آدم بي قرار، هيچ وقت با کسي قرار ندارد
آدم بي قرار، هيچ وقت با کسي قرار ندارد
از بس فعل هاي مختلف را صرف کردم، ديگر ميلي به غذا ندارم
وقتي دلم را به او هديه کردم، با خوشحالي پرسيد سيخي چند؟
.
.
.
اگر حرف مُفت را می خریدند , خیلی ها میلیاردر بودند.
وقتی کاسه سرم داغ میشود، افکارم را فوت میکنم
همیشه خودکارم به احترام کاغذ سفید ، کلاه را از سر بر می دارد
در فوتبال، هيچ کس کاري از دستش برنمي آيد جز دروازه بان
شب که می شود روی تخت خاطراتم می خوابم.
چون حق تقدم رو رعایت نکرد سایه اش تصادف کرد
براي آن که از خاطرات مجردي لذت ببرد ازدواج کرد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)