تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 30 از 49 اولاول ... 2026272829303132333440 ... آخرآخر
نمايش نتايج 291 به 300 از 483

نام تاپيک: ادبیات طنز

  1. #291
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    44

    پيش فرض

    وقت فراغت آمد و این جــــــــام حذفی پشت آن
    شهر ما که اوت شد و، شهر شما هم پشت آن !
    ***
    اولش پایتخت ایران ســـربلند بود و عزیز و یکه تاز
    بعد آن شهر شما میزد جلو ،ز زیرکی از پشت آن !
    ***
    گله از کارت کنــــــــم ، همشهری تبیانی ام ؟
    نیم ساعت از وقت اینترنت نذاشتی پشت آن !
    ***
    من دو فروند سیستمی دارم درین خانه ،ببین
    مــی نشستم پشت این یکی ،برادر پشت آن !
    ***
    هر چه آمـد پاسخش گفتم سریع ،بی دغدغه
    هی می آمد یک سوال مشکلی در پشت آن !
    ***
    خودکشی کردم که شهرم برترین ماند ولی
    هی تمام شهرها آیند ، روند ، من پشت آن !
    ***
    من کـــــــــه دیگر این عطا و آن لقا بخشیده ام
    چون نمی دانم شوم شهر نخست یا پشت آن !
    ***
    روی حرفم با تـو است ای شهر اول نازنین
    یا تو شهر دومی ، یا سومی ، یا پشت آن !
    ***
    خواهــــــــی بیارم من برایت خاوری یا وانتی ؟
    تو شوی راننده و من، با جایزه ات در پشت آن !
    ***
    جایزه های مختلف از جــــــــام حذفی می بری
    لااقل از جاده دوستی، ازین اول برو تا پشت آن !
    ***
    الغرض ،قصد و غرض از جــــــام ما ،اینست و بس
    وقت تو نیک پر شود ،این شعر من هم پشت آن !

  2. #292
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    44

    پيش فرض

    بالاخره می‌میری

    بالاخره می‌میری ! بالاخره می‌میری...

    خب می‌بینم که حسابی به خودت می‌رسی

    از خودت مراقبت می‌کنی

    نیاز هایت را برآورده می‌کنی.

    خوب گوش می‌دی یا می خونی، درباره رژیم غذایی،

    تغذیه، خواب و سم زدایی از بدن،

    همین طور خرید وسایلی که میگن

    به درد ورزش می‌خوره.

    و گیاهان دارویی برای تجدید قوا

    وقتی که آسیب می‌بینی.

    صابونهایی که تن را تمیز میکنن.

    افشانه هایی که بوی بدن را از بین می‌برند.

    مایعاتی که اسید ها و حشره کش ها را خنثی می‌کنند

    اضافه وزن مجاز برای افزایش قدرت و اندازه ی عضلات.


    زدن آمپول ایمنی،

    وخوردن قرص های نیروزا.

    اما یادت باشه که بعد از خوردن همه اینها

    بالاخره قصه به پایان می‌رسه ...

    می تونی سیگار رو ترک کنی،

    اما آخر می‌میری.

    دور مواد را خط بکشی،

    اما آخر می‌میری

    خود را از خوردن غذاهای چرب و سرخ کرده منع کنی

    و در سلامت کامل باشی،

    اما باز می میری.

    می‌گساری هم که نکنی،

    باز هم می‌میری.

    دور کار های خلاف را خط بکشی

    باز هم می‌میری.


    از خوردن قهوه صرف نظر کنی و کیفور نشی،

    اما باز می‌میری

    آخرش می‌میری!

    می‌تونی نرمش کردن رو از سر بگیری،

    اما وقتی موسیقی تموم بشه می‌میری.

    توی اتومبیلا کمر بند ایمنی را هم که ببندی،

    باز هم می‌میری.

    میتونی ورزش کنی تا چربی ران هایت آب شود،

    خوش تیپ تر و تو دل برو تر شوی،

    اما باز می‌میری.

    حمام آفتاب هم که بگیری،

    باز می‌میری.


    می‌تونی اون بالا توی آسمون،

    پی بشقاب پرنده بگردی

    شاید اونا تو رو تا مریخ هم ببرن،

    اما اون جا هم بالاخره می‌میری.

    بالخره می‌میری، در نهایت می‌میری.

    آخر یه وقتی می‌میری.

    با کفش های ریبوک و نایک و آدیداس

    می‌تونی تا آسمون ها بری،

    اما اونجا هم بالاخره میمیری.

    دارو های نیرو بخش هم که بخوری

    باز هم می میری.

    روده ات را هم که سالم نگه داری،

    بالاخره می‌میری.

    می‌تونی خودت رو منجمد کنی

    ودر زمان معلق بمونی،

    اما همین که یخت رو باز کنن، می‌میری!

    می‌تونی ازدواج کنی،

    اما باز هم می‌میری.

    به نقطه اوج هم که برسی،

    بالاخره می‌میری.


    می‌تونی خودت را از شر فشار های روحی خلاص کنی

    استراحت کنی،

    آزمایش ایدز ، و تست ورزش بدهی،

    به غرب ،اونجا که هوا آفتابی است

    و از رطوبت خبری نیست نقل مکان کنی

    و تا صد سال زندگی کنی

    اما بالاخره می‌میری.

    سرانجام در آخر کار می‌میری.

    خواه نا خواه، در نهایت، می‌میری.

    پس بهتره حالا که زنده هستی از زندگی لذت ببری

    قبل از اینکه غزل خدا حافظی رو بخونی،

    چون بالاخره ، در آخرش می‌میری .......!

  3. #293
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    44

    پيش فرض

    کنون رزم ویروس و رستم شنو
    دگر ها شنیدستی این هم شنو
    که اسفندیارش یکی دیسک داد
    بگفتا به رستم که ای نیک زاد
    در این دیسک باشد یکی فایل ناب
    که بگرفتم از سایت افراسیاب
    برو سیر میکن بدین دیسک هان
    که هم نون هم آب باشد در آن

    تهمتن روان شد سوی خانه اش
    شتابان به دیدار رایانه اش
    چو آمد به نزد mini tower اش
    بزد ضربه بر دکمه پاورش
    دگر صبر و آرام و طاقت نداشت
    مران دیسک را در drive اش گذاشت
    نکرد هیچ صبرو نداد هیچ لفت
    یکی list از root دیسکت گرفت
    در آن دیسک دیدش یکی فایل بود
    بزد enter آن رو اجرا نمود
    کزان یک demo گشت زان پس عیان
    به فیلم به موزیک و شرح بیان
    به ناگه چنان سیستمش کرد هنگ
    که رستم در آن ماند مبهوت و منگ
    چو رستم دگر باره resetart نمود
    همی کرد هنگ و همان شد که بود
    تهمتن کلافه شد و داد زد
    ز بخت بد خویش فریاد زد
    چو تهمینه فریاد رستم شنود
    بیامد که لیسانس رایانه بود
    بدو گفت رستم همه مشکلش
    وز آن دیسک و برنامه خوشگلش
    چو رستم بدو داد قیچی و ریش
    یکی bootable دیسک آورد پیش
    یکی اندر آن دیسک بود
    برآورد و آن را اجرا نمود
    همی گشت toolkit هارد اندرش
    چو کودک که گردد پی مادرش
    به ناگه یکی رمز ویروس یافت
    پی حذف امضای ایشان شتافت
    چو ویروس را نیک بشناختش
    مر از boot sector بر انداختش
    یکی ضربه ضد بر سرش tool kit
    که هر بایت آن گشت هشتاد bit
    چنین گفت تهمینه با شوهرش
    که این بار بگذشت از پل خرش
    و گر باره اما جهالت مکن
    ز رایانه اصلا تو صحبت مکن
    قسم خورد رستم به پروردگار
    نگیرد دگر دیسک از اسفندیار

  4. #294
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    44

    پيش فرض

    ای خدا Hard دلم Format مکن
    Field من را خالی از برکت مکن
    Option غم را خدایا On مکن
    File اشکم را خدایا Run مکن
    Delete کن شاخه های غصه را
    سردی و افسردگی را ، هر سه را
    Jumper شادیبیا تا Set کنیم
    سیستم اندوه را Reset کنیم
    نام تو Password درهای بهشت
    آدرس Email سایت سرنوشت
    تا نیفتد Bug در اندیشه مان
    تا که ویروسی نگردد ریشه مان
    ای خدا از بهر ما ایمن فرست
    بهردلهای پرآتشFan فرست
    ای خدا حرف دلم با کی زنم
    Help می خواهم که F1 می زنم

  5. #295
    پروفشنال Amir..H's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    "گااااااا"
    پست ها
    932

    پيش فرض

    کفشهایم کو؟!...
    دم در چیزی نیست
    .
    لنگه کفش من اینجاها بود
    !
    زیر اندیشه این جاکفشی
    !
    مادرم شاید دیشب

    کفش خندان مرا
    برده باشد به اتاق
    که کسی پا نتپاند در آن

    هیچ جایی اثر از کفشم نیست
    نازنین کفش مرا درک کنید
    کفش من کفشی بود
    کفشستان
    !
    که به اندازه انگشتانم معنی داشت
    ...
    پای غمگین من احساس عجیبی دارد

    شست پای من از این غصه ورم خواهد کرد
    شست پایم به شکاف سر کفش عادت داشت
    ... !

    نبض جیبم امروز

    تندتر می زند از قلب خروسی که در اندوه غروب
    کوپن مرغش باطل بشود
    ...
    جیب من از غم فقدان هزار و صد و هشتاد و سه چوق

    که پی کفش، به کفاش محل خواهد داد
    .
    « خواب در چشم ترش می شکند
    »
    کفش من پاره ترین قسمت این دنیا بود

    سیزده سال و چهل روز مرا در پا بود
    « یاد باد آنکه نهانش نظری با ما بود
    »
    دوستان ! کفش پریشان مرا کشف کنید
    !
    کفش من می فهمید

    که کجا باید رفت،
    که کجا باید خندید
    .
    کفش من له می شد گاهی

    زیر کفش حسن و جعفر و عباس و علی
    توی صفهای دراز
    .
    من در این کله صبح

    پی کفشم هستم
    تا کنم پای در آن
    و به جایی بروم
    که به آن« نانوایی» می گویند
    !
    شاید آنجا بتوان

    نان صبحانه فرزندان را
    توی صف پیدا کرد
    باید الان بروم
    ... اما نه
    !
    کفشهایم نیست
    !
    کفشهایم... کو ؟!

    کیومرث صابری(گل آقا)

  6. این کاربر از Amir..H بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #296
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    این عضو حیاتی
    اگه مثل کلنگه
    مثل لوله تفنگه
    با خوشگلی‌ت می‌جنگه
    طبیعیه، قشنگه
    نگو که این یه درده
    دماغ عمل نکرده
    اگر که مثل فیله
    و یا از این قبیله
    روی نوکش زیگیله
    غصه نخور، اصیله
    هی نرو پشت پرده
    دماغ عمل نکرده
    یکی می‌گه درازه
    خیلی ولنگ و وازه
    یکی می‌گه ترازه
    غصه نخور که نازه
    ببین خدا چه کرده
    دماغ عمل نکرده
    دماغ نگو جواهر
    سوژه‌ی شعر شاعر
    طویل فی‌المظاهر
    پدیده‌ی معاصر
    آهای تخم دو زرده
    دماغ عمل نکرده
    با اون دماغ همیشه
    عکس تو پشت شیشه
    تو سینما چی می‌شه
    شکستن کلیشه
    کاشکی بری رو پرده
    دماغ عمل نکرده
    کم باباتو کچل کن
    یا خودتو مچل کن
    کی بت می‌گه عمل کن
    قصیده رو غزل کن
    می‌شی له و لورده
    دماغ عمل نکرده
    چه‌قد دماغ دماغ شد
    قافیه‌مون چلاق شد
    هی، یکی- چل کلاغ شد
    تصنیف کوچه باغ شد
    بره که برنگرده
    دماغ عمل نکرده!

  8. #297
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    این روزا عمر عاشقی دوروزه


    ایشالا پیر عاشقی بسوزه


    بلا به دور از این دلای عاشق


    كه جمعه عاشقند و شنبه فارغ!


    گذاشته روی میز من ، یه پوشه


    كه اسم عشق‌های بنده توشه


    زری، پری،‌سكینه، زهره، سارا


    وجیهه و ملیحه و ثریا


    نگین و نازی و شهین و نسرین


    مهین و مهری و پرند و پروین


    چهارده فرشته و سه اختر


    دولیلی و سه اشرف و دو آذر


    سفید و سبزه ، گندمی و زاغی


    بلوند و قهوه‌ای و پركلاغی ...


    هزار خانمند توی این لیست


    با عده‌ای كه اسم‌شون یادم نیست!


    گذشت دوره‌ای كه ما یكی بود


    خدا و عشق آدما یكی بود


    نامه مجنون به حضور لیلی


    می‌رسه اینترنتی و ایمیلی!


    شیرین می‌ره می‌شینه پیش فرهاد


    روی چمن تو پارك بهجت ‌آباد


    زلفای رودابه دیگه بلند نیست


    پله كه هس ، نیازی به كمند نیست


    تو كوچه ، ‌غوغا می‌كنند و دعوا


    چهار تا یوسف سر یك زلیخا!


    نگاه عاشقانه بی‌فروغه


    اگر می‌گن: «عاشقتم» دروغه


    تو كوچه‌های غربی صناعت


    عشقو گرفتن از شما جماعت


    كجا شد اون ظرافت و كرشمه


    نگاه دزدكی كنار چشمه؟


    كجا شد اون به شونه تكیه كردن


    كنار جوب آب ، گریه كردن


    دلای بی‌افاده یادش به خیر


    دختركای ساده یادش به خیر


    من از ركود عشق در خروشم


    اگر دروغ می‌گم ، بزن تو گوشم


    تو قلب هیشكی عشقبی‌ریا نیست


    حجب و حیا تو چشم آدما نیست


    كشته دلبرند و ارتباطش


    فقط برای برخی از نكاتش!


    پرنده پر ، كلاغه پر ، صفا پر


    صداقت از وجود آدما ، پر


    دلا! قسم بخور ، اگر كه مردی


    كه دیگه گرد عاشقی نگردی


    ما توی صحبت رک و راستیم داداش


    عشق اگه اینه ، ما نخواستیم داداش

  9. #298
    آخر فروم باز Alireza_SA's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    پست ها
    1,301

    پيش فرض

    مدیر




    با التماس مــن به مدیران شروع شد

    یک صبح زود با بله قربان شروع شد

    من کارمند جزء و دلم جای دیگری

    تا که امیدهای فراوان شروع شد

    تا خم شود به رسم ادب در برابرم

    با التفات بنده به دربان شروع شد

    تا بنده را جناب مهندس کند خطاب

    از پول چای و جیب نگهبان شروع شد

    اظهار چاکری به رئیس بزرگمان

    با یاری معاون ایشان شروع شد

    در روبروی من افق روشنی نبود

    تا که سفارشات عموجان شروع شد

    میدان که بازتر شد و رویم زیاد گشت

    روکم کنی ز داعیه داران شروع شد

    آخر شدم مدیر و ز جشن معارفه

    از بهر خلق خدمت شایان شروع شد!

    تا نطــــقمان ز نوع مدیریتی شود

    آموزشی مفید برامان شروع شد

    استادی انتخاب شد و درسهای من

    از فصل «ژستهای سخنران» شروع شد

    با رهنمود عالی استاد بعد از آن

    هر نطق بنده با لب خندان شروع شد

    ده بیست آیه حفظ شد و اندکی حدیث

    یک دوره ی فشرده ی عرفان شروع شد

    تنها نه در اداره که سیر تحولات

    در جای جای عالم امکان شروع شد

    نظم امور با جلساتم قوام یافت

    با شیوه ی حسینقلی خان شروع شد

    نان و پنیر رفت و ریاضت تمام گشت

    ماءالشعیر و مرغ و فسنجان شروع شد

    از هضم رابعه گذراندیم رانت را

    چون سفره جمع شد نخ دندان شروع شد

    چندی گذشت و سیر سفرهای خارجی

    با دعوت سفیر لهستان شروع شد

    یکسال رفت و دلزده گشتم ز پست خویش

    فاز جدید بنده پس از آن شروع شد

    با التماس من به وزیران شروع شد

    دور جدید از خط پایان شروع شد...


    سعید سلیمان پور ارومی

  10. 3 کاربر از Alireza_SA بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #299
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
    در پی یک دو ریالی همه جا رفتم و گشتم
    دم به دم یکسره فریاد زدم آیا هست
    یک دو ریالی خدمت حضرت عالی؟
    ولی هر لحظه جوابی نشنیدم
    خسته ی خسته لب جوی آبی بنشستم
    عابری آمد و انداخت دو سکه کف دستم
    و من از کرده ایشان نرمیدم نگسستم
    نرم و آهسته توی باجه خزیدم
    ولی از گوشی آن هیچ صدایی نشنیدم
    یادم افتاد که دیریست که این باجه خراب است
    همچو آینه دق مایه و اسباب عذاب است

  12. این کاربر از Snow_Girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #300
    آخر فروم باز Alireza_SA's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    پست ها
    1,301

    پيش فرض

    ممنونم از شما بابت انتخاب این شعر قشنگ

    بگفتم سرگذشتم را به "شاعر"

    به شعر آورد او هم آنچه بشنید
    اگه دقت کنید قافیه ی این بیت دست کاری شده
    به جای کلمه "شاعر" باید "جاوید" بشینه یعنی جناب استاد محمد جاوید که عنوان شاعر انجمن پی سی ورد رو هم دارند!!!
    چه خوبه کپی رایت رو رعایت کنیم مخصوصا در مورد پی سی وردی های عزیز...

    اینم تاپیک ایشون که گنجینه ای از اشعار طنز هستش ...

    سروده های محمد جاوید :

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    Last edited by Alireza_SA; 08-12-2010 at 21:06.

  14. این کاربر از Alireza_SA بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •