می روم خســ ــ ـتــ ـه و افسـ ــــ ـرده و زار
سوی منزلگه ویـــ ـــ ــرانه خویـــ ــــ ـش
به خـــ ـــ ـدا می برم از شـــ ــ ـهر شما
دل شـــ ــ ـوریده و دیوانه ی خویـــ ــــ ـش
می روم خســ ــ ـتــ ـه و افسـ ــــ ـرده و زار
سوی منزلگه ویـــ ـــ ــرانه خویـــ ــــ ـش
به خـــ ـــ ـدا می برم از شـــ ــ ـهر شما
دل شـــ ــ ـوریده و دیوانه ی خویـــ ــــ ـش
از حال خود نمي دانيم . چرا كه بيهوده نگرانيم
هر جای دنیایی دلم اونجاستمن کعبه ام رو دور تو می سازممن پشت کردم به همه دنیاتا رو به تو سجاده بندازمهر روز حسم تازه تر میشهغرق تو میشم بلکه دریا شمبیزارم از اینکه تمام عمراز روی عادت عاشقت باشمگاهی پرستیدن عبادت نیستبا اینکه سر رو مهر می ذاریگاهی برای دیدن عشقتباید سر از رو مهر بردارییک عمر هر دردی به من دادیحس می کنم عین نیازم بودجایی که افتادم به پای توزیباترین جای نمازم بودهرجای دنیایی دلم اونجاستمن کعبه ام رو دور تو می سازممن پشت کردم به همه دنیاتا رو به تو سجاده بندازم ...
پا
می رفت
می رفت
می رفت…
غافل از دلی که جا مانده بود!
روبرويم . . . " دو فنجان قهوه "
سرنوشت مرا
پيش بينی تلخی است . . .
Last edited by Gam3r; 22-08-2011 at 02:20.
از ديده نشدن غمگين مباش!
زيرا کسى تو را ميبيند، که کوچک نگاهش به تمامى چشمهاى دنيا مى ارزد،
و او هرکسى را نخواهد ديد...
بی حوصـــــــــلگی هايم را ببخش
بداخــــــــــلاقی هايم را فراموش كن
بی اعــــــتنايی هايم را جدی نگير
در عوض
من هم تو را می بخشم
كه سبب همه ی ايـــــــــنهايی !
گفتند حکم ؟ ورق دست گرفتیم و خندیدیم
قرار شد حکم آفتابگردان باشد / تمام سر ها دست خورشید بود
زمین دست از ما گرفت ... دو به دو / دل دادیم...
آسمان ، آس ِ /مان را برید
دو به / تک ... باختیم
بازی روبروی چشم های تو /عاقبت ندارد....
شال و کلاه می بافم
با خیالت
تا در سرمای نبودنت
یخ نبندم. . .!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)