تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 302 از 469 اولاول ... 202252292298299300301302303304305306312352402 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,011 به 3,020 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #3011
    آخر فروم باز vahid78's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    yazd.php
    پست ها
    1,895

    پيش فرض

    امروز همراه بروبچ تو پیادرو وایساده بودیم بعد یه مرسدس بغلمون رد شد.یارو داشت دستشا میکرد تو دماغش من خیال کردم دست داره واسه من بلند میکنه من با صدای بلند داد زدم ســـــــــــــــلام بعد همه خندیدند و ما در حد game over ضایع شدیم
    Last edited by vahid78; 01-07-2008 at 19:07.

  2. #3012
    پروفشنال sabok sangin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    579

    پيش فرض

    سلام.چند روز پیش رفته بودم خونه مادر بزرگم.ناهار افتاده بودیم
    غذا رو اوردیم من رفتم شلوارمو عوض کنم که سوتی دادم
    رفتم پشت شیشه در که اونورش معلوم بود وایسادم و شلوارمو در اوردمو........
    خلاصه اومدیم بیرون دیدم زنداییم و هر کی اونجا بود داره میخنده

  3. #3013
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    Ceaf.ir
    پست ها
    2,661

    پيش فرض


  4. #3014
    ناظر انجمن عکاسی masoudtr's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    نقطه مرزی
    پست ها
    4,562

    پيش فرض

    امروز همراه بروبچ تو پیادرو وایساده بودیم بعد یه مرسدس بغلمون رد شد.یارو داشت دستشا میکرد تو دماغش من خیال کردم دست داره واسه من بلند میکنه من با صدای بلند داد زدم ســـــــــــــــلام بعد همه خندیدند و ما در حد game over ضایع شدیم
    تو چقدر سوتی های باحال میدی خوش بحال خانواده و دوستات.

  5. #3015
    حـــــرفـه ای piremard's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    6,618

    پيش فرض

    چندین سال قبل به یک نمایشگاه بین المللی رفتم به اتفاق یکی از دوستانم که قصد خرید داشت اما من بشکل آزاد می رفتم بازدید
    از اونجاییکه تازه محصول بنیادمون معرفی شده بود در جریده ای و به انضمام اون من می خواستم یک نرم افزار رایگان رو هم معرفی کنم و اسپانسر پیدا کنم
    به بعضی از غرف که می رفتیم من بروشور مربوطه رو می داد و توضیح و درخواست همکاری

    رسیدیم به غرفه ی بزرگترین شرکت ارائه دهنده ی خدمات پهنای باند و خب این مهم بود که بتونم از اونها اسپانسر بگیرم چون برنامه ی ما کاملا آن لاین بود
    بگذریم بعد از کلی ایستاده شرح و بسط بنظرم رسید دارم فقط وقتم رو تلف می کنم
    بعد که داشتیم با دوستم از پله برقی های نمایشگاه پایین می رفتیم گفتم : اینا اصلا نفهمیدند من چی می گم ، شرط می بندم تو عمرشون تابحال اسم ... رو نشنیدند و ..."
    در وسط های مسیر برگشتم و دیدم همون فردی که ما با اون حرف می زدیم درست پشت سر ما ایستاده روی پله
    از اون به بعد هر جای نمایشگاه که می رفتیم می گفتم ... ببین کسی پشت سرمون نباشه یکوقت
    هنوز هم اون روز رو دوستم بخاطر داره و چقدر خجالت آور بود
    اون نرم افزار هیچ وقت اسپانسر پیدا نکرد و تبدیل به یکی از تجربه های شکست شد

  6. #3016
    حـــــرفـه ای piremard's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    6,618

    پيش فرض

    در پی تایپ کردن سوتی فوق الذکر همین الان غذام سوخت !

  7. #3017
    اگه نباشه جاش خالی می مونه emtn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    محل سكونت
    Dubai
    پست ها
    323

    پيش فرض

    با یکی از دوستام تو کتابخونه ی دانشگاه داشتم حرف می زدم و از اون جایی که پسر ها مثل نقل و نبات فحش به کار می برن تو حرف هاشون، من هم بی خیال از همه جا هر چی دلم می خواست می گفتم که...
    سرمو کردم اونور دیدم یه دختره که باهاش رفت و آمد خانوادگی داریم یه میز اون ورتر به فاصله ی یه متری از ما نشسته و خودشو زده کر ی. من هم داشتم از خجالت آب می شدم(آخه شدت حرفام خیلی زیاد بود) گفتم خودمو بزنم به نادونی بد تره. رفتم باهاش سلام علیک کردم انگار نه انگار که اتفاقی افتاده.

  8. #3018
    حـــــرفـه ای Mojtaba N87's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    مشهد (Hometown : شیراز)
    پست ها
    5,015

    پيش فرض

    سوتی ما :

    یک سوتی خیلی خیلی تکراری!

    امروز داشتم با چند نفر چت می کردم. یکیش هم استادمون بود که داشتیم با هم روی یه پروژه سرچ کار میکردیم. استاد جوونه و رفیق شدیم ! ولی رودربایستی داریم!

    آقا اشتباه pm هایی رو که به یکی از رفیقام زده بودم و توش (بماند) داشت رو واسه استاد زدم و تا 1 ساعت داشتم پاچه خواری می کردم. آخرش استاد گفت : ببین من خودم این کارم
    این گونه بود که ما رو نمره این درس حساب ها باز کردیم

  9. #3019
    حـــــرفـه ای ebicross's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    مـشـهـد
    پست ها
    3,508

    پيش فرض

    چند وقته سوتی ننوشتم ولی الان جبران میکنم.

    سه روز پیش ساعت 9 صبح بود. شب قبلش فیلم از کلوپ گرفته بودم و میخواستم نگاه کنم. خیلی گشنم بود و واسه خودم چیزی درست کردم. نون تو یه دستم بود و کاسه ماست هم تو دست دیگم. یهو دیدم کنترل بالا سر بابامه و بابام طبق معمول جلوی تلویزیون خوابه. خم شدم با همون دستی که نون توش بود کنترل رو بردارم که نمیدون چی شد محاصباتم اشتباه شد و کاسه ماست نصفش ریخت رو بابام. صحنه واقعا دیدنی بود.

    ولی یک سوتی دیگه.
    پارسال تو مدرسه معلممون از بچه ها سوال میکرد با زبون اتنگلیسی و اونها باید با YES و NO جواب میدادن. نوبت رفیقم که شد رفیقم به جای YES گفت Yea یا Yeh یا یه چیزی تو این مایه ها. من قبلنم دیده بودم که خارجیها اینطوری YES رو بگن.
    ولی این دوست ما گویا جای دیگه ای این جریان رو دیده بود.
    خلاصه معلممون در جوابش با حالت تعجب (مثلا بابا تو رو چه به این غلطا یا از تو بعیده کتاب خونده باشی) بهش گفت ooooo Yea???
    و این دوست بد بخت ما هم فکر کرد سر شوخی باز شده و در جواب گفت:
    ooohhhhh yea comon baby
    همین کافی بود تا کلاس بترکه.
    آخه این دیالوگ خیلی معروفه!!!!

    زمان مدرسه داشتم با دفتر دار صحبت میکردم که بهم گفت ترتیب کارای پرینتر رو بده و در همین لحظه یکی از همکلاسیها اومد تو و بی مقدمه گفت:
    آقا ترتیب کیو بدیم؟؟؟
    دفتردار ما هم تا میخورد این بدختو زد.

  10. #3020
    آخر فروم باز MORINIO's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    ESF
    پست ها
    4,605

    پيش فرض

    پارسال تو مدرسه معلممون از بچه ها سوال میکرد با زبون اتنگلیسی و اونها باید با YES و NO جواب میدادن. نوبت رفیقم که شد رفیقم به جای YES گفت Yea یا Yeh یا یه چیزی تو این مایه ها. من قبلنم دیده بودم که خارجیها اینطوری YES رو بگن.
    ولی این دوست ما گویا جای دیگه ای این جریان رو دیده بود.
    خلاصه معلممون در جوابش با حالت تعجب (مثلا بابا تو رو چه به این غلطا یا از تو بعیده کتاب خونده باشی) بهش گفت ooooo Yea???
    و این دوست بد بخت ما هم فکر کرد سر شوخی باز شده و در جواب گفت:
    ooohhhhh yea comon baby
    همین کافی بود تا کلاس بترکه.
    آخه این دیالوگ خیلی معروفه!!!!

    زمان مدرسه داشتم با دفتر دار صحبت میکردم که بهم گفت ترتیب کارای پرینتر رو بده و در همین لحظه یکی از همکلاسیها اومد تو و بی مقدمه گفت:
    آقا ترتیب کیو بدیم؟؟؟
    دفتردار ما هم تا میخورد این بدختو زد.
    ایول این دو تا سوتی ته خنده بود. نصفه شبی بهم حال دادی

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •