Operation 40
Alex Mason از تيم Op 40 ، سانتا ماريا، كوبا - 17 آپريل 1961
با يك كات سنس بازي شروع ميشود و يك بازجوكننده ناشناس سوالاتي از شما ميپرسد . با طفره رفتن Mason چندين بار مورد شوك قرار ميگيرد . اين مرحله شروع ميشود و ما (ميسون) Mason ، (وودز) Woods و (بومن) Bowman رو ميبينيم كه دارن با (كارلوس) Carlos صاحب بار صحبت ميكنند . كارلوس اطلاعات مورد نياز ماموريت را كه ترور (فيدل كاسترو) Fidel Castro ست به آنها ميدهد . سربازان كوبايي وارد بار ميشوند و با رقاصه درگير ميشوند و تيم ميسون سعي ميكنند سكوت كنند .

سرباز (به اسپانيايي): پاسپورتت رو سريع در بيار و از اينجا گم شو كاپيتاليست عوضي
رقاصه: به من دست نزن پدرسگ، تو ديگه از كدوم گوري اومدي
يكي از سربازان به طرف ميسون مي آيد تا ميسون را بگيرد اما قبل از او وودز خودش را ميگيرد و چاقويش را در دستش كرده و با زدن بطري در سرش ناكارش ميكند . ميسون كلتش را در مي اورد و سربازان داخل بار را ميكشد و كارلوس اسلحه ي شايسته تري به او ميدهد .

وودز: در مورد بار متاسفم كارلوس
كارلوس: مشكلي نيست... افرادم جنازه ها رو از بين ميبرن
ميسون و وودز از بار خارج ميشوند و با كشتن سربازان كوبايي در خيابان پيشروي ميكنند در حالي كه بومن و كارلوس داخل بار باقي ميمانند و انها را پشتيباني ميكنند . بعد از مدتي اين چهار نفر به هم ملحق ميشوند و به نبردشان ادامه ميدهند . جلوتر با راه بندان شديد پليس مواجه ميشوند و ناچار به كوچه ي فرعي ميروند . شانس با آنهاست زيرا يك ماشين در باز منتظر آنهاست . كارلوس به آنها ميگويد كه در فرودگاه منتظر آنهاست و از آنها جدا ميشود . ميسون پشت فرمان مينشيند و بعد از عبور از چندين ماشين پليس سرانجام ماشينشان منفجر ميشود و صحنه به اتاق بازجويي برميگردد ، جاييكه بار ديگر به ميسون شوك ميدهند .
$: ماشيني كه ميسون و تيمش براي فرار از آن استفاده ميكنند 5 دنده است! چيزي كه در آن دوره ي زماني وجود نداشت .
فلش بك ها از مدتي بعد دوباره پيگيري ميشوند و ميسون به همراه تيمش را ميبينيم كه از بالاي تپه به ساختمان مورد نظر خود نگاه ميكنند . وقتي سيگنال مورد نظر را دريافت ميكنند نبرد خود را از سر ميگيرند و ميسون ، وودز و بومن مقاومت سختي را پشت سر ميگذراند . آنها وارد ساختمان مورد نظر كه فيدل كاسترو در آن واقع است ميشوند و ميسون با صحنه ي آهسته فيدل كاسترو را كه سعي داشت از زن خود به عنوان سپر استفاده كند ، ميكشد .

وودز: سگ ديوونه، كاسترو از اون به عنوان سپر استفاده ميكنه ولي اون هنوز ميخواد ازش محافظت كنه؟!
$: اين قسمت از بازي از انجايي كه بازيكن را مجبور ميكند يكي از رهبران جهاني را به قتل برساند سروصداي زيادي به پا كرد . يك سايت كوبايي معتبر آمريكايي ها را متهم به اين كرد كه انها از انجايي كه نتوانسته اند در پنجاه سال گذشته در واقعيت اين كار را بكنند سعي ميكنند در دنياي مجازي اين كار را انجام دهند! هرچند در اين مرحله نيز همانند واقعيت تيم اعزام شده از ترور فيدل كاسترو عاجز ماندند .
ميسون و تيمش به سختي پيشروي ميكنند و از ميان انبوهي از گلوله و انفجار خود را به هواپيماي اماده كه كارلوس قول داده بود ميرسانند تا فرار كنند . ميسون مسئوليت دفاع از هواپيما تا زمان تيك آف را برعهده ميگيرد . با اظهار نا اميدي بومن از اينكه آنها راه را بسته اند، ميسون از هواپيما پايين ميپرد تا با استفاده از سلاح ضدهوايي راه را باز كند .

بومن: وودز، يه مشكلي داريم... اون ماشيناي لعنتي راه رو بستن
ميسون: صداتو شنيدم بومن، اون با من
...
وودز: ديوونه شدي ميسون؟ اونا تيكه تيكت ميكنن... ميسون لعنت به تو!
ميسون (بعد از بلند شدن هواپيما): چاره اي نداشتم وودز... من كاري كه برعهده گرفتم رو بلدم...
او موفق ميشود و وودز ، بومن و كارلوس به سلامت فرار ميكنند اما او با ضربه مشت (كراوشنكو) Lev Kravchenko روي زمين ميافتد . ميسون وقتي به هوش مي آيد اولين چيزي كه ميبيند فيدل كاستروست كه ميخواهد ميسون را به عنوان هديه اي به (دراگوويچ) Nikita Dragovich در برابر همكاريشان بدهد . اينجا معلوم ميشود آنهايي كه ميسون و تيمش كشته اند بدل فيدل كاسترو بوده است نه خود او .

ميسون: تو مردي... ما تو رو كشتيم
فيدل كاسترو: نه... شما يه بدل رو كشتيد... فكر ميكني ما نميدونستيم چه نقشه اي داريد؟!
دراگوويچ: ما هميشه ميدونيم
كاسترو به دراگوويچ ميگويد كه مطمئن شود ميسون حتما عذاب بكشد . ميسون در خلال بازجوييها اعتراف ميكند كه دراگوويچ اين كار را كرده و او بدجور عذاب كشيده است .

فيدل كاسترو (خطاب به دراگوويچ): هر كاري ميخواي باهاش بكن... اون هديه ي من به توست... به افتخار همكاريهاي جديدمون... فقط مطمئن شو كه عذاب ميكشه
دراگوويچ: اون عذاب كشيدن رو ماوراي تاريك ترين وحشتهاش خواهد چشيد! ( خطاب به ميسون) واست نقشه ها دارم آمريكايي
اين مرحله چيز خاصي نداشت، مرحله ي بعد Vorkuta كه براي من يكي از بهترين قسمت هاي يك بازي تو عمرم بود به زودي...