تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 304 از 469 اولاول ... 204254294300301302303304305306307308314354404 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,031 به 3,040 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #3031
    آخر فروم باز pouria007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    NeverLand
    پست ها
    1,474

    پيش فرض

    من همیشه توی تلفن میگم بله یا الو. به نظر من ضایع هست اگه بگی کیه یا کیستی؟
    من خوشم نمیا از کلمه الو (یه جورایی هالو یادم میفته)
    دیگه کیستی که نمیگم
    فوقش میگم بفرمائید!

  2. #3032
    پروفشنال Meisam Khan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    616

    پيش فرض

    يه بار داشتيم توي حياط مدرسه واليبال بازي مي كرديم يكي از بچه ها اومد ساعد بزنه(مي تونيد تصور كنيد كه كمي پاهاشون رو باز مي كنن و به پايين خم ميشن) كه يهو شلوارش از پشت پاره شد.
    حالا اون بدبخت چجوري رفت خونه بماند.

  3. #3033
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    ديروز حالم خوش نبود ...

    اهل بيت ميگفتن برم دكتر اما خداييش حسش رو نداشتم ...

    خلاصه هي اينور اونور كرديم بلاخره پا شدم برم دكي ...

    رسيدم مطب و رفت پپيش دكتر و كلي معاينم كرد ...

    آخرش ديدم هي داره يه چيزايي خرچنگ قورباغه مينويسه ... مثلا دارو تجويز ميكرد ...

    رفتم داروخونه چشتون روز بد نبينه نگو همش امفووووووله ! ...

    از اونجام كه ما ارادت خاصي به امفووووول داريم رفتيم اوليش رو افتتاح كنيم ...


    سوتي اينجا بود:

    كلي گشتم تا يه سوزن خونه (محلي براي زدن امفوووووول) پيدا كردم ...

    همينجوري عين خ-ر سرمو انداختم پايين رفتم تو ... چشتون روز بد نبيده ! ... نگو مال خانوما بيده ! ...

    خلاصه وقتي بخودم اومدم كه صحنه هاي بسيار فجيعي را مشاهده نمودم ! ...

    يهويي با صداي جيغ چندين نفر از خواهران پس گردني خورده و به بيرون شووووت شدم ...

    اين شد كه از آن پس ياد گرفتم هنگام ورود به اتاق يا سالني اول تابلو دم در را نگاهي بياندازم ...

  4. #3034
    داره خودمونی میشه apollon's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    سمنان
    پست ها
    164

    پيش فرض


    شاید اون شخصه من بودم شاید!
    پس سعی کن دست تو دماغت نکنی

    من خوشم نمیا از کلمه الو (یه جورایی هالو یادم میفته)
    دقیقا از همین کلمه گرفته شده(تو کتاب زبان انگلیسی 3 هم داریم! )
    Last edited by apollon; 03-07-2008 at 00:16. دليل: یه چیزی یادم رفت!اصلا به تو چه!

  5. #3035
    ناظر انجمن عکاسی masoudtr's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    نقطه مرزی
    پست ها
    4,562

    پيش فرض

    ديروز حالم خوش نبود ...

    اهل بيت ميگفتن برم دكتر اما خداييش حسش رو نداشتم ...

    خلاصه هي اينور اونور كرديم بلاخره پا شدم برم دكي ...

    رسيدم مطب و رفت پپيش دكتر و كلي معاينم كرد ...

    آخرش ديدم هي داره يه چيزايي خرچنگ قورباغه مينويسه ... مثلا دارو تجويز ميكرد ...

    رفتم داروخونه چشتون روز بد نبينه نگو همش امفووووووله ! ...

    از اونجام كه ما ارادت خاصي به امفووووول داريم رفتيم اوليش رو افتتاح كنيم ...


    سوتي اينجا بود:

    كلي گشتم تا يه سوزن خونه (محلي براي زدن امفوووووول) پيدا كردم ...

    همينجوري عين خ-ر سرمو انداختم پايين رفتم تو ... چشتون روز بد نبيده ! ... نگو مال خانوما بيده ! ...

    خلاصه وقتي بخودم اومدم كه صحنه هاي بسيار فجيعي را مشاهده نمودم ! ...

    يهويي با صداي جيغ چندين نفر از خواهران پس گردني خورده و به بيرون شووووت شدم ...

    اين شد كه از آن پس ياد گرفتم هنگام ورود به اتاق يا سالني اول تابلو دم در را نگاهي بياندازم ...
    حالا چی دیدی؟؟؟؟؟؟

  6. #3036
    آخر فروم باز vahid78's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    yazd.php
    پست ها
    1,895

    پيش فرض

    بماند دیگه هم من میدونم هم تو و هم اون دیگه کوسشن(بد بر ندارید منظورم همون سواله البته به انگبیسی) نداره

  7. #3037
    آخر فروم باز hossein_dig's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    تهــــــــــــــرون
    پست ها
    1,749

    11

    ديروز حالم خوش نبود ...

    اهل بيت ميگفتن برم دكتر اما خداييش حسش رو نداشتم ...

    خلاصه هي اينور اونور كرديم بلاخره پا شدم برم دكي ...

    رسيدم مطب و رفت پپيش دكتر و كلي معاينم كرد ...

    آخرش ديدم هي داره يه چيزايي خرچنگ قورباغه مينويسه ... مثلا دارو تجويز ميكرد ...

    رفتم داروخونه چشتون روز بد نبينه نگو همش امفووووووله ! ...

    از اونجام كه ما ارادت خاصي به امفووووول داريم رفتيم اوليش رو افتتاح كنيم ...


    سوتي اينجا بود:

    كلي گشتم تا يه سوزن خونه (محلي براي زدن امفوووووول) پيدا كردم ...

    همينجوري عين خ-ر سرمو انداختم پايين رفتم تو ... چشتون روز بد نبيده ! ... نگو مال خانوما بيده ! ...

    خلاصه وقتي بخودم اومدم كه صحنه هاي بسيار فجيعي را مشاهده نمودم ! ...

    يهويي با صداي جيغ چندين نفر از خواهران پس گردني خورده و به بيرون شووووت شدم ...

    اين شد كه از آن پس ياد گرفتم هنگام ورود به اتاق يا سالني اول تابلو دم در را نگاهي بياندازم ...


  8. #3038
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    پارسال تو مدرسه معلممون از بچه ها سوال میکرد با زبون اتنگلیسی و اونها باید با YES و NO جواب میدادن. نوبت رفیقم که شد رفیقم به جای YES گفت Yea یا Yeh یا یه چیزی تو این مایه ها. من قبلنم دیده بودم که خارجیها اینطوری YES رو بگن.
    ولی این دوست ما گویا جای دیگه ای این جریان رو دیده بود.
    خلاصه معلممون در جوابش با حالت تعجب (مثلا بابا تو رو چه به این غلطا یا از تو بعیده کتاب خونده باشی) بهش گفت ooooo Yea???
    و این دوست بد بخت ما هم فکر کرد سر شوخی باز شده و در جواب گفت:
    ooohhhhh yea comon baby
    همین کافی بود تا کلاس بترکه.
    آخه این دیالوگ خیلی معروفه!!!!
    خیلی باحال بود دمت گرم....

    در مورد سوتی آیفون و تلفن یه چیزی یادم اومد. چند وقت پیش من تو خونه بودم که یهو زنگ تلفن به صدا در اومد منم پریدم گوشی رو. گرفتم ( بی سیم ) هنوز جواب نداده بودم که یهو زنگ آیفون هم به صدا در اومد.در این لحظه مغز من هنگ کرد که الان کدوم در اولویته و به این نتیجه رسید که آیفون... سریع گوشیشو برداشتم دم در یکی از دوستای مادرم بود حالا میریم سراغ مکالمه من : الو بفرمایید ؟ دوست مادرم : سلام ... جان مادرت خونه س ؟ من : بله هستن یه لحظه گوشی خدمتتون صداش کنم... بعد سریعا تلفن رو جواب دادم. یکی از همکارای بابام بود. من : کیه ؟ همکار بابا : سلام پسرم. بابات خونه س ؟ من : بله هستن بفرمایین تو ... بعد دینگ دکمه قطع تماس رو زدم ( به جای دکمه در باز کن )

  9. #3039
    آخر فروم باز mehdi_vsgh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    توی لباسام
    پست ها
    8,492

    پيش فرض

    خیلی باحال بود دمت گرم....

    در مورد سوتی آیفون و تلفن یه چیزی یادم اومد. چند وقت پیش من تو خونه بودم که یهو زنگ تلفن به صدا در اومد منم پریدم گوشی رو. گرفتم ( بی سیم ) هنوز جواب نداده بودم که یهو زنگ آیفون هم به صدا در اومد.در این لحظه مغز من هنگ کرد که الان کدوم در اولویته و به این نتیجه رسید که آیفون... سریع گوشیشو برداشتم دم در یکی از دوستای مادرم بود حالا میریم سراغ مکالمه من : الو بفرمایید ؟ دوست مادرم : سلام ... جان مادرت خونه س ؟ من : بله هستن یه لحظه گوشی خدمتتون صداش کنم... بعد سریعا تلفن رو جواب دادم. یکی از همکارای بابام بود. من : کیه ؟ همکار بابا : سلام پسرم. بابات خونه س ؟ من : بله هستن بفرمایین تو ... بعد دینگ دکمه قطع تماس رو زدم ( به جای دکمه در باز کن )
    محمد جان باحال بود....


    این سوتی های ووکی هم خییلی باحاله...اسمایلاییکه به کار میبره عظمت سوتی را دهها برابر میکنه

  10. #3040
    پروفشنال leila*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    774

    پيش فرض

    رفتم دم در خونه دوستم
    خواهرش اومد دم در درو باز کرد
    گفتم سلام شیوا جان ریحانه هستم عزیزم
    عروشا جون هستش؟
    گفت اره اره یه لحظه گوشی دستت!
    هر دو با هم از خنده منفجر شدیم
    اخه بیچاره من همیشه زنگ میزدم خونشون اونم همین جمله رو میگفت و اون روز اولین بار بود که رفتم دم در خونشون واون هم اولین بار بود که منو میدید
    حسابی ضایع شد واسه با اول
    بیچاره

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •