.
سلام .متشکرم بابت انتخاب . ./
حقیقت ماجرا انتخاب و تصمیم گیری برای من بسیار مساله بغرنجی هست خیلی جست وجو کردم اما در نهایت عکسی که رانا نازنین برام در صفحه ام گذاشته بود رو انتخاب کردم !
.
تصویر بصورت Thumbnail:
.
.
سلام .متشکرم بابت انتخاب . ./
حقیقت ماجرا انتخاب و تصمیم گیری برای من بسیار مساله بغرنجی هست خیلی جست وجو کردم اما در نهایت عکسی که رانا نازنین برام در صفحه ام گذاشته بود رو انتخاب کردم !
.
تصویر بصورت Thumbnail:
.
Last edited by Ahmad; 25-11-2013 at 13:27. دليل: اضافهکردن تصویر بصورت Thumbnail
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بادی آمد بر گی ريخت
آی درخت چه تحملی ست تو را....
سنگی آمد
میو ه ات چید.
آی درخت چه تحملي ست تورا....
پرنده ای آمد
لانه کرد بر شاخه ها یت
شاهینی آمد
پرنده ات برد .
ای درخت چه تحملي ست تورا...
حاشا حاشا
که من به استواری تو شکی کنم.
لیک در عجبم از دسته ي تبری که تو را برید
و آی درخت چه تحملی ست تو را....
با تشکر از عکس زیباتون abbbbb ...
Last edited by Atghia; 23-11-2013 at 21:48. دليل: حذف لینک فعال
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
زندگــــــــــی یعنی امیــــــــــــد; عشق من!
زیستــــــــــــــتن مشغله ایست جــــــــــــــدی
درست مثل دوســـــــــــــــت داشتن تــــــــــــتو
( نزار قبانی )
.
غروبدر نفس گرم جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم*، پیاده خواهم رفت
طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
و سفره*ای که تهی بود، بسته خواهد شد
و در حوالی شبهای عید، همسایه*!
صدای گریه نخواهی شنید، همسایه*!
همان غریبه که قلک نداشت*، خواهد رفت
* و کودکی که عروسک نداشت*، خواهد رفت*
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
می دونست دلم اسیره
ولی رفت
می دونست گریم میگیره
ولی رفت
می دونست تنهایی سخته
می دونست
می تونست باهام بمونه
نتونست
Last edited by vahidhgh; 25-11-2013 at 21:09.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ضمن تشکر از بانوی عزیز به خاطر عکس زیباشون...
در این روز بهاری دل تنگمو و دلتنگو و دلتنگ
در این نقطه ی زیبا و زیبا و زیبا
حیف از من که تنهایمو و تنها و تنها....
Demon King
Last edited by Demon King; 26-11-2013 at 18:44.
من و خورشید را هنوز
امید دیداری هست
هر چند روز من
آری
به پایان خویش نزدیک می شود
...
احمد شاملو
می زند آفتاب
نور از لای درختان پیداست
همه چیز و همه جا هم زیباست
خانه ام هم اینجاست
عشق از در و دیوار آن پیداست
معنی زندگی هم اینجاست
چه خوب بود
اگر بین من و تو
نه رودی بود و نه کوهی
و نه سایهی هیچ ناامیدی
و نه هیچ آفتاب تند سوزانی
بین ما فقط راهی بود
هموار
و صاف
و روشن
که قلبهای ما را به هم میپیوست
که تنهای ما را به هم میپیوست
ولی دیگر مرا امید رفتن به چنین راهی نیست
و چشمم از دیدن پستی و بلندی
راهها و ناهمواریهایشان
فرسوده است
گامهایم از رفتن در تاریکی
به ستوه آمدهاند
تنم آرزوی فراموشی را دارد
ولی هنوز قلبم چون شمعی میسوزد
و من برین کوره راههای ناهموار
به امید دیدار تو
روان هستم.
/ بیژن جلالی/
از روزی کـه تو زن شدی و مـن مرد
نتـوانستم خود را ببخشم
تو تلخ خواهـی بود در ذهن فیلسوفـان
تو شـاید کارت سخت تـر باشد بـرای بیهـوده نبـودن
مرتضیـ
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)