگوید : زمانی که ویل رایت کودک بود همه نگرانی من در این بود که او به جای این که با هم سن و سالهای خود بازی کند ، او را باید همیشه در جاهای خطرناکی مانند پشت بام و یا در زیرزمین مشغول بازی با چیزهای عجیب پیدا میکردم . زمانی که ویل رایت به مدرسه رفت و خواندن را یاد گرفت دردسرهای والدین رایت دو چندان شد ، او بعد از اینکه خواندن را یاد گرفت به طرز افراطی به کتاب خواندن علاقه پیدا کرد و مادرش مجبور بود برای هر روز کتاب جدیدی تهیه کند . بعد از مدتی ویل رایت به ساخت مدلهایی پلاستیکی و یا چوبی از کشتی و هواپیما علاقه پیدا کرد و تمام وقت خود را صرف ساختن این مدلها میکرد در آن دوران آرزوی خلبان شدن تمام فکر و ذکر او را مشغول کرده بود .
بعد از مدتی پدر ویل رایت یک کارخانه کوچک تولید پلاستیک و پلیمر تاسیس کرد و از آن به بعد بود که سفارشات ویل به پدرش برای تهیه قطعات پلاستیکی مورد نیازش بالا گرفت !!
خانواده رایت روزهای خوشی را سپری میکردند و به تازگی صاحب فرزند دختری نیز شده بودند که با واقعه دردناکی روبرو شدند . زمانی که ویل رایت به سن 9 سالگی رسید پدرش را بر اثر حادثهای از دست داد . مرگ پدر شوک بدی بر روحیه ویل کوچک و مادرش گذاشت و روزهای سخت زندگی آن ها آغاز شد . مادر ویل برای این که بتواند روحیه دو فرزندش را قدری بهبود ببخشد تصمیم گرفت که به زادگاه خود یعنی شهر Baton Rouge در ایالات لویزیانا ( Louisiana ) مهاجرت کند. بعد از نقل مکان ویل کوچک هنوز گوشه گیر و منزوی بود که در این دوران با نمایش تردستیهای هودینی شعبدهباز معروف آن دوران که مانند دیوید کاپرفیلد کارهای عجیب و شگفت انگیز انجام میداد آشنا شد . ویل رایت سعی کرد برای خود تردستی و حقههای جالبی طراحی کند تا روزی مانند هودینی شود البته رایت در این باره میگوید : در آن دوران سخت شعبدهبازی تجربهای بود برای از یاد بردن مرگ پدرم . بعد از مدتی روحیه ویل رایت به حالت عادی بازگشت و به ادامه تحصیل پرداخت . او با هوش و استعدادی که داشت توانست در سن 17 سالگی وارد دانشگاه شود . او ابتدا به دانشگاه ایالتی لویزیانا وارد شد و در رشته معماری شروع به تحصیل کرد ، هنگامی که اولین مدرک ابتدایی خود را گرفت متوجه شد که این رشته حس کنجکاوی او را راضی نمیکند و تصمیم گرفت که رشته خود را عوض کند . او به دانشگاه دیگری رفت و در رشته مهندسی مکانیک شروع به تحصیل کرد . رایت در این دوران با رباتها آشنا شد و دوباره به حد افراطی مجذوب ساخت و نحوه حرکت رباتها شد طوری که درس را فراموش کرد !!!
رایت دوباره حس میکرد که مهندسی مکانیک هم دیگر برای او جذابیتی ندارد و به یاد دوران کودکی و بازی با مدلهای هواپیما افتاد و تصمیم گرفت تا دوباره رشته خود را عوض کند . رایت به دانشگاهی دیگر رفت و در رشته هوانوردی ثبت نام کرد و تا مقطع لیسانس خلبانی پیش رفت . در واقع او در سه رشته درس خواند و بعد از 5 سال تحصیل از هیچ کدام مدرک نهایی را نگرفت !!! این طور به نظر میرسد که برای او گرفتن مدرک مهم نبوده و میخواسته با فراگیری دانش دنیای اطراف خود را به صورت عملی کشف کند . زمانی که رایت حدود 21 سال داشت هنوز در دانشگاه مشغول تحصیل بود و باز هم به این نتیجه رسیده بود که این رشته هم برای او جذابیتی ندارد !!!
تا این که یک روز در دانشگاه با دستگاه عجیبی روبرو شد . در یکی از کلاسهای درس برای اولین بار کامپیوتری را قرار دادند که با آن اولین بازی شبیه سازی پرواز ساخت شرکت Artwick Production در حال اجرا بود . او به شدت مجذوب این سیستم جدید شده بود ، انگار چیزی را پیدا کرده بود که حس کنجکاوی او را راضی میکرد . رایت دنیای جدیدی را درون کامپیوتر کشف کرد و شیفته توانایی کامپیوتر در خلق دنیاهای متفاوت شده بود . رایت در مصاحبهای گفته است : هنوز آن روز را به یاد دارم از آن روز به بعد بیشتر فکر و ذهن من در دنیای بازیهای کامپیوتری میگشت و احساس کردم که به طرز عجیبی من را به سوی خود میکشد تا جایی که دانشگاه را برای همیشه ترک کردم و به دنبال یادگیری ساخت بازیهای کامپیوتری رفتم . البته در آن دوران مثل امروز نه کلاسی برای یادگیری وجود داشت و نه حتی کتاب کاملی ، هر چه بود رایت از تجربیات دیگر بازیسازهای آن دوران استفاده کرد . در تابستان سال بعد او با همسر آینده خود جوئل جونز که از کالیفرنیا برای گردش به لویزیانا آمده بود آشنا شد و در حالی که 22 سال سن داشت با او ازدواج کرد ، یک سال بعد زمانی که 23 سال داشت موفق شد اولین بازی خود را برای کمودو64 بسازد . بازی اول رایت یک بازی اکشن دوبعدی ساده بود که شما در آن هدایت هلیکوپتری را به دست میگرفتید و باید بر فراز جزیرهای پرواز کرده و به نابودی تجهیزات دشمن فرضی میپرداختید . رایت نام آن بازی را Raid on Bungeling Bay گذاشت . او درباره اولین بازی خود میگوید :
واقعاً احمقانه بود !!! اما نکتهای که من از آن بازی فهمیدم بینهایت ارزشمند بود ، من برای این که در کدنویسی بازی ضعیف بودم با کمک یکی از دوستانم ویرایش گری را برای طراحی مراحل بازی ساختیم تا دیگر پیکسل به پیکسل بازی خودم را برنامه نویسی نکنم ، با این ویرایش گر من به صورت تصویری و با استفاده از المانهای گرافیکی جزیره را در مرحلههای مختلف ساختم . در هنگام طراحی مرحلهها با ویرایش گر حس کردم که ساختن جزیره و قرار دادن تانکها ، ساختمانها و تجهیزات برای من لذت بخشتر و سرگرم کنندهتر از خود بازی است . حتی بعد از این که بازی را برای کمودور 64 منتشر کردم خود را ساعتها با ویرایشگر بازی سرگرم میکردم و هر بار جور دیگری جزیره و تجهیزات را کنار هم میچیدم . در واقع رایت حین ساخت بازی متوجه شد که لذت ساختن در یک بازی بیشتر از خراب کردن و نابود کردن است . و با همین فکر یک سال بعد همان بازی را این بار به همراه یک ویرایش گر مخصوص که به بازیباز اجازه میداد تا مراحل دلخواه خود را بسازد برای کمودور 64 و کنسول NES ( میکرو ) نینتندو منتشر کرد . ویل رایت بعدها هنوز هم به آن سرگرمی عجیب که کشف کرده بود فکر میکرد تا این که روزی مقالهای از پروفسور جیفورستر ( Jay Forrester ) در رابطه با طراحی و برنامه ریزی اکوسیستم شهری خواند . او به قدری از این تئوری خوشش آمد که بارها و بارها آن را خواند . و مورد بررسی قرار داد تا این که فکری به ذهنش رسید . او که از دوران کودکی به شبیه سازی علاقه شدیدی داشت با خود گفت : اگر این تئوری در یک بازی شبیه سازی شود چه میشود ؟!! و با استفاده از تئوری پروفسور فورستر به همان ویرایش گر جزیره خود تعدادی المان مانند ماشین ، جاده ، خانه و غیره اضافه کرد . رایت هنگامی که در حال طراحی ایده بازی خود بود به یک نتیجه دیگر هم رسید . او میگوید : در آن دوران از خود سئوال کردم که این بازی وقتی که شروع شد کجا و چگونه تمام شود ؟ بیشتر بازیها از همان دوران تا به امروز بر اساس الگوی فیلمهای سینمایی ساخته میشوند که در نهایت پایانی مشخص دارند اما بازی من بیشتر شبیه به یک سرگرمی تمام نشدنی بود . در ابتدا فقط میخواستم ترافیک شهری و رفت و آمدها را در بازی شبیه سازی کنم اما بعد از مدتی فهمیدم که این ایده تنها کافی نیست و حس باارزشی برای بازیباز ندارد ولی اگر بتوانم لایه به لایه یک زندگی شهری را با همه جوانب بسازم فکر کنم چیز جالبی از آب دربیاید . اما این کار ایده سختی بود و نیاز به سرمایه خوبی داشت . بعد از اتمام طرح اولیه رایت مطمئن بود که برنامهای ساخته ، شگفت انگیز و بیهمتا ، اما دیگران مانند او فکر نمیکردند !!! رایت وقتی طرح سادهای از بازی خود را آماده کرد برای ادامه کار تصمیم گرفت به دنبال ناشر و سرمایه گذاری بگردد که در آن دوران تعدادشان مثل امروز زیاد نبود ، اما رایت برای پیدا کردن ناشر به دردسرهای فراوانی خورد . او با ناشران زیادی در رابطه با طرح خود صحبت کرد اما هیچکدام حتی قبول نکردند تا کار ویل رایت را ببینند و حتی با حرفهای عجیب و تند آنها روبرو شد که ایده رایت را به مسخره میگرفتند . او میگوید : در آن دوران به هر کجا که ذهنم رسید سر زدم یکی میگفت ساختن شهر و خیابان چه معنی دارد و دیگری میگفت امروز مردم دنبال بازی اکشن هستند و از کتک کاری در بازی لذت میبرند !! تا ساختن ساختمان و شهر . من حتی به دفتر شرکت EA که در آن دوران هنوز به غولی بزرگ تبدیل نشده بود رفتم و مورد تمسخر آنها قرار گرفتم . هیچ کس حاضر به سرمایه گذاری روی ایده رایت نبود چون آن را طرحی شکست خورده میدانستند . بعد از مدتی اینور آنور رفتن رایت تصمیم گرفت که با سرمایه شخصی بازی خود را در سطح پایینتری برای کمودور 64 بسازد . اما شبی با کسی آشنا شد که زندگی رایت را تغییر داد .
یک شب از طرف دوستش به یک مهمانی دعوت شد و در آنجا با سرمایهدار خوش فکری به نام جف براون ( Jeff Braun ) آشنا شد که علاقه شدیدی به کارهایی که همه از آن فرار میکردند داشت .
او قبلا درباره بازیهای کامپیوتری چیزهایی شنیده بود و رایت آن شب تا صبح درباره ایدهاش و تحولی که میتواند با کارش انجام دهد برای جف براون صحبت کرد تا این که او خطر ریسک را پذیرفت .
رایت با سرمایه گذاری جف براون و به همراه دوستش که برنامه نویس حرفهای بود کار بر روی بازی را شروع کردند . تبدیل کردن افکار رایت به بازی کار سخت و دشواری بود که در نهایت رایت با استفاده از یک تکنیک پیچیده راهی پیدا کرد تا شبیه سازی واقعیتها را به کامپیوترهای رومیزی منتقل کند و در نهایت بازی خود را با نام Simcity تمام کرد . Simcity در دهه 80 میلادی حاوی هوش مصنوعی ، خلاقیت و ابتکاری بود که همه در یک بازی خلاصه شده بود . بعد از اتمام ساخت بازی رایت به همراه جف براون شرکتی به نام Maxis در منطقه Walnutcreek کالیفرنیا تاسیس کردند . بعد از ثبت شرکت Maxis ، جف براون به دنبال ناشر رفت تا بازی آماده را منتشر کند اما باز هم کسی حاضر به سرمایه گذاری نبود تا این که او توانست با یکی از ناشران کوچک و گمنام آن زمان به نام Broderbund به توافق برسد . هر چند که مسئولان Broderbund هنوز با دید تردید به بازی Simcity نگاه میکردند اما بعد از کش و قوسهای فراوان سرانجام در سال 1989 ( 1368 شمسی ) Simcity روانه بازار شد .Simcity یک بازی با پایانی باز و نامشخص بود که تا آن زمان همانندی در بازار بازیها نداشت . اما Simcity مانند بمبی در بازار منفجر شد و استقبال چشمگیری از آن شد طوری که بعد از چند ماه به فروش 4 میلیون نسخه رسید .بعد از موفقیت بینظیر همه نگاهها متوجه ویل رایت شده البته نه فقط به خاطر فروش چشمگیر Simcity بلکه به خاطر ایده جالب و عجیب او . تا قبل از Simcity شبیه سازی کامپیوتری فقط در دسترس مراکز نظامی ، صنعتی و تحقیقاتی بود اما رایت با ذهن خلاق خود و به کمک یک رابط گرافیکی ساده پیچیدهترین شبیه سازی شهری را در دسترس همه مردم گذاشته بود . اصول Simcity فراتر از یک بازی بود به طوری که این بازی با ایدههایی که در مدیریت یک شهر مجازی داشت مورد توجه دولت مردان و سیاست مداران قرار گرفت و تا آن زمان حتی سابقه نداشت که مطبوعات اجتماعی و سیاسی به طور موشکافانه به یک بازی بپردازند درحالیکه در همان سال مجله سیاسی ، اجتماعی معتبر Time یک مقاله بلند بالا درباره این بازی و ایدههای نهفته در آن چاپ کرد . در کل Simcity سرفصل جدیدی بر روی صنعتی شدن بازیها گشود طوری که از آن به بعد کمتر کسی بازیها را به عنوان یک معقوله کوچک نگاه میکرد و شغل بازیسازها دارای احترام و مقام بالایی شد . بازی Simcity برای رایت 24 جایزه داخلی و بینالمللی را به ارمغان آورد و در نهایت به یکی از تاثیرگذارترین بازیهای تاریخ صنعت بازی مبدل شد . به دنبال موفقیت Simcity رایت بازیهای دیگری از این سری طراحی کرد . در سال 1990 میلادی رایت بر اساس تئوری Gaia پروفسور جیمز لاولوک با کمک فرد هاسلم بازی SimEarth را طراحی کرد که در آن تجربه زندگی و حیات در یک سیاره شبیه سازی شده بود . در سال 1991 میلادی با کمک جاستین مک کروک از روی تحقیقات علمی دانشمندان بازی SimAnt را بر اساس زندگی کلونی مورچهها طراحی کرد . او بعدها تعداد زیاد دیگری از مجموعه بازی Simcity که هیچکدام به موفقیت بازی اول نرسیدند را طراحی کرد . با یک نگاه به بازیهای رایت میتوان دید که همه بازیهای او بر اساس تحقیقات علمی دانشمندان پایه گذاری شده است و این موردی است که ویل رایت را از سایر بازیسازها متمایز میکند . در سال 1993 میلادی او بار دیگر با کمک فرد هاسلم نسخه جدیدی از Simcity به نام Simcity2000 را طراحی کرد که باز هم با استقبال همگانی مواجه شد و در ادامه موفقیت این بازی در سال 1999 بازی Simcity3000 و در سال 2003 بازی Simcity4 را طراحی کرد که هر کدام موفقیت دیگری بودند در بازسازی همان بازی کلاسیک با ظاهری جدید و جزئیات زیاد در گرافیک و گیمپلی جدید . به هرحال Simcity اولین بازی بود که حتی افرادی را که به بازیهای کامپیوتری علاقهای نداشتند جذب خود کرد ، مهندسان و مدیران شرکتهای ساختمانی و شهرسازی از تجربههای آن استفاده کردند و حتی طبق آماری رسمی این بازی به عنوان یک واحد کمک درسی در 10000 کلاس درس و دانشگاه استفاده شد . بعد از فروش استثنایی سری بازیهای Simcity درآمد شرکت Maxis به صورت چشمگیری افزایش پیدا کرده بود و جف براون از این که نتیجه ریسک و اعتمادش به ویل رایت جواب داده بود خوشحال بود او که مردی فوقالعاده اقتصادی بود در سال 1995 شرکت Maxis را به 38 میلیون دلار در سال رساند .بعد از مطرح شدن نام شرکت Maxis ، شرکت EA از این که دست رد به سینه رایت زده بود پشیمان شده و سعی داشت هرطور که شده آنها را به سوی خود جذب کند. در آن زمان EA عزم خود را جزم کرده بود تا به بزرگ ترین ناشر دنیا بدل شود و در این راه سعی داشت تمام نخبگان دنیای بازی را جذب خود کند و در نهایت EA توانست در سال 1997 میلادی با درخواستهای فراوان بیشتر سهام شرکت Maxis را به ارزش 125 میلیون دلار از ویل رایت و جف براون خریداری کند .
بعد از سری بازیهای Simcity رایت در فکر ساخت بازی جدیدی بود که بیشتر سرگرم کننده باشد و سالها روی ایده آن کار میکرد . رایت میگوید : از همان اوایل دهه 90 فکری به ذهنم رسید . در سال 91 خانهام بر اثر آتشسوزی نابود شد و من به همراه همسرم مجبور شدیم زندگی جدیدی را از اول شروع کنیم . ما اتاقها و وسایل زندگی را دوباره تهیه کردیم ، کار لذت بخشی بود وقتی که با همسرم دکور اتاقهای مان را میچیدیم من از این کار خوشم آمد و ایدهای در ذهنم شکل گرفت .
رایت قبلا بازی Simcity را ساخته بود و حالا یک ایده ساده و جالب دیگر در ذهنش نقش بسته بود . تمرکز بر روی سبک بازی Simcity اما این بار به دست گرفتن کنترل یک خانه و درون آن به جای یک شهر . ایده اولیه یک بازی به صورت طراحی و دکور بندی یک خانه به ذهن رایت رسید که حتی سبک آن را Home Tactics گذاشت اما بعد از مدتی ایده رایت عوض شد . ویل رایت میگوید : با خودم خیلی فکر کردم و گفتم این شهری که در Simcity ساخته میشود ماهیت اصلی آن زندگی مردم شهر است . در آن دوران من علاقه زیادی به سریال کارتونی خانواده سیمپسونها داشتم . این سریال ایده جالبی داشت و درباره زندگی یک خانواده بود . من برنامههای دوربین مخفی که در یک خانه نصب میشد و زندگی روزمره افراد ساکن آن را به نمایش میگذاشت دیده بودم و به این نتیجه رسیدم که بد نیست تجربه زندگی را شبیه سازی کنم !! رایت بعد از کلی فکر نقشه و طرح خود را آماده کرد و آن را برای مسئولان EA بازگو کرد . مسئولان EA که با ایده عجیب رایت روبرو شده بودند قدری با شک به ایده رایت نگاه کردند اما دیگر به او اعتقاد داشتند و مطمئن بودند که ایده رایت کار موفقی از آب درمیآید . هرچند ایده رایت عجیب به نظر میآمد اما میتوانست به یک شگفتی تبدیل شود . بعد از موافقتهای اولیه رایت کار ساخت بازی جدید را شروع کرد و ایده خود را برای همگان آشکار کرد . تعداد کمی افراد بدبین و کینهجو که نمیتوانستند موفقیتهای رایت را ببینند شروع به تمسخر ایده رایت در مطبوعات کردند تا زمانی که بازی تمام شد و نام آن را The Sims گذاشت . EA در سال 2000 بازی The Sims را منتشر کرد و این سرآغازی بود بر موفقیت افسانهای ویل رایت . بازی The Sims با استقبال عمومی بینظیری در دنیا مواجه شد و به آن چنان فروش بالایی رسید که عاقبت بازی MYST را که تا آن زمان پرفروشترین بازی PC در طول تاریخ بود را پشت سر گذاشت . The Sims یک بازی ساده است که بر اساس زندگی روزمره و احتیاجات انسانها طراحی شده است .
بعد از موفقیت بینظیر The Sims ویل رایت بر اساس تفکرات و درخواستهای طرفدارانش شروع به تهیه نسخههای الحاقی ( Expansion ) برای این بازی کرد و با هر کدام از آنها قابلیتهای جدیدی در بازی به وجود آمد . بازی The Sims از یک نظر دیگر هم رکوددار است و آن دارای بیشترین نسخه الحاقی در تاریخ بازیهای کامپیوتری است که همه آنها با استقبال خوبی روبرو شدند و طبق آماری غیر رسمی این بازی به همراه نسخههای الحاقی خود تا آخر سال 2003 حدود 37 میلیون نسخه در سراسر جهان فروش داشته است . این بازی آن چنان تاثیری در جامعه آمریکا ایجاد کرد که در نهایت به عنوان پدیدهای فرهنگی در تاریخ آمریکا ثبت شد . بعد از انتشار بازی The Sims افتخارات ویل رایت شروع شده بود . در سال 99 مجله Entertainment نام رایت را در رده 35 لیست 100 نفر افراد تاثیر گذار در تکنولوژی قرار داد . در سال 2001 کنفرانس معتبر بازیسازها
( GDC ) جایزه دستاورد یک عمر فعالیت خود را به ویل رایت اهدا کرد . در سال 2002 نام ویل رایت به عنوان پنجمین نفر در کنار نامهایی بزرگ همانند میاماتو ، جان کارمک ، سیدمی یر و ساکا گوچی وارد تالار مشاهیر آکادمی هنرها و علوم دیجیتالی شد . بعد از اوجگیری بازیهای آنلاین این فکر به ذهن رایت رسید که بازی The Sims را به دنیای آنلاین ببرد . هنگامی که ایده رایت مطرح شد مجله سیاسی ، اجتماعی نیوزویک ( News Week ) عکس او را روی جلد یکی از شمارههایش چاپ کرد و مقالهای بلند را به ویل رایت اختصاص داد .اما ایده رایت با این که جالب به نظر میرسید با استقبال خوبی مواجه نشد و The Sims online تنها نسخه شکست خورده این مجموعه به حساب میآید . سال 2004 قسمت دوم این بازی محبوب توسط شرکت EA منتشر شد و با موفقیتی دوباره به فروش بالایی رسید که هنوز ادامه دارد . The Sims2 ادامهای موفق است که علاوه بر امکانات قبلی با گرافیک بهتر و امکانات جدید به عنوان یکی دیگر از شاهکارهای رایت معرفی شده است . به هر حال آن کودک یتیم و افسرده امروز به مردی مشهور و ثروتمند تبدیل شده است و اکنون در قصر مجلل و باشکوه خود در شمال سان فرانسیسکو به همراه همسر و تنها فرزند دخترش زندگی خوبی دارد . با این که رایت به مردی ثروتمند و مشهور تبدیل شده اما هنوز سادگی و بیآلایشی را در ظاهر و حرکات او میتوان دید ، طوری که اگر کسی او را نشناسد اصلا نمیتواند تصور کند که با یکی از ثروتمندان جهان روبرو شده است . او که مردی خانواده دوست است به غیر از بازیهای عجیبش علایق دیگری هم دارد که از دوران کودکی با او مانده است .
رایت میگوید : Sim City و The Sims من را از آن چه که فکرش را هم میکردم ثروتمندتر کردند ، اما اگر من این کار را انجام نمیدادم حتماً امروز درگیر چیز دیگری بودم و آن چیز بدون شک رباتها هستند !! عمارت مجلل و باشکوه ویل رایت به صورت افراطی با رباتها پر شده است. او انواع اقسام مدلهای ربات را در قصر خود جمع کرده و آنها را در جای جای خانه خود نگهداری میکند . طوری که انگار فرمانده یک لشکر از رباتهاست . اما علاقه او به رباتها به همین جا ختم نمیشود او یکی از شرکت کنندگان پر و پا قرص مسابقات Battle bot است که سالانه برگزار میشود و از تلویزیون ملی آمریکا به طور مستقیم پخش میشود . او در این مسابقات به مبارزه با رباتهای ساخت دیگر شرکت کنندگان میرود ، البته در این مسابقات او تنها نیست و دخترش کسیدی هم همراه پدر در این مسابقات شرکت میکند و حتی در سال 2004 این پدر و دختر توانستند به مقام خوبی برسند . رایت علاقه زیادی به سینما دارد. فیلم 2001 : یک ادیسه فضایی ساخته کارگردان نامدار جهانی استنلی کوبریک که چند سال پیش هم از تلویزیون کشور خودمان پخش شد از نظر رایت بهترین فیلمی است که تا به حال دیده است .
این روزها رایت به دنبال نوع دیگر از سرگرمی است و با شبکه تلویزیونی Fox قراردادی امضا کرده تا برنامهای با سبک و روش جدید برای آنها بسازد و با پیشینه او عجیب نیست که کار عجیب دیگری از آب دربیاید .
ویل رایت دیگر به عنوان فردی خلاق در دنیا مطرح شده است و مجله Time نام او را در فهرست 50 نفره افراد مهم تاثیر گذار در تاریخ دیجیتال قرار داده است و مجله PCMagazine که یکی از مجلههای معتبر و تخصصی در زمینه علم کامپیوتر است که ارتباطی به بازیهای کامپیوتری ندارد در سال 2005 جایزه دستاورد یک عمر فعالیت علمی خود را به ویل رایت به خاطر وارد کردن شبیه سازها به دنیای تجاری اهدا کرد .
دوست صمیمی رایت ، پیتر مولینکس بازیساز خلاق انگلیسی که خالق بازی سیاه و سفید
( Black & White ) است درباره ویل رایت میگوید : در این مدت طولانی که با ویل دوست هستم یک چیز را به خوبی فهمیدهام ، او مردی غیرعادی و عجیب است و انتظار نداشته باشید که مانند بقیه افراد فکر کند او همیشه در فکر خود چیزهای عجیب و غریبی دارد و میخواهد راهی پیدا کند تا آنها را به واقعیت تبدیل کند .
او میداند که چه میخواهد انگار که همه چیز به او الهام میشود . اگر با ویل درباره کامپویتر و ربات صحبت کنید بیشتر به وجد میآید تا درباره ماشینهای پرسرعت . او بیشتر درآمد خود را صرف رباتهایش میکند مثلا همه سعی خود را میکند تا رباتی داشته باشد که از پلهها بالا برود و یا کارهای عجیب انجام دهد . مولینکس هیچ شکی درباره جایزههای رایت ندارد و میگوید : Sims یک شاهکار تمام عیار است که فقط از ذهن نابغهای مانند ویل رایت برمیآید . او تفکر صنعت بازی را تغییر داد و به همگان فهماند که فقط خشونت ، نابود کردن ، وحشت و داستانهای علمی تخیلی مایههای اصلی ساخت یک بازی نیستند او درباره زندگی و جریان آن در بازیها حرف زده است . رایت در واقع رویای یک زندگی ایدهآل را به تصویر کشیده است شما میتوانید یک آپارتمان بخرید و تک و تنها زندگی را شروع کنید و در انتها به یک ثروتمند با دوستان زیاد در یک قصر تبدیل شوید .
بدون شک ویل رایت یکی از بزرگترین افراد بازیساز در طول تاریخ است ؛ بازیهای او وجهای علمی و پرمایه را به صنعت بازی بخشید و این طور که به نظر میرسد برای رویاهای او پایانی وجود ندارد چون در اوایل سه سال پیش ، رایت یک بازی خلاقانه دیگر به نام Spore را معرفی کرد که به زودی منتشر می شود . به هر حال او انسانی خارقالعاده است که مانند جواهری درخشان در میان بازیسازها میدرخشد و تمام حرف او در این است :
به جای نابود کردن بیایید در بازیها فکر کنید و بسازید !!
با بهره گیری از مجله بازی رایانه و موتور Google و Yahoo
مهدی . . . .
--------------------
عکس رو کوچک کردم چون بیش تر از 300 KB حجم داشت.
تصویر بزرگ:
sam fisher 08کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
اصال کیفیت بازی خیلی میاد پایین. خیلی بد میشه. همون زبونشون رو هم که فارسی میکنن کلی از کیفیت میافته دیگه چه برسه به منو و چیزای دیگه. من توصیه میکنم اصلا این کارو نکنین![]()
تاييد ميشه!تازه اين كه فقط يك بازي هستش!!!
دوستان من متن ارزشمند زندگي نامه ويل رايت رو براتون بصورت pdf گذاشتم!
با حجم:600 كيلو بايت
اگر از شما هنگام دانلود پسورد درخواست شد اين پسورد را بزنيد:
روش دانلودش كه بلدين؟؟مثل همون قضيه crack كه براي ali zap جان گذاشتم!کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
بازم آموزشش رو ميذارم:
وقتي رفتين به آدرس اين كار هارو به ترتيب انجام بدين:
1-عدد امنيتي رو كه داده رو بزنين.براي من996 داده!
2-پسورد:3-كليك كنيدکد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
لينك دانلود:
با تشكر....کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
امير
Last edited by gap; 15-07-2008 at 08:20.
دستت درد نكنه كه نوشتي ولي فكر كنم كسي نتونه اينو بخونههیچ شک و تردیدی نیست که صنعت بازی تاثیر زیادی در پیشرفت تکنولوژی کامپیوتر داشته است و بازیها دریچههای جدیدی را به روی صنعت کامپیوتر باز کردهاند . در قلمرو صنعت بازی ، ذهنها و افراد درخشان زیادی وجود دارند که این صنعت نوپا را با خلاقیت و نوآوریهای خود در گذر زمان به سوی پیشرفت و ترقی راهنمایی کردهاند و تمام آنچه را که این روزها را میبینید به وجود آوردهاند . اما در این گروه مردی هست که مانند جواهری در میان آن دسته میدرخشد . این مرد را میتوان در دو جمله خلاصه کرد ، Sim و City . او با همین دو جمله پدیدهای به وجود آورد که نه تنها دنیای بازیها را متحول کرد بلکه تمام دنیا را متوجه خود ساخت .
این ذهن زیبا ویل رایت نام دارد . شاید در کشور ما ویل رایت را در حد یک نام بشناسند و حتی او را نشناسند یا حتی این نام را با برادران رایت که در آسمان پرواز کردند اشتباه بگیرند اما حتماً دو بازوی بزرگ و مطرح این بازیساز افسانهای یعنی Sim City و The Sims را میشناسید و مدتها با آنها سرگرم شدهاید .
ویل رایت ، دراز و باریک با آن عینک روی صورتش که به او چهرهای متفکر داده است خالق این بازیهای عجیب است . شخصیت او ترکیبی عجیب از نیروی خلاق و استعداد کشف غیرممکنها است و به همین دلیل به او لقب تک هد ( Tech Head ) دادهاند . تعداد کمی از مردم هستند که کتابها را با اسم نویسندگانشان یاد میکنند و ویل رایت یکی از آنها است .
بنده در اینجا به مختصری از زندگی این فرد پرداخته ام..
ویل رایت یک شب زمستانی حدود 47 سال پیش اواخر سال 1960 میلادی ( 1339 شمسی ) در شهر آتلانتای ایالات جورجیا(Georgia) در خانوادهای متوسط پا به دنیا گذاشت. پدر او یک مهندس شیمی موفق و مادرش بازیگر تئاترهای محلی بود که آرزوی ستاره شدن در هالیوود را داشت!! از همان دوران کودکی حس کنجکاوی عجیبی همراه ویل رایت بود و همیشه مجذوب چیزهایی میشد که برای کودکان هم سن و سال او کسل کننده بود . مادر ویل رایت میگوید : زمانی که ویل رایت کودک بود همه نگرانی من در این بود که او به جای این که با هم سن و سالهای خود بازی کند ، او را باید همیشه در جاهای خطرناکی مانند پشت بام و یا در زیرزمین مشغول بازی با چیزهای عجیب پیدا میکردم . زمانی که ویل رایت به مدرسه رفت و خواندن را یاد گرفت دردسرهای والدین رایت دو چندان شد ، او بعد از اینکه خواندن را یاد گرفت به طرز افراطی به کتاب خواندن علاقه پیدا کرد و مادرش مجبور بود برای هر روز کتاب جدیدی تهیه کند . بعد از مدتی ویل رایت به ساخت مدلهایی پلاستیکی و یا چوبی از کشتی و هواپیما علاقه پیدا کرد و تمام وقت خود را صرف ساختن این مدلها میکرد در آن دوران آرزوی خلبان شدن تمام فکر و ذکر او را مشغول کرده بود .
بعد از مدتی پدر ویل رایت یک کارخانه کوچک تولید پلاستیک و پلیمر تاسیس کرد و از آن به بعد بود که سفارشات ویل به پدرش برای تهیه قطعات پلاستیکی مورد نیازش بالا گرفت !!
خانواده رایت روزهای خوشی را سپری میکردند و به تازگی صاحب فرزند دختری نیز شده بودند که با واقعه دردناکی روبرو شدند . زمانی که ویل رایت به سن 9 سالگی رسید پدرش را بر اثر حادثهای از دست داد . مرگ پدر شوک بدی بر روحیه ویل کوچک و مادرش گذاشت و روزهای سخت زندگی آن ها آغاز شد . مادر ویل برای این که بتواند روحیه دو فرزندش را قدری بهبود ببخشد تصمیم گرفت که به زادگاه خود یعنی شهر Baton Rouge در ایالات لویزیانا ( Louisiana ) مهاجرت کند. بعد از نقل مکان ویل کوچک هنوز گوشه گیر و منزوی بود که در این دوران با نمایش تردستیهای هودینی شعبدهباز معروف آن دوران که مانند دیوید کاپرفیلد کارهای عجیب و شگفت انگیز انجام میداد آشنا شد . ویل رایت سعی کرد برای خود تردستی و حقههای جالبی طراحی کند تا روزی مانند هودینی شود البته رایت در این باره میگوید : در آن دوران سخت شعبدهبازی تجربهای بود برای از یاد بردن مرگ پدرم . بعد از مدتی روحیه ویل رایت به حالت عادی بازگشت و به ادامه تحصیل پرداخت . او با هوش و استعدادی که داشت توانست در سن 17 سالگی وارد دانشگاه شود . او ابتدا به دانشگاه ایالتی لویزیانا وارد شد و در رشته معماری شروع به تحصیل کرد ، هنگامی که اولین مدرک ابتدایی خود را گرفت متوجه شد که این رشته حس کنجکاوی او را راضی نمیکند و تصمیم گرفت که رشته خود را عوض کند . او به دانشگاه دیگری رفت و در رشته مهندسی مکانیک شروع به تحصیل کرد . رایت در این دوران با رباتها آشنا شد و دوباره به حد افراطی مجذوب ساخت و نحوه حرکت رباتها شد طوری که درس را فراموش کرد !!!
رایت دوباره حس میکرد که مهندسی مکانیک هم دیگر برای او جذابیتی ندارد و به یاد دوران کودکی و بازی با مدلهای هواپیما افتاد و تصمیم گرفت تا دوباره رشته خود را عوض کند . رایت به دانشگاهی دیگر رفت و در رشته هوانوردی ثبت نام کرد و تا مقطع لیسانس خلبانی پیش رفت . در واقع او در سه رشته درس خواند و بعد از 5 سال تحصیل از هیچ کدام مدرک نهایی را نگرفت !!! این طور به نظر میرسد که برای او گرفتن مدرک مهم نبوده و میخواسته با فراگیری دانش دنیای اطراف خود را به صورت عملی کشف کند . زمانی که رایت حدود 21 سال داشت هنوز در دانشگاه مشغول تحصیل بود و باز هم به این نتیجه رسیده بود که این رشته هم برای او جذابیتی ندارد !!!
تا این که یک روز در دانشگاه با دستگاه عجیبی روبرو شد . در یکی از کلاسهای درس برای اولین بار کامپیوتری را قرار دادند که با آن اولین بازی شبیه سازی پرواز ساخت شرکت Artwick Production در حال اجرا بود . او به شدت مجذوب این سیستم جدید شده بود ، انگار چیزی را پیدا کرده بود که حس کنجکاوی او را راضی میکرد . رایت دنیای جدیدی را درون کامپیوتر کشف کرد و شیفته توانایی کامپیوتر در خلق دنیاهای متفاوت شده بود . رایت در مصاحبهای گفته است : هنوز آن روز را به یاد دارم از آن روز به بعد بیشتر فکر و ذهن من در دنیای بازیهای کامپیوتری میگشت و احساس کردم که به طرز عجیبی من را به سوی خود میکشد تا جایی که دانشگاه را برای همیشه ترک کردم و به دنبال یادگیری ساخت بازیهای کامپیوتری رفتم . البته در آن دوران مثل امروز نه کلاسی برای یادگیری وجود داشت و نه حتی کتاب کاملی ، هر چه بود رایت از تجربیات دیگر بازیسازهای آن دوران استفاده کرد . در تابستان سال بعد او با همسر آینده خود جوئل جونز که از کالیفرنیا برای گردش به لویزیانا آمده بود آشنا شد و در حالی که 22 سال سن داشت با او ازدواج کرد ، یک سال بعد زمانی که 23 سال داشت موفق شد اولین بازی خود را برای کمودو64 بسازد . بازی اول رایت یک بازی اکشن دوبعدی ساده بود که شما در آن هدایت هلیکوپتری را به دست میگرفتید و باید بر فراز جزیرهای پرواز کرده و به نابودی تجهیزات دشمن فرضی میپرداختید . رایت نام آن بازی را Raid on Bungeling Bay گذاشت . او درباره اولین بازی خود میگوید :
واقعاً احمقانه بود !!! اما نکتهای که من از آن بازی فهمیدم بینهایت ارزشمند بود ، من برای این که در کدنویسی بازی ضعیف بودم با کمک یکی از دوستانم ویرایش گری را برای طراحی مراحل بازی ساختیم تا دیگر پیکسل به پیکسل بازی خودم را برنامه نویسی نکنم ، با این ویرایش گر من به صورت تصویری و با استفاده از المانهای گرافیکی جزیره را در مرحلههای مختلف ساختم . در هنگام طراحی مرحلهها با ویرایش گر حس کردم که ساختن جزیره و قرار دادن تانکها ، ساختمانها و تجهیزات برای من لذت بخشتر و سرگرم کنندهتر از خود بازی است . حتی بعد از این که بازی را برای کمودور 64 منتشر کردم خود را ساعتها با ویرایشگر بازی سرگرم میکردم و هر بار جور دیگری جزیره و تجهیزات را کنار هم میچیدم . در واقع رایت حین ساخت بازی متوجه شد که لذت ساختن در یک بازی بیشتر از خراب کردن و نابود کردن است . و با همین فکر یک سال بعد همان بازی را این بار به همراه یک ویرایش گر مخصوص که به بازیباز اجازه میداد تا مراحل دلخواه خود را بسازد برای کمودور 64 و کنسول NES ( میکرو ) نینتندو منتشر کرد . ویل رایت بعدها هنوز هم به آن سرگرمی عجیب که کشف کرده بود فکر میکرد تا این که روزی مقالهای از پروفسور جیفورستر ( Jay Forrester ) در رابطه با طراحی و برنامه ریزی اکوسیستم شهری خواند . او به قدری از این تئوری خوشش آمد که بارها و بارها آن را خواند . و مورد بررسی قرار داد تا این که فکری به ذهنش رسید . او که از دوران کودکی به شبیه سازی علاقه شدیدی داشت با خود گفت : اگر این تئوری در یک بازی شبیه سازی شود چه میشود ؟!! و با استفاده از تئوری پروفسور فورستر به همان ویرایش گر جزیره خود تعدادی المان مانند ماشین ، جاده ، خانه و غیره اضافه کرد . رایت هنگامی که در حال طراحی ایده بازی خود بود به یک نتیجه دیگر هم رسید . او میگوید : در آن دوران از خود سئوال کردم که این بازی وقتی که شروع شد کجا و چگونه تمام شود ؟ بیشتر بازیها از همان دوران تا به امروز بر اساس الگوی فیلمهای سینمایی ساخته میشوند که در نهایت پایانی مشخص دارند اما بازی من بیشتر شبیه به یک سرگرمی تمام نشدنی بود . در ابتدا فقط میخواستم ترافیک شهری و رفت و آمدها را در بازی شبیه سازی کنم اما بعد از مدتی فهمیدم که این ایده تنها کافی نیست و حس باارزشی برای بازیباز ندارد ولی اگر بتوانم لایه به لایه یک زندگی شهری را با همه جوانب بسازم فکر کنم چیز جالبی از آب دربیاید . اما این کار ایده سختی بود و نیاز به سرمایه خوبی داشت . بعد از اتمام طرح اولیه رایت مطمئن بود که برنامهای ساخته ، شگفت انگیز و بیهمتا ، اما دیگران مانند او فکر نمیکردند !!! رایت وقتی طرح سادهای از بازی خود را آماده کرد برای ادامه کار تصمیم گرفت به دنبال ناشر و سرمایه گذاری بگردد که در آن دوران تعدادشان مثل امروز زیاد نبود ، اما رایت برای پیدا کردن ناشر به دردسرهای فراوانی خورد . او با ناشران زیادی در رابطه با طرح خود صحبت کرد اما هیچکدام حتی قبول نکردند تا کار ویل رایت را ببینند و حتی با حرفهای عجیب و تند آنها روبرو شد که ایده رایت را به مسخره میگرفتند . او میگوید : در آن دوران به هر کجا که ذهنم رسید سر زدم یکی میگفت ساختن شهر و خیابان چه معنی دارد و دیگری میگفت امروز مردم دنبال بازی اکشن هستند و از کتک کاری در بازی لذت میبرند !! تا ساختن ساختمان و شهر . من حتی به دفتر شرکت EA که در آن دوران هنوز به غولی بزرگ تبدیل نشده بود رفتم و مورد تمسخر آنها قرار گرفتم . هیچ کس حاضر به سرمایه گذاری روی ایده رایت نبود چون آن را طرحی شکست خورده میدانستند . بعد از مدتی اینور آنور رفتن رایت تصمیم گرفت که با سرمایه شخصی بازی خود را در سطح پایینتری برای کمودور 64 بسازد . اما شبی با کسی آشنا شد که زندگی رایت را تغییر داد .
یک شب از طرف دوستش به یک مهمانی دعوت شد و در آنجا با سرمایهدار خوش فکری به نام جف براون ( Jeff Braun ) آشنا شد که علاقه شدیدی به کارهایی که همه از آن فرار میکردند داشت .
او قبلا درباره بازیهای کامپیوتری چیزهایی شنیده بود و رایت آن شب تا صبح درباره ایدهاش و تحولی که میتواند با کارش انجام دهد برای جف براون صحبت کرد تا این که او خطر ریسک را پذیرفت .
رایت با سرمایه گذاری جف براون و به همراه دوستش که برنامه نویس حرفهای بود کار بر روی بازی را شروع کردند . تبدیل کردن افکار رایت به بازی کار سخت و دشواری بود که در نهایت رایت با استفاده از یک تکنیک پیچیده راهی پیدا کرد تا شبیه سازی واقعیتها را به کامپیوترهای رومیزی منتقل کند و در نهایت بازی خود را با نام Simcity تمام کرد . Simcity در دهه 80 میلادی حاوی هوش مصنوعی ، خلاقیت و ابتکاری بود که همه در یک بازی خلاصه شده بود . بعد از اتمام ساخت بازی رایت به همراه جف براون شرکتی به نام Maxis در منطقه Walnutcreek کالیفرنیا تاسیس کردند . بعد از ثبت شرکت Maxis ، جف براون به دنبال ناشر رفت تا بازی آماده را منتشر کند اما باز هم کسی حاضر به سرمایه گذاری نبود تا این که او توانست با یکی از ناشران کوچک و گمنام آن زمان به نام Broderbund به توافق برسد . هر چند که مسئولان Broderbund هنوز با دید تردید به بازی Simcity نگاه میکردند اما بعد از کش و قوسهای فراوان سرانجام در سال 1989 ( 1368 شمسی ) Simcity روانه بازار شد .Simcity یک بازی با پایانی باز و نامشخص بود که تا آن زمان همانندی در بازار بازیها نداشت . اما Simcity مانند بمبی در بازار منفجر شد و استقبال چشمگیری از آن شد طوری که بعد از چند ماه به فروش 4 میلیون نسخه رسید .بعد از موفقیت بینظیر همه نگاهها متوجه ویل رایت شده البته نه فقط به خاطر فروش چشمگیر Simcity بلکه به خاطر ایده جالب و عجیب او . تا قبل از Simcity شبیه سازی کامپیوتری فقط در دسترس مراکز نظامی ، صنعتی و تحقیقاتی بود اما رایت با ذهن خلاق خود و به کمک یک رابط گرافیکی ساده پیچیدهترین شبیه سازی شهری را در دسترس همه مردم گذاشته بود . اصول Simcity فراتر از یک بازی بود به طوری که این بازی با ایدههایی که در مدیریت یک شهر مجازی داشت مورد توجه دولت مردان و سیاست مداران قرار گرفت و تا آن زمان حتی سابقه نداشت که مطبوعات اجتماعی و سیاسی به طور موشکافانه به یک بازی بپردازند درحالیکه در همان سال مجله سیاسی ، اجتماعی معتبر Time یک مقاله بلند بالا درباره این بازی و ایدههای نهفته در آن چاپ کرد . در کل Simcity سرفصل جدیدی بر روی صنعتی شدن بازیها گشود طوری که از آن به بعد کمتر کسی بازیها را به عنوان یک معقوله کوچک نگاه میکرد و شغل بازیسازها دارای احترام و مقام بالایی شد . بازی Simcity برای رایت 24 جایزه داخلی و بینالمللی را به ارمغان آورد و در نهایت به یکی از تاثیرگذارترین بازیهای تاریخ صنعت بازی مبدل شد . به دنبال موفقیت Simcity رایت بازیهای دیگری از این سری طراحی کرد . در سال 1990 میلادی رایت بر اساس تئوری Gaia پروفسور جیمز لاولوک با کمک فرد هاسلم بازی SimEarth را طراحی کرد که در آن تجربه زندگی و حیات در یک سیاره شبیه سازی شده بود . در سال 1991 میلادی با کمک جاستین مک کروک از روی تحقیقات علمی دانشمندان بازی SimAnt را بر اساس زندگی کلونی مورچهها طراحی کرد . او بعدها تعداد زیاد دیگری از مجموعه بازی Simcity که هیچکدام به موفقیت بازی اول نرسیدند را طراحی کرد . با یک نگاه به بازیهای رایت میتوان دید که همه بازیهای او بر اساس تحقیقات علمی دانشمندان پایه گذاری شده است و این موردی است که ویل رایت را از سایر بازیسازها متمایز میکند . در سال 1993 میلادی او بار دیگر با کمک فرد هاسلم نسخه جدیدی از Simcity به نام Simcity2000 را طراحی کرد که باز هم با استقبال همگانی مواجه شد و در ادامه موفقیت این بازی در سال 1999 بازی Simcity3000 و در سال 2003 بازی Simcity4 را طراحی کرد که هر کدام موفقیت دیگری بودند در بازسازی همان بازی کلاسیک با ظاهری جدید و جزئیات زیاد در گرافیک و گیمپلی جدید . به هرحال Simcity اولین بازی بود که حتی افرادی را که به بازیهای کامپیوتری علاقهای نداشتند جذب خود کرد ، مهندسان و مدیران شرکتهای ساختمانی و شهرسازی از تجربههای آن استفاده کردند و حتی طبق آماری رسمی این بازی به عنوان یک واحد کمک درسی در 10000 کلاس درس و دانشگاه استفاده شد . بعد از فروش استثنایی سری بازیهای Simcity درآمد شرکت Maxis به صورت چشمگیری افزایش پیدا کرده بود و جف براون از این که نتیجه ریسک و اعتمادش به ویل رایت جواب داده بود خوشحال بود او که مردی فوقالعاده اقتصادی بود در سال 1995 شرکت Maxis را به 38 میلیون دلار در سال رساند .بعد از مطرح شدن نام شرکت Maxis ، شرکت EA از این که دست رد به سینه رایت زده بود پشیمان شده و سعی داشت هرطور که شده آنها را به سوی خود جذب کند. در آن زمان EA عزم خود را جزم کرده بود تا به بزرگ ترین ناشر دنیا بدل شود و در این راه سعی داشت تمام نخبگان دنیای بازی را جذب خود کند و در نهایت EA توانست در سال 1997 میلادی با درخواستهای فراوان بیشتر سهام شرکت Maxis را به ارزش 125 میلیون دلار از ویل رایت و جف براون خریداری کند .
بعد از سری بازیهای Simcity رایت در فکر ساخت بازی جدیدی بود که بیشتر سرگرم کننده باشد و سالها روی ایده آن کار میکرد . رایت میگوید : از همان اوایل دهه 90 فکری به ذهنم رسید . در سال 91 خانهام بر اثر آتشسوزی نابود شد و من به همراه همسرم مجبور شدیم زندگی جدیدی را از اول شروع کنیم . ما اتاقها و وسایل زندگی را دوباره تهیه کردیم ، کار لذت بخشی بود وقتی که با همسرم دکور اتاقهای مان را میچیدیم من از این کار خوشم آمد و ایدهای در ذهنم شکل گرفت .
رایت قبلا بازی Simcity را ساخته بود و حالا یک ایده ساده و جالب دیگر در ذهنش نقش بسته بود . تمرکز بر روی سبک بازی Simcity اما این بار به دست گرفتن کنترل یک خانه و درون آن به جای یک شهر . ایده اولیه یک بازی به صورت طراحی و دکور بندی یک خانه به ذهن رایت رسید که حتی سبک آن را Home Tactics گذاشت اما بعد از مدتی ایده رایت عوض شد . ویل رایت میگوید : با خودم خیلی فکر کردم و گفتم این شهری که در Simcity ساخته میشود ماهیت اصلی آن زندگی مردم شهر است . در آن دوران من علاقه زیادی به سریال کارتونی خانواده سیمپسونها داشتم . این سریال ایده جالبی داشت و درباره زندگی یک خانواده بود . من برنامههای دوربین مخفی که در یک خانه نصب میشد و زندگی روزمره افراد ساکن آن را به نمایش میگذاشت دیده بودم و به این نتیجه رسیدم که بد نیست تجربه زندگی را شبیه سازی کنم !! رایت بعد از کلی فکر نقشه و طرح خود را آماده کرد و آن را برای مسئولان EA بازگو کرد . مسئولان EA که با ایده عجیب رایت روبرو شده بودند قدری با شک به ایده رایت نگاه کردند اما دیگر به او اعتقاد داشتند و مطمئن بودند که ایده رایت کار موفقی از آب درمیآید . هرچند ایده رایت عجیب به نظر میآمد اما میتوانست به یک شگفتی تبدیل شود . بعد از موافقتهای اولیه رایت کار ساخت بازی جدید را شروع کرد و ایده خود را برای همگان آشکار کرد . تعداد کمی افراد بدبین و کینهجو که نمیتوانستند موفقیتهای رایت را ببینند شروع به تمسخر ایده رایت در مطبوعات کردند تا زمانی که بازی تمام شد و نام آن را The Sims گذاشت . EA در سال 2000 بازی The Sims را منتشر کرد و این سرآغازی بود بر موفقیت افسانهای ویل رایت . بازی The Sims با استقبال عمومی بینظیری در دنیا مواجه شد و به آن چنان فروش بالایی رسید که عاقبت بازی MYST را که تا آن زمان پرفروشترین بازی PC در طول تاریخ بود را پشت سر گذاشت . The Sims یک بازی ساده است که بر اساس زندگی روزمره و احتیاجات انسانها طراحی شده است .
بعد از موفقیت بینظیر The Sims ویل رایت بر اساس تفکرات و درخواستهای طرفدارانش شروع به تهیه نسخههای الحاقی ( Expansion ) برای این بازی کرد و با هر کدام از آنها قابلیتهای جدیدی در بازی به وجود آمد . بازی The Sims از یک نظر دیگر هم رکوددار است و آن دارای بیشترین نسخه الحاقی در تاریخ بازیهای کامپیوتری است که همه آنها با استقبال خوبی روبرو شدند و طبق آماری غیر رسمی این بازی به همراه نسخههای الحاقی خود تا آخر سال 2003 حدود 37 میلیون نسخه در سراسر جهان فروش داشته است . این بازی آن چنان تاثیری در جامعه آمریکا ایجاد کرد که در نهایت به عنوان پدیدهای فرهنگی در تاریخ آمریکا ثبت شد . بعد از انتشار بازی The Sims افتخارات ویل رایت شروع شده بود . در سال 99 مجله Entertainment نام رایت را در رده 35 لیست 100 نفر افراد تاثیر گذار در تکنولوژی قرار داد . در سال 2001 کنفرانس معتبر بازیسازها
( GDC ) جایزه دستاورد یک عمر فعالیت خود را به ویل رایت اهدا کرد . در سال 2002 نام ویل رایت به عنوان پنجمین نفر در کنار نامهایی بزرگ همانند میاماتو ، جان کارمک ، سیدمی یر و ساکا گوچی وارد تالار مشاهیر آکادمی هنرها و علوم دیجیتالی شد . بعد از اوجگیری بازیهای آنلاین این فکر به ذهن رایت رسید که بازی The Sims را به دنیای آنلاین ببرد . هنگامی که ایده رایت مطرح شد مجله سیاسی ، اجتماعی نیوزویک ( News Week ) عکس او را روی جلد یکی از شمارههایش چاپ کرد و مقالهای بلند را به ویل رایت اختصاص داد .اما ایده رایت با این که جالب به نظر میرسید با استقبال خوبی مواجه نشد و The Sims online تنها نسخه شکست خورده این مجموعه به حساب میآید . سال 2004 قسمت دوم این بازی محبوب توسط شرکت EA منتشر شد و با موفقیتی دوباره به فروش بالایی رسید که هنوز ادامه دارد . The Sims2 ادامهای موفق است که علاوه بر امکانات قبلی با گرافیک بهتر و امکانات جدید به عنوان یکی دیگر از شاهکارهای رایت معرفی شده است . به هر حال آن کودک یتیم و افسرده امروز به مردی مشهور و ثروتمند تبدیل شده است و اکنون در قصر مجلل و باشکوه خود در شمال سان فرانسیسکو به همراه همسر و تنها فرزند دخترش زندگی خوبی دارد . با این که رایت به مردی ثروتمند و مشهور تبدیل شده اما هنوز سادگی و بیآلایشی را در ظاهر و حرکات او میتوان دید ، طوری که اگر کسی او را نشناسد اصلا نمیتواند تصور کند که با یکی از ثروتمندان جهان روبرو شده است . او که مردی خانواده دوست است به غیر از بازیهای عجیبش علایق دیگری هم دارد که از دوران کودکی با او مانده است .
رایت میگوید : Sim City و The Sims من را از آن چه که فکرش را هم میکردم ثروتمندتر کردند ، اما اگر من این کار را انجام نمیدادم حتماً امروز درگیر چیز دیگری بودم و آن چیز بدون شک رباتها هستند !! عمارت مجلل و باشکوه ویل رایت به صورت افراطی با رباتها پر شده است. او انواع اقسام مدلهای ربات را در قصر خود جمع کرده و آنها را در جای جای خانه خود نگهداری میکند . طوری که انگار فرمانده یک لشکر از رباتهاست . اما علاقه او به رباتها به همین جا ختم نمیشود او یکی از شرکت کنندگان پر و پا قرص مسابقات Battle bot است که سالانه برگزار میشود و از تلویزیون ملی آمریکا به طور مستقیم پخش میشود . او در این مسابقات به مبارزه با رباتهای ساخت دیگر شرکت کنندگان میرود ، البته در این مسابقات او تنها نیست و دخترش کسیدی هم همراه پدر در این مسابقات شرکت میکند و حتی در سال 2004 این پدر و دختر توانستند به مقام خوبی برسند . رایت علاقه زیادی به سینما دارد. فیلم 2001 : یک ادیسه فضایی ساخته کارگردان نامدار جهانی استنلی کوبریک که چند سال پیش هم از تلویزیون کشور خودمان پخش شد از نظر رایت بهترین فیلمی است که تا به حال دیده است .
این روزها رایت به دنبال نوع دیگر از سرگرمی است و با شبکه تلویزیونی Fox قراردادی امضا کرده تا برنامهای با سبک و روش جدید برای آنها بسازد و با پیشینه او عجیب نیست که کار عجیب دیگری از آب دربیاید .
ویل رایت دیگر به عنوان فردی خلاق در دنیا مطرح شده است و مجله Time نام او را در فهرست 50 نفره افراد مهم تاثیر گذار در تاریخ دیجیتال قرار داده است و مجله PCMagazine که یکی از مجلههای معتبر و تخصصی در زمینه علم کامپیوتر است که ارتباطی به بازیهای کامپیوتری ندارد در سال 2005 جایزه دستاورد یک عمر فعالیت علمی خود را به ویل رایت به خاطر وارد کردن شبیه سازها به دنیای تجاری اهدا کرد .
دوست صمیمی رایت ، پیتر مولینکس بازیساز خلاق انگلیسی که خالق بازی سیاه و سفید
( Black & White ) است درباره ویل رایت میگوید : در این مدت طولانی که با ویل دوست هستم یک چیز را به خوبی فهمیدهام ، او مردی غیرعادی و عجیب است و انتظار نداشته باشید که مانند بقیه افراد فکر کند او همیشه در فکر خود چیزهای عجیب و غریبی دارد و میخواهد راهی پیدا کند تا آنها را به واقعیت تبدیل کند .
او میداند که چه میخواهد انگار که همه چیز به او الهام میشود . اگر با ویل درباره کامپویتر و ربات صحبت کنید بیشتر به وجد میآید تا درباره ماشینهای پرسرعت . او بیشتر درآمد خود را صرف رباتهایش میکند مثلا همه سعی خود را میکند تا رباتی داشته باشد که از پلهها بالا برود و یا کارهای عجیب انجام دهد . مولینکس هیچ شکی درباره جایزههای رایت ندارد و میگوید : Sims یک شاهکار تمام عیار است که فقط از ذهن نابغهای مانند ویل رایت برمیآید . او تفکر صنعت بازی را تغییر داد و به همگان فهماند که فقط خشونت ، نابود کردن ، وحشت و داستانهای علمی تخیلی مایههای اصلی ساخت یک بازی نیستند او درباره زندگی و جریان آن در بازیها حرف زده است . رایت در واقع رویای یک زندگی ایدهآل را به تصویر کشیده است شما میتوانید یک آپارتمان بخرید و تک و تنها زندگی را شروع کنید و در انتها به یک ثروتمند با دوستان زیاد در یک قصر تبدیل شوید .
بدون شک ویل رایت یکی از بزرگترین افراد بازیساز در طول تاریخ است ؛ بازیهای او وجهای علمی و پرمایه را به صنعت بازی بخشید و این طور که به نظر میرسد برای رویاهای او پایانی وجود ندارد چون در اوایل سه سال پیش ، رایت یک بازی خلاقانه دیگر به نام Spore را معرفی کرد که به زودی منتشر می شود . به هر حال او انسانی خارقالعاده است که مانند جواهری درخشان در میان بازیسازها میدرخشد و تمام حرف او در این است :
به جای نابود کردن بیایید در بازیها فکر کنید و بسازید !!
با بهره گیری از مجله بازی رایانه و موتور Google و Yahoo
مهدی . . . .
عزيز از چه نظري نميشه خوندش؟؟؟؟
اگه اونو نخونید ضرر می کنید...........ارزش یه بار مطالعه رو واقعا داره
بابا آخه جونم در اومد تا این رو برای شما تهیه کردم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)