تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 306 از 640 اولاول ... 206256296302303304305306307308309310316356406 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,051 به 3,060 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #3051
    آخر فروم باز farryad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,084

    پيش فرض

    هيچ مي داني چرا چون موج
    در گريز از خويشتن پيوسته مي كاهم؟
    زان كه بر اين پرده تاريك
    اين خاموشي نزديك
    آن چه مي بينم نمي خواهم
    وان چه مي خواهم نمي بينم

    شفيعي كدكني

  2. 4 کاربر از farryad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #3052
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    ما ،

    خاطرهء باران هاییم
    که از ذهن آسمان پاک شده است.
    از این پس
    دعای باران را
    به نام من
    و به نام تو
    خواهند خواند.

    " امیر آقایی "

  4. 2 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3053
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    رفته بودم سر حوض تا ببینم
    شاید
    عکس تنهایی خود را در آب
    آب
    در حوض نبود...

  6. 3 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #3054
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    به نابودی کشوندیم تا بدونم

    همه بود و نبودِ من تو بودی

    بدونم هر چی باشم بی تو هیچم

    بدونم فرصت بودن تو بودی



    همه دنیا بخواد و تو بگی نه

    نخواد و تو بگی آره تمومه

    همین که اول و آخر تو هستی

    به محتاج تو محتاجی حرومه



    پریشونِ چه چیزا که نبودم

    دیگه می خوام پریشون تو باشم

    تویی که زندگیم و آبرومی

    باید هر لحظه مدیون تو باشم



    تو می تونی فقط کاری کنی که

    دلم از این همه حسرت جدا شه

    به تنهاییت قسم تنهای تنهام

    اگه دستم توی دستت نباشه



    همه دنیا بخواد و تو بگی نه

    نخواد و تو بگی آره تمومه

    همین که اول و آخر تو هستی

    به محتاج تو محتاجی حرومه



    تو همیشه هستی اما

    این منم که از تو دورم

    من که بی خورشید چشمات

    مث ماه سوت و کورم



    نمی خوام وقتی تو هستی

    آدم آدمکا شم

    چرا عادتم تو باشی؟

    می خوام عاشق تو باشم



    تازه فهمیدم به جز تو

    حرف هیشکی خوندنی نیست

    آدما میان و میرن

    هیشکی جز تو موندنی نیست



    منو از خودم رها کن

    تا دوباره جون بگیرم

    خسته م از این عقل خسته

    من میخوام جنون بگیرم



    همه دنیا بخواد و تو بگی نه

    نخواد و تو بگی آره تمومه

    همین که اول و آخر تو هستی

    به محتاج تو محتاجی حرومه

  8. 3 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #3055
    آخر فروم باز farryad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,084

    پيش فرض

    پاييز هيچ حرف تازه اي براي گفتن ندارد

    با اين همه از منبر باد که بالا مي رود

    برگ ها چه زود به گريه مي افتند!!!


    حافظ موسوي

  10. 4 کاربر از farryad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #3056
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    گاهی آسمان
    نهالی پر از نارنج می شود
    تا دست می بری
    تیک تاکی
    تاک تیکی
    از جا می پراندت
    رشته های نارنجی تنت، در هم پیچ می خورند
    اما،
    یک فنجان چای کافی ست
    تا دوباره سبز شوم!

    همیشه اینجا آسمان آبی ست
    کافی ست دل بدهی
    تا آبی شوم!

    گاهی مرگ روی پرده می رود
    چشمهای طاقتت گرد می شوند
    قبله ات را به سوی شرق می چرخانی
    گونه هایت زرد
    چشمهایت سرخ می شوند
    اما
    بنفشه ای آرامت می کند
    فارغ از بی فروغی دنیا
    سوار بر گهواره ای، تمامی رودها را
    تا نیلی نیل سفر می کنی !
    نیلی می شوم!
    پس
    چرا پدر مرا مینیاتور می خواند
    مادر ساحره صدایم می کند؟
    مگر نه اینکه یک روز بارانی
    ذره ای مربای رنگین کمان در دهانم گذاشت!
    حالا چرا ، سرمه بر چشمم می کشد و مدام می ترسد از اینکه
    گاهی رنگ عوض می کنم!

  12. 3 کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #3057
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    گوشی تلفن را می گذاری ...
    بی آنکه بدانی
    شاید
    این آخرین کلمات من باشد !
    " پژمان الماسی نیا "

  14. 6 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #3058
    آخر فروم باز farryad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,084

    پيش فرض

    وقتی که من بچه بودم ،
    پرواز یک بادبادک
    می بردت از بام های سحرخیزی پلک
    تا
    نارنجزاران خورشید .
    آه ،
    آن فاصله های کوتاه .
    وقتی که من بچه بودم ،
    خوبی زنی بود که بوی سیگار می داد ،
    و اشکهای درشتش
    از پشت آن عینک ذره بینی
    با صوت قرآن می آمیخت .

    وقتی که من بچه بودم ،
    آب و زمین و هوا بیشتر بود ،
    وجیرجیرک
    شب ها
    درمتن موسیقی ماه و خاموشی ژرف
    آواز می خواند .

    وقتی که من بچه بودم ،
    لذت خطی بود
    ازسنگ
    تازوزه آن سگ پیر و رنجور .
    آه ،
    آن دستهای ستمکار معصوم .


    وقتی که من بچه بودم ،
    می شد ببینی
    آن قمری ناتوان را
    که بالش
    زین سوی قیچی
    باباد می رفت –
    می شد،
    آری
    می شد ببینی ،
    و با غروری به بیرحمی بی ریایی
    تنها بخندی .


    وقتی که من بچه بودم ،
    درهرهزاران و یک شب
    یک قصه بس بود
    تاخواب و بیداری خوابناکت
    سرشار باشد .


    وقتی که من بچه بودم ،
    زورخدا بیشتر بود .


    وقتی که من بچه بودم ،
    برپنجره های لبخند
    اهلی ترین سارهای سرور آشیان داشتند ،
    آه ،
    آن روزها گربه های تفکر
    چندین فراوان نبودند .


    وقتی که من بچه بودم ،
    مردم نبودند .


    وقتی که من بچه بودم ،
    غم بود ،
    اما
    کم بود .

    اسماعيل خويي

  16. این کاربر از farryad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #3059
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    باید برای سنجاقکها گریه کنیم
    برای قاصدکها
    برای بید
    حتی کاغذ
    وحتی آن خودکار آبی
    وهر آنچه که روزی به نام تو دوستشان داشتم...

  18. 6 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #3060
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    پس کی خواهی آمد!؟
    من خسته‌ام،
    خرابم،
    خُرد و خَرابم کرده‌اند
    ديگر اين کلماتِ ساکتِ صبور هم فهميده‌اند.

  20. 7 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •