يك طفل دندان برآورده بود
پدر سر بفكرت فرو برده بود
كه من نان و برگ از كجا آرمش ؟
مروت نباشد كه بگذارمش...
يك طفل دندان برآورده بود
پدر سر بفكرت فرو برده بود
كه من نان و برگ از كجا آرمش ؟
مروت نباشد كه بگذارمش...
شد وقت آزموني ديگر تو×××اي انسان اينست خداي تو...بشناسش...
شبی با شعرهایم گریه کردم
دوباره از تو با دل شکوه کردم
میگی عهد و وفارو من شکستم٬ کار من نیست
منی که از غم تو به غم نشستم٬ کار من نیست
جرم من صداقتم بود که نداشتی٬ کار من نیست
اومدم دوباره باز برای آشتی٬ کار من نیست
سایه ی دربدری مونده رو دیوار٬ کار من نیست
همه خوابیدن و چشمام مونده بیدار٬ کار من نیست
تا روز ی که دلم غرق عشقت تو شود×××ذکرم به خدا نام قشنگ تو شود...یا الله...
در اين زمانه ی بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قيل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را
برای این همه ناباور خیال پرست
به شب نشینی خرچنگ های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست
تماشاي حضور عاشقانه×××مرا از خود برون كرده دوباره...
هر كجا هستم باشم
آسمان مال من است
پنجره فكر هوا عشق زمين مال من است
چه اهميت دارد
گاه اگر مي رويند
قارچ هاي غربت ؟
تمام هستم تویی ای بهترین×××مرا چون خودت کن سرترین...
نشسته اي و مرور مي كني
گزينه خواب هاي خدا را
روي پاره كاغذي برايم نوشته اي
غروب نيست
هنوز بچه هاي روي سرسره جيغ مي كشند
هنوز هم كنار تو نيستم
تو فكر مي كني : بيا كنار
بيا كنار من
سرسره تنهاست
تو نيستي
و روي پاره كاغذي كه برايم نوشته اي
تمام قصه خيس مي شود
هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)