وای خدای من .
اون موقع میمیریم که.
در ضمن اگه روح بیرون بیاد ممکنه که همه تصاویر رو از همون جسم ببینی ولی نتونی جسمت رو حرکت بدی و با زور وارد جسمت بشی و بیداربشی؟
وای خدای من .
اون موقع میمیریم که.
در ضمن اگه روح بیرون بیاد ممکنه که همه تصاویر رو از همون جسم ببینی ولی نتونی جسمت رو حرکت بدی و با زور وارد جسمت بشی و بیداربشی؟
سلام دوستان. کسی از ذوالقرنین خبری داره یا نه ؟
salam
bacheha
صادق هدايت ميخوني نوشته هاش خيلي انرژي منفي داره
حضور مرگ همه موهومات را نیست و نابود می کند,ما بچه مرگ هستیم و مرگ است که ما را از فریب های زندگی نجات می دهد و در ته زندگی اوست که ما را به سوی خود می خواند.
salam
dostan keybordam moshkel peyda karde
miam hame chi ro tozih midam
من شنيدم كه با تزريق مقداري مرفين برونفكني خيلي راحت تر اتفاق ميافته البته بايد مقدارش خيلي كم باشه فك كنم 1 ميل كافي باشه البته بستگي به قدرت بدن داره البته من اين كارو به هيچ وجه توصيه نميكنم چون خيلي خطرناكه فقط براي بالا بردن اگاهي گفتم چون دكتر فرويد از اين روش براي برون فكني استفاده ميكرده
ba salam
aga shoma ye chizit mishe ha
این کتابو که دیگه همه خوندنصادق هدايت ميخوني نوشته هاش خيلي انرژي منفي داره
اما بعضی از جملاتش یه جور انرژی خاصتی دارن!
منظورت کاربری به اسم ذوالقرنینه؟کسی می دونه ذولقرنین کجا رفته؟
واضح بگو بابا
من یه مطلبی پیدا کردم میزارم اینجا واسه کسایی که نمیدونن چیه ...
در آیات 83 تا 98 سوره کهف اینطور می خوانیم:
و (محمد) تو را از ذوالقرنین می پرسند، بگو: اینک از وی خبری و سخنی بر شما می خوانم. ما او را در زمین قدرت و حکومت دادیم و اسباب (رسیدن به) هر چیزی را در اختیارش نهادیم. او نیز از این اسباب بهره برد. تا به غروبگاه آفتاب رسید. در آنجا احساس کرد که خورشید در چشمه تیره و گل آلودی فرو می رود و در آنجا قومی را یافت. گفتیم ای ذوالقرنین آنها را مجازات می کنی و یا روش نیکی در مورد آنها اتخاد می کنی؟ گفت: آنکس را که ستم کرده است، مجازات خواهیم کرد، سپس به سوی پروردگارش باز می گردد و خدا او را مجازاتی شدیدتر خواهد کرد. و کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام داد، پاداشی نیکوتر خواهد داشت و ما نیز بر او آسان می گیریم. سپس بار دیگر از اسبابی که در اختیارش گذاشتیم بهره گرفت تا به خاستگاه خورشید رسید. در آنجا دید که خورشید بر مردمی طلوع می کند که در برابر تابش آفتاب پوششی برای آنها قرار نداده بودیم. آری اینچنین بود و ما از امکاناتی که نزد ذوالقرنین بود آگاهی داشتیم. باز اسبابی که در اختیار داشت را استفاده کرد و همچنان به راه خود ادامه داد تا به میان دو کوه رسید و در کنار آن دو کوه مردمی را یافت که هیچ سخنی را نمی فهمیدند. او را گفتند: ای ذوالقرنین! یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد می کنند، آیا ممکن است ما پاداشی برای تو قرار دهیم و تو میان ما و آنها سدی ایجاد کنی؟ ذوالقرنین گفت: آنچه که پروردگارم در اختیار من گذارده از پیشنهاد شما بهتر است. مرا با نیرو بدنی خود یاری دهید تا میان شما و آنها سد محکمی بسازم. قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید و آنها را روی هم بچینید تا زمانی که میان دو کوه پوشانده شود. آتش ییافروزید و در آن بدمید. آنها دمیدند تا قطعات آهن سرخ و گداخته شد، سپس گفت: اکنون مس مذاب بیاورید تا به روی آن بریزیم. سرانجام سد قدرتمندی ساخت که قوم یاجوج و ماجوج قادر نبودند از آن بالا روند یا در آن رخنه کنند. سپس گفت: این سد رحمتی از سوی پروردگار من است. اما هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد آن را در هم می کوبد و بدایند که وعده پروردگارم حق است. و در آن روز که جهان پایان می گیرد ما آنان را چنان رها می کنیم که در هم موج می زنند و در صور دمیده می شود و ما همه را جمع می کنیم...
ذوالقرنین که بود؟
خیلی از مورخین و مفسرین قرآن علاقه مند بوده اند که بدانند ذوالقرنین کیست و با کدام یک از بزرگمردان تاریخ تطابق دارد. اکثر مورخان و مفسران قدیمی مسلمان سه نظریه در این مورد داشته اند:
نظریه اول: اسکندر مقدونی
بیشتر مورخین اسلامی معتقدند که ذوالقرنین، همان اسکندر مقدونی است، ولی دلایل مستند و صحیحی در این مورد ارائه نمی کنند و بیشتر داستان هایی افسانه آمیز در مورد او و علت نام گذاری اش به ذوالقرنین می نویسند: اسکندر به دنبال آب حیات به کوه قاف رفت و فرشته موکل بر قله قاف او را ذوالقرنین نامید... اسکندر خواب دید که به خورشید رسیده است و ... افسانه هایی مانند این در مورد او بسیار به چشم می خورند. تنها دلیل تاریخی مستندی که برای این نظریه ارائه می شود فتوحات گسترده اوست، ولی مشخصات اسکندر مقدونی و عملکرد او در جنگ ها با خصوصیات ذوالقرنین قرآن اصلا هماهنگی ندارد. (1)
نظریه دوم: یکی از پادشاهان یمن
بعضی دیگر از مورخین معتقدند که ذوالقرنین یکی از پادشاهان یمن بوده است. زیرا القاب پادشاهان یمن اکثرا اینطور بوده اند: ذو المنار، ذو الكلاع، ذو نواس، ذو يزن و ... این دسته از مورخین از این نتیجه گیری کرده اند که ذوالقرنین قرآن هم باید یکی از پادشاهان یمن بوده باشد. سدی که ذوالقرنین ساخت هم همان سد معروف مارب است، ولی می دانیم که مشخصات این سد، با مشخصاتی که قرآن از سد ذوالقرنین ارائه می دهد اصلا انطباق ندارد. (2)
نظریه سوم: یک فرشته!
این نظریه که طرفداران کمی دارد نیز در مورد ذوالقرنین مطرح شده است. گفته اند عمر بن خطاب، مردی را دید که نامش ذوالقرنین بود و به او گفت: نام پیامبران کم بود، نام فرشتگان را هم بر خود نهاده اید؟ و از این سخن عمر بن خطاب نتیجه گرفته اند که ذوالقرنین یک فرشته بوده است! (3)
این نظریه ها تقریبا هیچ مدرک قابل ملاحظه تاریخی ندارند و بیشتر بر اساس افسانه ها و خرافات شکل گرفته اند تا واقعیت؛ و برای هیچ مورخ و محقق امروزی قابل قبول نیستند. ایرادات زیادی هم بر این نظریه ها وارد است، مثلا: نه اسکندر مقدونی و نه هیچ یک از پادشاهان یمن، دارای صفات و خصوصیاتی که قرآن برای ذوالقرنین شمرده است، هستند. علاوه بر این اسکندر مقدونی سد معروفی نساخته است. سد مارب که در یمن واقع است هم با صفاتی که قرآن برای سد ذوالقرنین ذکر کرده تطبیق نمی کند، زیرا سد ذوالقرنین طبق گفته قرآن از آهن و مس، و به منظور جلوگیری از هجوم اقوام وحشی ساخته شده بود، در حالی که سد مارب از مصالح معمولی و به منظور جمع آوری آب و جلوگیری از طغیان سیلاب ها ساخته شده بود که شرح آن در قرآن در سوره ی سبا بیان شده است.
نظریه چهارم: کوروش کبیر
این نظریه برای نخستین بار توسط مرحوم مولانا ابوالکلام آزاد مطرح شد. در میان مفسران ایرانی قرآن هم، نخستین بار علامه طباطبایی از نظریه ابواالکلام مطلع شد و در تفسیر المیزان خلاصه ای از این نظریه را مطرح کرد. بعد از آن نیز در تفسیر نمونه همین نظریه مطرح و از آن حمایت شد. حال به بررسی این نظریه می پردازیم:
ذوالقرنین به چه معناست؟
پی بردن به معنای "ذوالقرنین" ما را در یافتن او یاری خواهد رساند. ذوالقرنین به معنای "دارنده دو قرن" است. ولی قرن به چه معناست؟ قرن در زبان عرب با این معانی به کار رفته است:
1- شاخ، سرون؛ که وحیدالقرن (=تک شاخ) به معنای کرگردن هم در زبان عرب به کار رفته است.
2- یک سوی سر
3- جبه کوچک، تپه
4- گیسوی زنان
5- نوک مو
6- سر کوه، قله
7- شاخک حشرات
8- صد سال، سده (4)
چرا این شخص، ذوالقرنین نامیده می شد؟
هر کدام از آن مورخینی که سه نظریه بالا را مطرح کرده بودند از واژه "قرن" مفاهیم خاصی را استنباط کرده و بر اساس آن به نظریه پردازی پرداخته بودند. بعضى معتقد بودند اين نامگذارى به خاطر آن بوده كه او به شرق و غرب عالم رسيد كه عرب از آن تعبير به قرنى الشمس (دو شاخ آفتاب) مى كند. عده ای ديگر معتقد بودند كه اين نام به خاطر اين بود كه او دو قرن زندگى يا حكومت كرد، و در اينكه مقدار قرن چه اندازه است نيز نظرات متفاوتى داشتند. بـعـضـى دیگر می گفتند در دو طرف سر او برآمدگى مخصوصى بود و به خاطر آن به ذو القرنين معروف شد. و بالاخره بعضى بر اين عقيده بودند كه تاج مخصوص او داراى دو شاخ بود، که این منطقی تر به نظر می رسد. اولین مفهومی که شنونده از "ذوالقرنین" برداشت می کند نیز همان صاحب دو شاخ است کما اینکه "وحید القرن" هم در زبان عرب رایج بوده است.
شان نزول این آیات:
مسئله بعدی که ما را در یافتن ذوالقرنین یاری خواهد کرد، شان نزول این آیات است. در کتاب های سیره و همچنین در تفاسیر قرآن در مورد شان نزول این آیات آمده است که گروهی از قریش به این فکر افتادند که پیامبر را آزمایش کنند، به همین دلیل تصمیم گرفتند از یهودیان مدینه که خود را صاحب کتاب آسمانی می دانستند و بهره ای از علم داشتند استفاده کنند، و از آنها بخواهند که چند سوال از کتب دینی خود استخراج کنند تا قریش آن سوالات را از پیامبر بپرسد. عده ای از آنها به مدینه رفتند و با دانشمندان یهودی ساکن مدینه در این مورد گفتگو و مشورت کردند. دانشمندان یهودی هم گفتند این سه سوال را از او بپرسید اگر جواب صحیحی به آنها بدهد، او پیامبر خداست: سرگذشت اصحاب کهف، مسئله روح (=جبرئیل)، و سرگذشت ذوالقرنین. فرستادگان قریش برگشتند و این سوالات را از پیامبر پرسیدند. به همین دلیل آیاتی که در پاسخ به این سوالات نازل شده اند اینطور آغاز می شوند: و از تو در مورد ذوالقرنین سوال می کنند. (5)
قرن و ذوالقرنین در زبان عبری و آیین یهود
از شان نزول این آیات متوجه شدیم که این شخص، پیش از نزول آیات قرآن هم با لقب ذوالقرنین نزد یهود شناخته شده بود. پس باید در کتاب های یهود او را جستجو کنیم. کتاب های یهود اکثرا به زبان عبری و آرامی (Aramaic) نوشته شده اند. اجازه بدهید پیش از پرداختن به کتب یهود، معنای قرن را در این دو زبان بررسی کنیم. نکته جالب این است که در زبان های عبری و آرامی هم کلمه قرن وجود دارد که اینطور (קרנ) املا می شود و /qeren/ تلفظ می شود! و جالب تر اینکه قرن در این دو زبان نیز معنی شاخ می دهد و با این معنی بارها و بارها در تورات استفاده شده است. در زبان عبری به صاحب دو شاخ، /lo?qerenim/ (=לוקרנם) و در زبان آرامی /ba?al ha?qerenayim / (=הַקְּרָנַיִם) می گویند، شباهت ها را ملاحضه می کنید؟ حال بررسی می کنیم آیا در منابع یهود کسی با لقب "صاحب دو شاخ" خوانده شده است یا نه:
در کتب یهود آمده است که دانیال نبی (ع)، رویایی می بیند که در آن شخصی را به یک قوچ صاحب دو شاخ تشبیه می کند:
در سال سـوم سلطنت بلشصر (بخت النصر)، خوابي ديگر ديدم. در خواب ديدم كه در شهر سلطنتي شوش واقع در استان عيلام در كنار رودخانه اولاي ايستاده بودم. وقتي به اطراف نگاه مي كردم، يك قوچ ديدم كه دو شاخ بلند داشت و كنار رودخانه ايستاده بود. سپس ديدم يكي از اين شاخ ها رشد كرد و از شاخ ديگر بلندتر شد. اين قوچ به سوی مغرب، شمال و جنوب شاخ مي زد و هيچ جانداري نمي توانست با او مقابله كند يا از چنگش جان سالم بدر برد. او هرطور مي خواست عمل مي كرد و بزرگ مي شد. در حالي كه درباره آنچه ديده بودم فكر مي كردم، ناگهان يك بز نر از غرب ظاهر شد. او آنقدر سريع مي دويد كه موقع دويدن پاهايش به زمين نمي رسيد. اين بز كه يك شاخ بلند در وسط چشمانش داشت، با تمام قدرت بطرف آن قوچ صاحب دو شاخ (=הַקְּרָנַיִם) دويد. سپس با غضب بر قوچ حمله برد و دو شاخش را شكست و او را كه ياراي برابري نداشت به زمين كوبيد و پايمال كرد، و كسي نبود او را از دستش نجات دهد...(6)
در همین کتاب تعبیر این خواب آمده است:
در حالي كه او (جبرئیل) سخن مي گفت من بيهوش بر زمين افتادم. ولي او مرا گرفت و بلند كرد و گفت: آمده ام تا بگويم در روزهاي سخت آينده چه پيش خواهد آمد. آنچه ديدي مربوط به زمان تعيين شده آخر است. آن قوچ صاحب دو شاخ (=הַקְּרָנַיִם) را كه ديدي، پادشاهی ماد و پارس است. آن بز نر، پادشاهي يونان است و شاخ بلندي كه در وسط دو چشمش بود، اولين پادشاه آن مملكت مي باشد. آن شاخي كه ديدي شكست و چهار شاخ ديگر به جايش درآمد، به اين مفهوم است كه امپراطوري يونان چهار قسمت خواهد شد و هر قسمت پادشاهي خواهد داشت، ولي هيچ كدام به اندازه پادشاه اول بزرگ نخواهند بود... (7)
در این رویا، دانیال نبی (ع) ماد و پارس را به صورت دو شاخ یک قوچ می بیند که وقتی این دو کشور یکی و متحد شدند، یک قوچ صاحب دو شاخ نماینده آن شده است. آن بز کوهی که سرانجام این قوچ دو شاخ را از پا در می آورد به اسکندر تعبیر شده است. ولی آن قوچ دو شاخ چه کسی بود؟ چند سال بعد از پیش گویی دانیال نبی (ع)، کوروش کبیر در ایران ظهور کرد که پارس و ماد را متحد کرد و دولت قدرتمندی تشکیل داد که دانیال او را به قوچ دوشاخ تشبیه کرده بود. کتاب دانیال نبی (ع) به زبان آرامی نوشته شده است و همانطور که قبلا گفتم، معادل صاحب دو شاخ در این زبان (הַקְּרָנַיִם) است که /ba?al ha?qerenayim/ تلفظ می شود که بسیار به تلفظ ذوالقرنین عربی نزدیک است. (ba?al) معادل (ذو) عربی است به معنای دارنده، (ha) حرف تعریف است مثل (ال)، و (qerenayim) مثنی (qeren) است، به معنای دو شاخ، مثل قرنین عربی که مثنی قرن است.
در کتب دیگر یهود نیز مطالبی در مورد کوروش کبیر می خوانیم:
چه كسي اين مرد (کوروش) را از مشرق آورده است كه هر جا قدم ميگذارد آنجا را فتح ميكند؟ چه كسي او را بر قومها و پادشاهان پيروز گردانيده است؟ شمشير او سپاهيان آنان را مثل غبار به زمين مياندازد و كمانش آنان را چون كاه پراكنده ميكند.(8) او (کوروش) شبان من است [رهبري است كه من برگزيدهام] و خواست مرا انجام خواهد داد.(9) خداوند درباره مسیح خویش (کوروش) می گوید که دست راست او را گرفتم تا به حضور وی امت ها را مغلوب سازم و کمرهای پادشاهان را بشکنم. تا درها را به حضور او مفتوح نمایم و دروازه ها دیگر بسته نشود.(10) من او را به عدالت برانگیختم و تمامی راه هایش را راست خواهم ساخت. شهر مرا بنا کرده و اسیران مرا آزاد خواهد کرد.(11) و می گویم که اراده من برقرار خواهد ماند و تمامی مسرت خویش را به جا خواهم آورد. عقاب شکاری را از مشرق و هم مشورت خویش را از جای دور می خوانم. من گفتم و البته به جای خواهم آورد و تقدیر نمودم و البته به وقوع خواهم رسانید.(12)
خصوصیات نیک، کوروش چنان عظیم بوده است که قوم یهود هم به آن معترف است. به یاد داشته باشیم قوم یهود بی اندازه غرور قومی و دینی دارد، و اصولا در برابر بیگانگان و اقوام غیر یهود بیش از اندازه تعصب به خرج می دهند و هیچ چیز برای آنان گرانتر از این نیست که بیگانه ای را به بزرگواری و شرف معترف شوند. با همه این تعصبات، آنها در برابر فضائل کوروش که از هر حیث در برابر آنها بیگانه بود، سپر انداختند و نه تنها به بزرگواری او اعتراف کردند بلکه از زبان پیغمبران خود او را یک مسیح موعود شناختند و عقاب شرق و شبان خدا لقب دادند.
از نص کتب یهود، تشبیه کوروش به ذوالقرنین (=صاحب دو شاخ)، عقاب شرق، و مسیح خداوند کاملا آشکار است و ثابت می کند که او با این القاب نزد یهود شناخته شده بود و قریش با یاری یهود مدینه در مورد او از پیامبر سوال پرسیده بودند. مسئله دیگری که بر این ادعای ما صحه می گذارد، و هرگونه شک و شبهه را مرتفع می کند، مجسمه ای است از کوروش، که در نزدیکی استخر (اصطخر) در کنار نهر مرغاب در قرن نوزدهم میلادی کشف شد. این مجسمه که نمونه ای پر ارزش از فن حجاری ایران باستان است، کوروش را در قامت یک انسان نشان می دهد که دو بال مانند بال های عقاب از دو سویش گشوده شده، و تاجی به سر دارد که دو شاخ همانند شاخ های قوچ روی آن قرار دارد و تصویر "ذوالقرنین" و "عقاب شرق" را در ذهن بیننده تداعی می کنند
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)